printlogo


کد خبر: 194931تاریخ: 1397/4/14 00:00
نگاهی به رمان «رژیسور» اثر سعید تشکری
پنجره‌ای رو به آفتاب ‌‌طلوع

حسام آبنوس: «همیشه از خودم می‌پرسم آدم‌ها پشت پنجره دنبال چه می‌گردند؟ وقتی دلتنگ می‌شوند، وقتی خیلی شادمانند، بهار می‌آید، تابستان، پاییز، زمستان. شاید برای همین است که روز و شب زندان طولانی است، چون پنجره ندارد.» این ‌بار هم سعید تشکری، نویسنده خوش‌ذوق و چیره‌دست مشهدی پنجره‌ای از خراسان به روی ما گشوده و جان ما را از زندان بی‌پنجره تن، پرواز داده به سوی نقطه‌ای که منطقه «آفتاب‌طلوع» ایران است؛ خطه‌ای که سرزمین نور است. او با رمان «رژیسور» که نشر سوره مهر آن را منتشر کرده دست خواننده خود را گرفته و او را به سرزمین نور و روشنایی برده است. این تمام آن‌ چیزی نیست که درباره سعید تشکری و «رژیسور» او باید گفت، چرا که سعید تشکری در رمان ۷۰۴ صفحه‌ای «رژیسور» باز هم اتفاقی تازه در فضای ادبیات داستانی ایران رقم زده؛ اتفاقی که در سال‌های اخیر کمتر شاهد آن هستیم اما سعید تشکری، بی‌ادعا تنها به قصه گفتن نشسته و از مسیر داستان با خواننده خود سخن می‌گوید. این همان چیزی است که در ادبیات فعلی کمتر سراغی از آن می‌توان گرفت. قصه گفتن و روایت داشتن همان چیزی است که به نظر می‌رسد گمشده این روزهای ادبیات داستانی فارسی است اما سعید تشکری با تسلط و البته با زیستن در میان مردم، قصه و افسانه‌های آنها را تبدیل به داستان‌‌هایی خواندنی می‌کند که خواننده را به سرزمین‌های دوردست می‌برد. در رمان «رژیسور» که یک سال از انتشار آن می‌گذرد و در محافل رسانه‌ای کمتر محل بحث و نظر قرار گرفته، نخستین‌ چیزی که توجه خواننده را به خود جلب می‌کند ساختار کتاب است.  آنهایی که با سبک و سیاق آثار این نویسنده آشنایی دارند، می‌دانند که سعید تشکری در ادامه آثار قبلی خود مانند «مفتون و فیروزه»، «هندوی شیدا» و... باز هم از تکنیکی که خودش از آن با عنوان «سینما رمان» یاد می‌کند، سود برده است. تکنیکی که در آن نویسنده می‌کوشد تا جایی که ممکن است قاب‌هایی گویا را پیش چشم خواننده قرار دهد و با تقطیع‌های بموقع روایت‌های موازی خود را نیز پیش ببرد. این مساله‌ای است که آثار سعید تشکری را متفاوت می‌کند و خواننده با سبکی متفاوت از شیوه روایت داستان روبه‌رو می‌شود. شیوه‌ای که نه‌تنها موجب سخت‌خوان شدن اثر نمی‌شود، بلکه خواننده به سرعت و با توجه کامل می‌تواند اثر را بخواند که می‌توان از آن به عنوان یک مزیت و نقطه قوت برای اثر سعید تشکری نام برد. شاید حجم ۷۰۰ صفحه‌ای «رژیسور» کمی خواننده را دچار تردید کند که سراغ آن برود اما باید این اطمینان را داد که آنقدر صفحات این کتاب تند ورق می‌خورد که خواننده متوجه به پایان رسیدن آن نمی‌شود. ماجرای رمان «رژیسور» به سال‌های مشروطه و پس از به توپ بسته شدن مجلس بازمی‌گردد اما از آنجا که سعید تشکری تحت هیچ شرایطی جغرافیای قصه‌هایش را عوض نمی‌کند و مشهد محل اغلب رویدادهای قصه‌هایش است، در اینجا نیز پس از روایت ماجرای به توپ بسته شدن مجلس در تهران به دستور لیاخف روس، خواننده را با اتفاق مهمی در تاریخ روبه‌رو می‌کند؛ اتفاقی که شاید خوانندگان نسبت به آن آگاهی نداشته باشند اما تشکری با «رژیسور» آن را جاودانه می‌کند. ماجرای اشغال مشهد توسط قشون روسیه تزاری و پس از آن به توپ بستن گنبد شریف حرم
علی بن موسی‌الرضا(ع)، آن اتفاقی است که خواننده این رمان با آن روبه‌رو می‌شود اما بازگو شدن آن با زبان داستان اتفاق مهمی است که درباره یک رویداد تاریخی رقم می‌خورد. سعید تشکری که خود را نویسنده آستان نورانی امام رئوف می‌خواند، در این رمان نیز باز هم حق مطلب را ادا کرده است.  تعدد شخصیت، ویژگی اغلب آثار این نویسنده است، در حالی که باز هم در داستان این روزگار ما کمتر شاهد قصه‌هایی هستیم که تعدد شخصیت داشته باشند. اغلب شاهد داستان‌هایی هستیم که تک‌گویی بوده و البته نویسنده از پس ساخته و پرداخته کردن همان یک شخصیت هم بر نیامده است. در این بین آنهایی هم که سراغ داستان‌های پرشخصیت می‌روند در پرورش شخصیت‌ها موفق نمی‌شوند و برخی خوب از کار در نمی‌آیند اما آنهایی که دیگر آثار این نویسنده را خوانده‌اند، اذعان می‌کنند که او برای شخصیت‌های خود برنامه دارد و بی‌هدف در جهان داستان رهای‌شان نمی‌کند. در این رمان هم شاهد این موضوع هستیم که نویسنده هیچ یک از شخصیت‌های کتاب را بی‌سرانجام رها نمی‌کند و برای هرکدام یک پایان و انجامی رقم زده که این را باید در کنار پرداخت و پرورش خوب آنها قرار داد. همانطور که گفته شد سعید تشکری جدا از پایبندی به بارگاه علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع)، به جغرافیای خراسان نیز تعلق ویژه‌ای دارد و این در آثار او بروز چشمگیری دارد اما این مساله سبب نشده که او تنها به یک جغرافیا به ‌نام خراسان یا مشهد اکتفا و به عبارتی ادبیات توریستی خلق کند، بلکه او در آثارش بافت‌های اجتماعی و فرهنگی خراسان را نیز به نمایش می‌گذارد و در تار و پود اثرش آنها را رج می‌زند. لهجه مشهدی یکی از آن ریزه‌کاری‌هایی است که این نویسنده از آن غافل نبوده و در «رژیسور» هم به آن توجه کرده است. با توجه به اینکه زمانی که رمان مشغول روایت آن است به سال‌های مشروطه بازمی‌گردد پس به طور طبیعی هنوز موج تهرانیزه شدن فراگیر نشده بود و طبیعی است که مردم بی‌پروا با لهجه و گویش محلی سخن بگویند و این در این اثر نیز به چشم می‌آید و نویسنده با هوشمندی به موقعیت زمانی توجه کرده و آداب فرهنگی را در اثرش دخیل کرده است. نکته دیگری که باید درباره توریستی نبودن آثار این نویسنده گفت، توجه به موضوع میراث فرهنگی خراسان است، در این اثر حضور پررنگی از بازار سرشور، کافه داش‌آقا و دیگر محله‌های مشهد می‌بینیم. جملات کوتاه و ضرب‌دار یکی دیگر از ویژگی‌های آثار تشکری است که در این اثر نیز شاهد آن هستیم. همچنین باید اضافه کرد که در این اثر صیقل بیشتری به این نثر و زبان خورده و خواننده ارتباط بهتری با زبان و نثر داستان برقرار می‌کند که نشان از نشستن نویسنده در جایگاهی است که برای آن تلاش کرده است. رسیدن به ثبات فرمی اتفاقی است که در این اثر بیشترین بروز را دارد و می‌توان گفت که دیگر شاهد «سبک سعید تشکری» خواهیم بود. نکته‌ای که در رمان «رژیسور» با آن روبه‌رو هستیم جایگاه ویژه‌ای است که موضوع مبارزه و ایستادگی در برابر نامرادی‌ها و نامردمی‌ها دارد. در این اثر خواننده شاهد است که نویسنده حرف از داغ و درفش‌هایی زده که در طول تاریخ بر این مردم به اسامی مختلف روا داشته شده اما آنها همواره راست‌قامتان تاریخ بوده‌اند. مردمی که بیگانه را به خود راه داده و او را خودی کرده‌اند ولی آغوش‌شان برای خودیِ خائن باز نبوده است. «یادت باشد این خانه، این بقعه مرتع سبز آهوانه دارد. تو هم آهو باش. بعد همه‌جا را نگاه کن. هجده گلوله توپ بر این گنبد فرود آمد تا خانه‌اش سرپا نباشد اما هست. تا ابد هست. از تو می‌پرسم چرا این بنا می‌ماند و سلاطین زورمند تاریخ نمی‌مانند؟»


Page Generated in 0/0128 sec