در برخی از آیات قرآن شریف، 2 مرجع برای صدور حکم معین شدهاند؛ خدا و پیامبر(ص). قرآن فرموده است: «و ما کان لمومن و لا مومنه اذا قضیالله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم؛ آنگاه که خدا و رسولش حکمی کنند، هیچ مرد و زن مومن حق چون و چرا در آن ندارد». (احزاب/ 36)
البته روشن است که این حکم شامل همهگونه فرمان از سوی خدا و پیامبر میشود و اختصاص به احکام قضایی ندارد و همچنین افراد غیرمومن را نیز به طریق اولی در بر میگیرد اما در آیه دیگری میفرماید: «ان الحکم الا لله؛ حکم تنها از آن خداست». (یوسف/ 40)
از این آیه برمیآید هیچ کس جز خدا نمیتواند حکمی صادر کند. اکنون پرسیده میشود: چگونه باید اختلاف ظاهری میان این دو آیه را توجیه کرد؟ در پاسخ، باید از خود قرآن کمک خواست و نخست به این آیه متوسل شد: «ما کان لبشر ان یوتیه الله الکتاب و الحکم و النبوه ثم یقول للناس کونوا عبادا لی من دونالله و لکن کونوا ربانیین بما کنتم تعلمون الکتاب و بما کنتم تدرسون؛ هیچ یک از کسانی که به رسالت برگزیده شدهاند و کتاب و حکمت و پیامبری بدانان بخشیده شده، حق ندارد از مردم بخواهد وی را به جای خدا عبادت کنند، بلکه مردم را فرمان میدهد که بر اثر تعلیم معارف کتاب الهی و آموختن مضامین آن، عالمان ربانی جامعه و خداپرست باشید». (آلعمران/ 79)
اصولا خداوند هرگز به کسانی که میداند به وظیفه خود عمل نخواهند کرد، مقام رسمی نمیدهد و اگر گاهی کمالی به کسی میبخشد، از باب آزمون است. اعطای مقام نبوت و امامت و مانند آنها به انسان، تنها خاص کسانی است که به وظیفه خویش عمل کنند: «الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ خدا بهتر میداند رسالت خویش را کجا قرار دهد». (انعام/ 124)
پس هیچ پیامبری مردم را جز به سوی خدا فرانمیخواند و هرگز اجازه نمیدهد غیر از سخن خدا پذیرفته شود، بلکه از مردم میخواهد «ربانی» [دارای ارتباط محکم و ناگسستنی با پروردگار] شوند.
در پرتو این آیه روشن میشود هیچ اختلافی میان 2 آیه پیشین وجود ندارد. در یکی میفرماید سرچشمه احکام، تنها خداست و در دیگری میفرماید پیامبر همان اراده خداوند را به مردم ابلاغ میکند. عترت پیامبر(ع) نیز جز این کار نمیکنند. در همین جا اشاره میکنیم که در قرآن حکیم، به 3 گونه اطاعت امر شده است. گاهی از مومنان خواسته شده از خدا و رسول(ص) و امامان معصوم(ع) [اولیالامر] پیروی کنند اما بعد در همان آیه خواسته میشود امور اختلافبرانگیز را به خدا و پیامبر بازگردانند. این، ویژه مواردی است که اختلاف درباره امامت باشد، زیرا در این حال دیگر نمیتوان به همان چیزی که مورد اختلاف است، مراجعه کرد. نیز در پایان همان آیه، دیگر سخن از خدا و معاد است و بس! این، خاص جایی است که اختلاف در رسالت باشد.
حاصل سخن اینکه جز خداوند هیچ کس حق قانونگذاری ندارد و پیامبران و امامان کاری نمیکنند جز ابلاغ احکام الهی و دعوت مردم به سوی فرمان خدا. برای تاکید بر همین معنا، از آیهای دیگر میتوان کمک گرفت که طبق آن، چه درباره جنگ و صلح و چه در شکست کافران یا پذیرش توبه آنها یا عذاب کردن ایشان، در هر حال حکم در اختیار خداست. در پایان، این آیه بر همین حقیقت تاکید میکند: «لیس لک من الامر شیء؛ در هیچ یک از این موارد، تو دارای اختیار نیستی». (آلعمران/ 128)
این همان توحید ناب و اصیل است. با فهم این حقیقت، روشن میشود چرا قرآن شریف فرموده است: «اغناهمالله و رسوله؛ خدا و پیامبرش مردم را بینیاز کردند». (توبه/ 74) و چرا آن عالم بزرگوار شیعه پس از برخاستن از سفره غذا میفرمود: «الحمدلله و لرسولالله».
***
منـبـع: آیتالله العظمی عبدالله جوادیآملی/ فلسفه حقوق بشر