فهیمه اسماعیلی: «چگونه درباره کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟». ضرورتی ندارد بگوییم این عبارت عنوان یک کتاب است که نشر «ترجمان» آن را منتشر کرده است، چون این سوال آنقدر دشوار است که به ذهن کسی خطور نمیکند که روزی با کتابی به عنوان پاسخ برای این پرسش روبهرو شود. شاید بسیاری بگویند آنقدر هم سوال دشواری نیست اما وقتی دقت کنیم، متوجه میشویم اتفاقا سوال دشواری است. گاهی پیش میآید که یک نفر کتابی را میخواند اما باز هم سخت میتواند نظر یا دریافت خود از آن کتاب را عنوان کند؛ چه رسد به اینکه نخوانده درباره یک کتاب سخن بگوید. «کوه اعتماد بهنفس» را معمولا برای کسانی به کار میبرند که در سخن گفتن از هر دَری و موضوعی کم نمیآورند و باب سخنسرایی برایشان گشوده است. بابی که حتی وقتی به در بسته میخورند از روی دیوار میپرند و به این ترتیب اجازه نمیدهند مانعی پیش روی آنها در مسیر «گفتن و گفتن و گفتن» به وجود بیاید اما سخن گفتن از کتابها را باید در آن دسته موضوعاتی قرار داد که هر کسی به خود اجازه اظهارنظر بدون مطالعه آنها را نمیدهد و حتی سلسله جبالهای اعتماد به نفس(!) هم در این حوزه دست به عصا راه میروند.
حال «پییر بایار» استاد دانشگاه «پاریس ۸» که یکی از میراثداران دانشگاه سوربن است، با تالیف این کتاب، پاسخهایی منطقی و مستدل به کسانی داده که گمان میکنند در صورت نخواندن کتابی، نمیتوان پیرامون آن سخن گفت. البته نویسنده، این پیشفرض را در ذهن دارد که با فردی فرهیخته و اهل مطالعه روبهرو است و بر همین اساس فصلهای کتابش را تدوین کرده و در واقع قرار نیست شما را دعوت به نخواندن کند، بلکه به تاثیر کتبی که نخواندهایم و تنها نامی از آنها شنیدهایم بر جهان ذهنی ما پرداخته است. هدف این اثر، مدح کتاب نخواندن یا آموزش راهکارهای تظاهر به مطالعه نیست؛ هر چند در عمل میتواند به این کار نیز بیاید اما هدف مؤلف، ارائه روایتی پستمدرن از کتابخوانی است. این روایت میگوید کتابهایی که نمیشناسید، تورق کردهاید، دربارهشان شنیدهاید یا حتی فراموش کردهاید نیز میتوانند در زمره آثاری باشند که بر زندگی شما و فهمتان از دنیای پیرامون اثر گذاشتهاند. نویسنده در این کتاب با استفاده از روایتهایی که در آثار مکتوب نویسندگان آمده، نشان میدهد چطور میتوان پیرامون یک کتاب سخن گفت؛ بدون اینکه آن را حتی تورق کرده باشیم. این ترفندی است که نویسنده با تسلطی کامل بر متون ادبی و علمی برای خواننده رو میکند و نشان میدهد میزان فهم و ذکاوت یک خواننده تا چه میزان میتواند بر ساختن ذهن او درباره کتابها اثر بگذارد. شاید خوانندهای که رمان «آنک نام گل» اثر نویسنده و فیلسوف ایتالیایی «اومبرتو اکو» را خوانده باشد هم پی به این ظرایف و دقایق نبرد، زیرا نویسنده با هدفی مشخص با متنی به نام «آنک نام گل» مواجه شده ولی خواننده عادی تنها به منظور خواندن یکی از آثار ادبیات معاصر ایتالیا سراغ آن رفته است، زیرا در یکی از فصلهای کتاب «چگونه درباره کتابهایی که نخواندهایم، حرف بزنیم؟» نویسنده به بخشی از این رمان ارجاع میدهد و مثال میزند چطور یکی از شخصیتهای آن اثر پی به محتوای اثری که تاکنون نخوانده، میبرد. این تکنیکی است که «بایار» در این اثر برای تمام نظریاتش از آن سود میبرد و با ارجاع به متون ادبی و حتی فیلمها نظریاتش را برای خواننده به اثبات میرساند. این در حالی است که این رفتار نشان از تسلط مولف دارد که توانسته این نکات ظریف را از دل رمان عظیمی چون «آنک نام گل» و نظایر آن استخراج کند. کتاب «چگونه درباره کتابهایی که نخواندهایم، حرف بزنیم؟» اثری حجیم نیست اما به خاطر حرکات شعبدهبازانهای که مولف برای خواننده رو میکند، شاهد هستیم که خواننده مبهوت اثر میشود و نمیتواند با سرعت معمول، اثر را تمام کند. البته در این جا ذکر این نکته ضروری است که به نظر میآید ترجمه اثر نیز روان نبوده و خواننده در مواجهه با متن کتاب، دچار سکته میشود. البته نباید فراموش کرد این کتاب در کنار اینکه اثری علمی محسوب میشود اما نمیتوان به خواننده عادی آن را توصیه کرد، زیرا این تصور را ایجاد میکند که میتوان بدون خواندن به محتوای تمام کتب دسترسی پیدا کرد و ممکن است این قضیه مخفی بماند که نویسنده و افرادی که نویسنده برای اثبات ادعایش از آنها شاهد مثال آورده، افرادی هستند که مدتهای مدید در کتابخانهها دود چراغ خوردهاند و به چنین نظراتی رسیدهاند. از این حیث این کتاب را باید مانند تیغ دودَم دانست که برای برخی میتواند مفید و برای دستهای دیگر مضر باشد؛ اثری که هم میتواند در ستایش نخواندن باشد و هم به جایگاه دانش و دانشاندوزی اشاره داشته باشد. کتاب «چگونه درباره کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟» اثر «پییر بایار» با ترجمه «محمد معماریان» و «مینا مزرعهفراهانی» از سوی نشر ترجمان در ۱۸۴ صفحه با قیمت ۱۳ هزار تومان روانه کتابفروشیها شده است.