printlogo


کد خبر: 193293تاریخ: 1397/3/9 00:00
نگاهی کوتاه به شعر و زندگی «ایرج قنبری»
ساده، رنگارنگ، گسترده

ضیاءالدین خالقی: 1- این در باور ما است که ایران کشوری شاعرپرور است اما اینکه برخی شهرهای کوچک ما نیز به لحاظ کمی و کیفی بشدت شاعرپرورند، امری‌ است که اغلب مردم ما از آن بی‌خبرند؛ شهرهایی که حتی در شعر معاصر جریان‌ساز بوده و شاعران بزرگ و مطرحی را نیز در خود پرورانده‌اند. مسجدسلیمان، لنگرود و تنکابن، شهره به این نوع از شهرها بوده و هستند؛ شهرهایی که اگر تاریخ ادبی و پیشینه شعری‌شان را بررسی کنیم، به یقین، به واقعیتی که به آن‌ اشاره شد، می‌رسیم؛ آن واقعیتی که تاریخ و پیشینه‌اش را بالطبع شاعرانش ساخته‌اند.
«ایرج قنبری» همشهری «سلمان هراتی» و «مصطفی علیپور» بوده و بیش از دیگر همشهریان خود، به این دو نزدیک‌تر است؛ چه به لحاظ عقیدتی و نوع نگاه و چه از مناظر دیگر. این 3 شاعر تنکابنی یا اهل شهسوار، گیلمازند؛ یعنی هم گیلانی هستند و هم مازندرانی؛ مردمانی دارای فرهنگ و جغرافیای مشترک؛ شاعرانی که با کوه و دریا دوست و یگانه‌اند و این دوستی و یگانگی در شعر شاعران‌شان نقش و تاثیری ویژه دارد حتی واژه‌هایی نظیر جنگل، دریا، درخت، سرسبزی، آب، نارنج، باران و اینگونه به اصطلاح واژه‌های شمالی در شعر 3 شاعر نامبرده، نسبت به دیگر شاعران تنکابنی از بسامد بالاتری برخوردار است؛ آنگونه که شاید بتوان این بومی‌گرایی کلی را نوعی نزدیکی و درک بیشتر اصالت‌ها دانست و شاید هم از نظر بعضی: نوعی نگاه کلاسیک و سنتی به پیرامون. بستگی دارد که از کدام منظر به چه می‌نگری و چگونه می‌اندیشی.   
آری! تنکابن شهری شاعرپرور است؛ شهری‌ است که از دیروز بعد از نیما یوشیج تا امروز، چند نسل را تجربه کرده و طعم و مزه شعر چند نسل از شاعران را به مذاق شعر معاصر چشانده است؛ شاعرانی نظیر محمد زهری، از شاعران نسل اول بعد از نیما تا شاعرانی همچون سلمان هراتی، ایرج قنبری، مصطفی علیپور، تیرداد نصری، رجب افشنگ، مهرداد عارفانی و نسل‌های شوریده جوان‌تری که تنکابن را به یکی از مراکز بسیار مهم ادبی و فرهنگی مازندران تبدیل کرده‌اند. با این همه، شباهت‌های شعر مصطفی علیپور، سلمان هراتی و ایرج قنبری به ‌هم، به ‌گونه‌ای‌ است که حتی می‌توان آنها را کنار هم گذاشت و بخشی از حرکت‌های شاخص شعر شاعران انقلاب را دریافت و ترسیم کرد. از طرفی، شعر این 3 شاعر از یک نوع سهراب‌وارگی شمالی و یک نوع رمانتیک طبیعت‌گرا برخوردار است، آنقدر که سرسبزی و شمال در هر دو روی سکه شعرشان هویداست. در صورتی که این شمالی بودن غلیظ را حتی در شعرهای محمد زهری- با همه نوکلاسیک‌ بودنش-  نمی‌توان دید، چرا که اساساً شاعران شاخص نوکلاسیک انقلاب، تفاوت‌های ویژه‌ای با شاعران شاخص نوکلاسیک قبل از انقلاب دارند که بحث و بررسی درباره این نحله و شاعرانش را در حد یک پروژه درازمدت به تعویق می‌اندازد. البته مصطفی علیپور (منتقد، پژوهشگر و مدرس شاخص حوزه ادبی) بیشتر خود را با شعرهای نیمایی‌اش شناسانده، سلمان هراتی بیشتر خود را با شعرهای سپیدش و ایرج قنبری بیشتر... هم با اشعار کلاسیکش و ترانه‌های تَر و تازه‌اش و هم با اشعار سپید و نیمایی‌اش:
«پاشیده‌ای/ نگاه مرا/ در دوردست یک توهم عطرآگین/ آیا دوباره تو را/ خواهم دید/ آن روز/ یک دسته گل/ به سینه‌ات آویختم/ یک دسته از شقایق صحرایی/ گفتی که بازنمی‌گردی/ زخمی میان حنجره‌ات بود/ بعد از تو ‌ای عزیز سفرکرده/ دل‌های ما تراکم چشم است/ تا کی به روی ما بشکوفی/ گفتند/ از تو هیچ نمی‌دانند/ شاید که با ستاره درآمیختی/ هرگز چنین گرفته نبودم/ آن‌سوی این دریچه که من ایستاده‌ام/ باران هنوز می‌بارد/ آیا دوباره تو را خواهم دید.../ دیروز باز هشت ‌شاخه گل سرخ/ در ازدحام آینه تشییع شد/ اینجا چقدر در ضیافت گل‌ها/ یگانگی‌ست/ اینجا/ چقدر/ عاطفه جریان دارد/‌ ای کاش!/ با شکوفه نارنج/ می‌آمدی!»
2- ایرج قنبری از جمله چهره‌های شاخص شعر معاصر و شعر انقلاب است که آثارش در عین برجستگی، از تنوع بالایی برخوردار است. وی سال 39 خورشیدی در روستای سیاورز تنکابن به دنیا آمد. آشنایی او با شعر و دوستش سلمان هراتی، پروسه پیچیده‌ای ندارد، اگرچه خواندنی‌ است.
ایرج قنبری در کارنامه ادبی و فرهنگی خود، آثار، مدیریت‌ها، مشاغل و نیز فعالیت‌های بسیاری داشته است؛ از مجموعه ‌شعر «راه دریا»- که برگزیده شعر نیمایی دهه اول انقلاب اسلامی در کشور شد- تا «بی‌قراری‌ها»؛ «یاس‌های سرگردان»؛ «فصل عاشقی»؛ «صدای تازه»؛ «ریشه در دریا»؛ «شاخه در آسمان»؛ «باغ ترانه» و «برگزیده‌شعر»، مجموعه‌‌ای از شعرهای چاپ‌شده او است و نیز آثاری که آنتولوژی و گردآوری ا‌ست با عنوان‌هایی نظیر «حرف تازه»- که برگزیده شعر نوجوان است- «شعر امروز تنکابن» و نیز «شعر پایداری استان مازندران»؛ «سبکباران ساحل‌ها»  و «ملکوتیان زمین» که همگی جزو آثار ادبیات پایداری محسوب می‌شوند. سوابق فعالیت‌های فرهنگی ایرج قنبری نیز بسیار است؛ او در کمال گمنامی در حوزه فعالیت‌های فرهنگی و انقلابی خدمات ارزنده‌ای  بسیاری دارد.
  ایرج قنبری ترانه‌ها و سرودهای بسیاری را برای صداوسیما و خوانندگان ساخته و با خوانندگانی نظیر علیرضا افتخاری، مجید اخشابی، صادق کشاورز، بیژن خاوری، حامی و محسن فیروزفام همکاری داشته است:
«می‌خوام اَزَت ترانه‌ای بسازم/ که هر چی گنجشکه زبون بگیره
ستاره‌ها پولک اَبرا بشَن/ تو خواب آینه‌ها بارون بگیره
تو از قبیله کدوم بهاری/ که لاله‌ها میان به پات میفتن
آینه‌ها محو تماشات می‌شَن/ چشمه‌ها دنبال صدات میفتن
تو گوش تاریک شبا چی خوندی/ که تا گل سَحَر ستاره‌پوشَن
پرنده‌های تشنه از دور میان/ صدای روشن تو رو می‌نوشن
بذار که از دستای تو بتابه/ آرزوهایی که براش آب شدم
خاطره‌های خوبو از من نگیر/ حالا که تو چشمای تو قاب شدم
پا به پای چشمه‌ها راه میفتم/ رو به بهاری که تو خونه داری
دلم می‌خواد تو این غروب پاییز/ شکوفه‌هاتو رو سرم بباری».
 


Page Generated in 0/0046 sec