printlogo


کد خبر: 193008تاریخ: 1397/3/3 00:00
سرنوشت مهره‌های کاخ سفید در منطقه
زهری که ارتجاع عرب می‌نوشد

رضا پورمهدی: حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار هزاران نفر از دانشجویان و معلمان به نکات اساسی و مهمی درباره تحولات منطقه و نظام بین‌الملل اشاره فرمودند. معظم‌له در قسمتی از سخنان حکیمانه  خود نسبت میان واشنگتن و برخی حکام کشورهای منطقه را اینگونه توصیف کردند: «آمریکایی‌ها نوکرانی می‌خواهند که مانند برخی حکام کشورهای منطقه فقط اطاعت کنند اما جمهوری اسلامی عزت خود و ملت ایران را به رخ آنها می‌کشد و این عظمت و سرافرازی برای آنها قابل تحمل نیست. رئیس‌جمهور آمریکا در نامه‌ای که ترامپ چند روز پیش برای برخی کشورهای خلیج‌فارس فرستاده است، به این کشورها دستور می‌دهد این کارها را بکنید و آن کارها را نکنید، آنها می‌خواهند با نظام اسلامی همین‌گونه رفتار کنند اما نمی‌توانند، چرا که جمهوری اسلامی ذلت ملت و کشور را در دوران قاجار و پهلوی به عزت و استقلال و ایستادگی تبدیل کرده و از منافع ملی خود کوتاه نمی‌آید».
واقعیت امر این است که آل‌سعود، آل‌خلیفه و آل‌نهیان رسما خود را به مهره‌های بی‌اراده‌ای تبدیل کرده‌اند که دستور حرکت آنها از کاخ سفید صادر می‌شود. این روند سال‌هاست ادامه دارد. در حقارت این سه خاندان سلطنتی همین بس که در سال 2006 میلادی و زمانی که سیدحسن نصرالله (قهرمان بلامنازع جهان عرب) و فرزندان غیور و مخلص جبهه مقاومت در حال جنگ با دشمن صهیونیستی بودند، مشغول کمک به بازماندگان «موشه دایان» و «مناخم بگین» برای فرار از شکست در برابر حزب‌الله بودند. اسناد همکاری‌های  مخفیانه  دستگاه‌های امنیتی عربستان، امارات عربی متحده و بحرین با رژیم اشغالگر قدس از همان سال 2006 میلادی منتشر شد و در سال‌های آتی، این همکاری پشت پرده به رابطه‌ای علنی تبدیل شد. جمهوری اسلامی ایران بارها به حکام مرتجع عربی توصیه کرده است از سرنوشت «صدام» درس گرفته و به مهره‌های بازی غرب و رژیم اشغالگر قدس در منطقه تبدیل نشوند. با این حال به نظر می‌رسد ارتجاع عرب قسم خورده است زهری را که واشنگتن و تل‌آویو در حال خوراندن آن هستند تا آخرین قطره و حتی به قیمت خون همه ملت خود بنوشند!
ملت ایران، با بهره‌گیری از سرنوشت شاه مخلوع، مسیر خود در استقلال از قدرت‌های جهان امروز را با روشنی و آگاهی انتخاب کرده است. «پرویز راجی» سفیر وقت رژیم پهلوی در انگلیس در کتاب خاطرات خود تحت عنوان  «در خدمت تخت طاووس» روایت آشکار و زنده‌ای را از آخرین روزهای حکومت پهلوی بیان می‌کند: «همه کسانی که شبیه من در اردوگاه شاه قرار دارند، چگونه می‌توانیم مدعی داشتن غرور ملی باشیم در حالی ‌که از مردم مملکت بریده‌ایم و با عجز و لابه از این کشورهای غربی تقاضای حمایت از خود داریم. در رژیمی که وابستگی کامل به غرب، ارکان اصلی موجودیتش را تشکیل می‌دهد، ما نیز به حالتی درآمده‌ایم که اعتقاد خارج از اندازه به قدرت و توانایی متحدان اروپایی و آمریکایی خود پیدا کرده‌ایم...».
امروز حکام کشورهای مرتجع عربی در حال طی کردن همان مسیر محمدرضا پهلوی و صدام هستند. وجه مشترک هر دو دیکتاتور یادشده، بازی در زمین ایالات متحده آمریکا بود؛ یکی از این دو، توسط ملت ایران و متعاقب یک انقلاب منحصر به فرد در جهان به قهقرای تاریخ فرستاده شد و دیگری، توسط خود ایالات متحده آمریکا و در راه دستیابی به دیگر اهداف منطقه‌ای کاخ سفید ذبح شد! نتیجه بازی در زمین غرب، چیزی جز این دو نیست؛ سرنگونی توسط ملت یا نابودی توسط حکام آمریکایی. فراتر از آن، حکام آمریکایی نشان داده‌اند زمانی که از سوی ملت‌های منطقه و درباره راه‌اندازی یا بروز یک انقلاب احساس خطر کنند، براحتی مهره‌ها و وابستگان به خود را با سیاستمدارانی دیگر مورد معامله قرار می‌دهند. به عبارت بهتر، «مهره‌های امروز غرب در منطقه»، در آینده‌ای نزدیک به «موضوع معامله غرب» در معادلات قدرت تبدیل می‌شوند. در این میان، دیگر سرنوشت مهره‌های قبلی، برای ایالات متحده اهمیتی ندارد، چنانچه دست و پا زدن صدام پای طناب دار نیز اهمیتی برای آنها نداشت.
هم‌اکنون «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا از محمد بن‌سلمان، ولیعهد خیره‌سر و بی‌تجربه سعودی خواسته است پترودلارهای آل‌سعود را به پای رقص خونین مقامات آمریکایی در سوریه و عراق و یمن بریزد تا در ازای آن، کاخ سفید بخشی از خواسته‌های منطقه‌ای عربستان را تامین کند! در چنین شرایطی کافی است خیزشی در عربستان شکل گیرد یا کودتایی در میان بازماندگان عبدالعزیز رخ دهد و آل‌سعود، دیگر قدرت تامین خواسته‌های ترامپ یا رئیس‌جمهور بعدی آمریکا را نداشته باشد. در این صورت، مقامات سعودی مانند موجوداتی  زبان‌بسته توسط خود مقامات آمریکایی و پای اهداف بعدی واشنگتن در منطقه قربانی خواهند شد! البته این بهترین حالت ممکن برای سعودی‌هاست، زیرا در صورت بروز نارضایتی عمومی و جنبش  افکار عمومی علیه مقامات این رژیم، معامله به گونه‌ای دیگر رقم خواهد خورد. حال در این معادله، تکلیف کشورهای بحرین و امارات بیش از آل‌سعود مشخص است! منامه و ابوظبی با یک واسطه ( عربستان‌سعودی) به کاخ سفید متصل هستند. به عبارت بهتر، آل‌خلیفه و آل‌نهیان به طناب پوسیده‌ای متصل هستند که خود آن طناب نیز با ریسمانی پوسیده‌تر، به ایالات متحده آمریکا متصل است! مطابق تجارب تاریخی، محاسبات عینی و چینش عوامل و مولفه‌های منطقه‌ای موجود، سقوط رژیم‌های عربی  وابسته به عربستان‌سعودی، زودتر از سقوط رژیم آل‌سعود رخ خواهد داد.
آنچه مسلم است اینکه حکام مرتجع عرب، در حال پیمودن مسیری هستند که «تاریخ» عاقبت آن را مشخص کرده است؛ عاقبتی که از اکنون تصویر و حتی مختصات آن برای افراد آگاه و دنیادیده مشخص است. بدون شک، مشاهده چهره افرادی مانند محمد بن‌سلمان و حمد بن‌خلیفه آل‌ثانی در زمان سقوط از قدرت دیدنی خواهد بود. مهره‌های واداده‌ای که در آینده‌ای نه چندان دور به عبرت‌های تاریخ برای آیندگان و نسل‌های بعدی منطقه تبدیل خواهند شد.
 


Page Generated in 0/0065 sec