printlogo


کد خبر: 194077تاریخ: 1397/3/30 00:00
یک رسم خانوادگی پشت درهای مجلس
خنده‏های ریز زیر زیری!

اولین باری که خبر ازدواج دخترخاله را شنیدم شوکه شدم چرا که ما از سیصد و شصت و پنج روز سال سیصد و شصت و شش روزش را باهم بودیم. ظاهرا خانواده عروس و داماد توافق کرده بودند که چندماهی نامزد باشند و هیچ کس حتی بزرگترهای خانواده باخبر نشود تا اگر احیانا این توافق به شکست عشقی خورد، مهریه کم و زیاد شد یا ایراد عروس و داماد تابلو شد پخش سراسری نشود و آبروی دو خانواده حفظ شود. اینها هم طوری چراغ خاموش پیش میرفتند که یقین کرده بودم این اپراتور تلفن همراهش است که شخصاً زنگ می‏زند و بیست و چهاری با دختر خاله تلفنی صحبت میکند و این خنده‏های ریزی که گاهی بینش می‏آید هم به خاطر بسته‏های تشویقی و تخفیفات است تا در یک مراسم نیمه خصوصی از داماد رونمایی شد. از دختر خاله دلخور بودم تا نوبت ازدواج خودم شد و برای اینکه همسایه ها مرا با تازه داماد نامزد شده نبینند دو چهارراه بالاتر سوار ماشینش می‏شدم و جلوی فامیل پشت تلفن به جای سلام عچقم اوبی؟ سلام علیکم و موید باشید می‏گفتم تا از انتخاب خود مطمئن شوم. حالا که عده‏ای از مسکوت ماندن دوماهه این لایحه الحاق ایران به FATF در مجلس گله می‏کنند یاد این رسم خانوادگی افتادم و به آنها اطمینان دادم که اینهایی که اجرا میشوند، FATF نیستند و همان قانونهای خودمان هستند که تازه تصویب شده‏اند.


Page Generated in 0/0066 sec