توفان شده
زیر و رو کردهام، دنیا را
برای دیدن خودم
سایه به سایه
دنبال میکنم
تفکرم را
دنبال خودم میگردم
هیچکس مرا ندیده
هر آدرسی که میدهم
غریب است برای مردم
مینشینم و زل میزنم به تو
به هم میریزم
باران چشمانم سر میزند
یاد تو
خاطرم را
ساکن یک حریم امن میکند
قلبم میایستد
درست جایی ایستاده
در حضور تو
خودش را مرور میکند
من بودم که دستم را
رها کردم از دستانت
من بودم که در غرور گم شدم
زمانه کمک کرد
تو نعمت دادی
من کفران کردم
رو برگرداندم
حالا فراموشی گرفتهام
که چه شد
نماندم پای عهدم با تو
شکسته آمدهام
برگشتم به سمت تو
قبولم میکنی؟
برداشتی آزاد از ابوحمزه ثمالی