کنارم بمان
کنار منی که تازه
همین روزها دارم بهدنیا میآیم
از پس نگاه مهربانت
بعد از این حجم نامهربانی دنیا
به من که
هر سجده
گوش دلم را
آماده شنیدن صدای لبیکهایت کردم همین سحرها
که لقمههای مناجات
قوی میکند
استخوانهای روحم را ...
همین تشنگیها
که عطش دیدار تو را
بیشتر میکند برایم
سر بزن به دلم ...
جلوی همانها که پس زدهاند مرا
دورم انداختهاند از روزگارشان
همان وقت بیا
همه را کنار بزنم
تا تنها با تو کنار بیاید
تمام وجودم...
میدانم آنقدر کافی هستی برایم
که بودنت
جبران تمام نداشتههای من است
سردرگمم
اینکه تو هم آرامم میکنی؟
با آمدنت
راز زیر و رو شدنم
از دستان تو فاش شود
فریاد بزنم، بودنت را...
زندگی کنم ...
بعد از این همه درد و کرختی
که از فرط بارانهای مداوم چشمانم
نه سویی مانده بود برای دیدن
و نه جانی برای ایستادن
تنها دستان بلند تو، مرا جانم داد...
ای سهم من، از تمام جهان
ممنون که کفایت میکنی مرا
خدای خوبم ...
برداشتی آزاد از آیه ۳۶ سوره زمر