printlogo


کد خبر: 192886تاریخ: 1397/3/2 00:00
شَر را کم کن!
فهیمه انوری

اَی خِدا جان! فشار را کم کن
نرخ نان و خیار را کم کن
گفته آقای خانه: «بی پولم،
کم بخور زن! ناهار را کم کن»
چون بهار است، سکه گُل کرده
طول عمر بهار را کم کن
مُرده مسوول آن، خودت لطفاً
ارج و قرب دلار را کم کن
اینهمه شغل! شاعری مثلاً
قدری آمار کار را کم کن!!
یا شعوری به او عطا کن یا
در دهانش، شعار را کم کن
گرچه پیر است، مثل سیریش است
چسبِش(!) میز کار را کم کن
عاشق خدمت است، لکن تو
خادم جان نثار را کم کن
چون که سربار ماست، چاقالو
لااقل وزن بار را کم کن
یا طرف را خودت ببر به بهشت
از سر ما هوار را کم کن،
یا که ما را بُکُش، ولی قبلش
خرج دفن و مزار را کم کن
اَی خِدا داشتم چه می گفتم؟
قافیه بوده «آر را کم کن»؟
گند زد در تمرکزم، شرّ
جاری لج درآر را کم کن
 


Page Generated in 0/0151 sec