مایکل کاکس: 25 سال پیش آریگو ساکی به این سوال که تفاوت فوتبال باشگاهی با فوتبال ملی چیست جوابی ساده داد: «فوتبال باید در بالاترین سطح بازی شود و هیچ تیم باشگاهی نمیتواند در سطح یک تیمملی بازی کند». نظر مربی سابق میلان و ایتالیا در دوران خودش کاملا درست بود، دورانی که تورنمنتهای ملی مهمترین اتفاق دنیای فوتبال بودند و بازیهای باشگاهی بیشتر نقش بازیکنسازی برای این تورنمنتها را به عهده داشتند. در سالهای اخیر این معادله اما به کل تغییر کرده و دیگر سخت میشود باور کرد بازیهای ملی یک سطح بالاتر از بازیهای باشگاهی هستند. جامجهانی امسال در روسیه میتواند این حقیقت را بیش از پیش آشکار کند. مهمترین عامل در تغییر این تعادل قانون بوسمن در سال 1995 بود، قانونی که دیگر امکان محدود کردن باشگاههای اروپایی برای استفاده از بازیکنان بومی را چه از سوی یوفا و چه از سوی فدراسیونهای داخلیشان نمیداد. پیش از بوسمن این باشگاهها فقط اجازه داشتند از 3 بازیکن خارجی در ترکیب 11 نفرهشان استفاده کنند. بعد از بوسمن اما شرایط به کلی تغییر کرد و فوتبال اروپا وارد دورانی جدید شد. در این دوران جدید باشگاههای بزرگ برای نخستینبار محدودیتی برای استفاده از بازیکنان خارجی نداشتند و میتوانستند بدون توجه به ملیت بازیکنان و صرفا با توجه به کیفیتشان، 11 نفر اصلیشان را انتخاب کنند. عملی شدن نهایی این ایده طولی نکشید و چلسی بعد از تنها 4 سال از قانون بوسمن بدل به نخستین تیمی شد که ترکیبی 11 نفره همه از بازیکنان خارجی به زمین فرستاد. این اولین قدم برای پیشی گرفتن فوتبال باشگاهی از فوتبال ملی بود. قدم بعدی بالا رفتن چشمگیر درآمد باشگاههای بزرگ با استفاده از پولی که از حضور در چمپیونزلیگ میگرفتند و شیوه جدید و پیچیده بازاریابی و البته در برخی کشورها تقسیم بشدت ناعادلانه درآمد از حق پخش تلویزیونی بازیهای لیگ بود. قدم دیگر هم که عاملی کلیدی در پیشرفت بازیهای باشگاهی محسوب میشد پیچیده شدن ایدههای تاکتیکی بود. طراحی و اجرای درست این ایدهها در بعد الگوهای پاسکاری و موقعیت بازیکنان در زمین نیاز به زمان و تمرین زیادی داشت، زمانی که به هیچوجه در اختیار مربیان ملی نبود. در این دوران بود که مربی از یک مدیر و استعدادیاب بدل به یک تاکتیسین شد. اما دلیل مهمی که احتمالا باعث میشود بازیهای دور گروهی این جامجهانی از جذابیت چندانی برخوردار نباشد، علاقه مربیان و باشگاههای بزرگ در چند سال اخیر به استفاده از پرسینگ سریع و پرفشار است. پرسینگ البته مفهوم جدید در فوتبال نیست اما این مفهوم در چند دهه اخیر رشد و تغییر بسیاری داشته و عملا حالا نه فقط به عنوان بخشی از بازی، بلکه در جایگاه رویکرد تاکتیکی اصلی خیلی از تیمهای درجه یک اروپایی به حساب میآید. تاتنهام موریسیو پوچتینو و لیورپول یورگن کلوپ تیمهایی بودند که هویت خودشان را ابتدا در استفاده از این نوع پرسینگ و فوتبال ضدحملهای سریع پیدا کردند. محبوبیت پرسینگ شدید در چند سال اخیر تا حدی رسیده که حالا از تمام تیمهای بزرگ این نوع فوتبال انتظار میرود و بازیهایی که تمپوی پایینتری دارند کسالتبار و سطح پایینتر به نظر میرسند. این نکته در آستانه جامجهانی نگرانکننده است. برای مثال فینال افای کاپ را بین چلسی و منچستر یونایتد در نظر بگیرید، فینالی که یک بازی کاملا قابل قبول بود با نکات جذاب بسیار: جدال تاکتیکی 2 مربی بزرگ، نمایش انفرادی عالی از ادن آزار، موقعیتهای گل کافی، فشار و حساسیت بازی. اینها تمام کیفیاتی بود که از یک فینال میتوان انتظار داشت، فینالهایی که در ذات خودشان دز بالایی از محافظهکاری و احتیاط دارند اما تماشاگران چندان دل خوشی از این بازی نداشتند، چون پرسینگ زیادی نداشت و سرعتش نسبت به آنچه به آن عادت کرده بودند کمتر بود. اگر از این بازی لذت نبردید خودتان را آماده حسی مشابه برای بسیاری از بازیهای جامجهانی کنید. دلیل ساده اینجاست که این نوع فوتبال پرفشار برای بازیکنانی که یک فصل طولانی را پشت سر گذاشتهاند و قرار است برای رسیدن به فینال در یک ماه 7 بار بازی کنند عملا ممکن نیست. اسپانیا و آلمان با توجه به بازیهایشان در دور مقدماتی شاید در این میان استثنا باشند. آرژانتین خورخه سامپائولی هم با فلسفه پرسینگ درست شده اما شکست سنگین 6 بر یک مقابل اسپانیا با استفاده از خط دفاعی بالایشان شاید تغییری در نظر مربیشان ایجاد کند. انگلیس، برزیل و فرانسه هم تیمهایی هستند که احتمالا مقابل حریفان کوچکتر دست به پرسینگ بالا میزنند اما در مراحل بالاتر و مقابل هم بعید است چنین رویکردی داشته باشند. آنچه بیش از همه در این جامجهانی خواهیم دید دفاعهای پرتعداد و کمعمق و تیمهایی خواهد بود که فوتبال واکنشی بازی میکنند و توپ را به حریف میدهند و منتظر کنش آنها میمانند. جامجهانی قبلی هم تقریبا چنین شرایطی داشت اما شاید حالا که به فوتبال با پرسینگ و تمپوی بالا عادت کردهایم، این نوع رویکرد بیشتر آزارمان دهد.