فرهاد ملا امینی: در 2 نوشتار پیشین پیرامون تجسیم نکاتی را عرض و سعی کردیم مخالفت این دیدگاه را با نظام اصیل توحیدی در اسلام تبیین کنیم. یکی دیگر از مباحث مناقشهبرانگیز که در آن سایرین و مدعیانی که شیعه را مشرک میدانند متهم هستند، مساله «رویت پروردگار» متعال است. عدهای که در راس ایشان امروز وهابیت قرار دارد، قائل به این هستند که میتوان خداوند را در روز قیامت با چشم سر دید، این در حالی است که قرآن کریم به صراحت میفرماید: «چشمها او را درنمى یابند و او است که دیدگان را درمىیابد و او لطیف آگاه است.»(1) و نیز در داستان موسی (ع) که بنیاسرائیل از ایشان خواستند تا خداوند را با چشم سر ببیند، اینگونه پاسخ آمد: «و چون موسى به میعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد پروردگارا خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم، فرمود هرگز مرا نخواهى دید لیکن به کوه بنگر، پس اگر بر جاى خود قرار گرفت بزودى مرا خواهى دید، پس چون پروردگارش به کوه جلوه کرد آن را ریز ریز ساخت و موسى بیهوش بر زمین افتاد و چون به خود آمد گفت تو منزهى، به درگاهت توبه کردم و من نخستین مؤمنانم». البته باید توضیحی داد که پیامبر بزرگی چون موسی کلیمالله(ع) هرگز چنین سخن لغوی را از جانب خود بر زبان نمیآورد، زیرا او به عنوان رسولی مرسل دارای توحیدی کامل است لیکن در اثر فشار بنیاسرائیل خواست ایشان را با خداوند در میان بگذارد. به هر روی دیدن خداوند امری مقدور نیست، زیرا اولا دیدن خود امری مادی و طبیعی است و باید فرآیندی را طی کند، یعنی باید نور به جسم برخورد کند و بعد آن نور به چشم انسان برسد و از جایی که خداوند جسم ندارد و جسم داشتن با ذات لایتناهی او هماهنگی ندارد، برای او نقص محسوب میشود؛ پس دیدن او با چشم سر نیز مقدور نیست. حال ممکن است کسی سوال کند اگر ما توسط چشم خود کسی را یا چیزی را میبینیم، پس موجوداتی که امروز چشم مادی ندارند مانند فرشتگان و... چگونه ما را میبینند؟ در پاسخ باید گفت دیدن همان علم یافتن نسبت به چیزی است یعنی ایشان یا هر موجود غیرمادی دیگر اگر کسی را میبیند در واقع نسبت به آن علم پیدا میکند که از آن به شهود تعبیر میشود یعنی اگر در جایی از روایات شیعه سخن از دیدن پروردگار به میان میآید، منظور از آن همان رؤیت با قلب است یعنی انسان مومن نسبت به درجه ایمان خود از خداوند درکی پیدا میکند که گویی او را دیده است. کتاب شریف توحید بابی مستقل در این باره دارد که ما برخی از ایشان را ذکر میکنیم. امام هادی (ع) در باب اصل دیده شدن خداوند متعال اینگونه میفرمایند: «براى آنکه میان بیننده و شئ قابل رؤیت ارتباط برقرار شود، باید همانندى (سنخیت میان آن دو) باشد و خداوند متعال از همانندى (سنخیت داشتن) با بیننده منزه است. پس ثابت شد که رؤیت با چشم نسبت به خداوند سبحان روا نیست، زیرا میان سبب و مسبب باید ارتباط (سنخیت) باشد.(2)» این حدیث همان بیان بالا را تایید میکند که دیدن نیازمند جسم داشتن است که توضیح آن گذشت. علی بنموسی (ارواحنا لهالفداه) در استدلالی شیوا از بعدی دیگر به نقض مساله رویت پروردگار متعال میپردازند. این استدلال اینگونه است که ایشان میفرمایند اگر ایمان با دیدن حاصل میشود از جایی که کسی خدا را ندیده است پس کسی ایمان ندارد و اگر جز دیدن چیزی دیگر ایمانآور نیست، ایمان استدلالی بودن و نبودنش یکی است: «همگان، بدون هیچ اختلافى، اتفاق دارند که چون چیزى دیده شد، شناخت به آن هم واقع مىشود. پس اگر ممکن باشد که خدا به چشم دیده شود، شناختى چنان حاصل آید که از 2 حال خارج نیست: یا ایمان است یا ایمان نیست. پس اگر آن شناخت حاصل از دیدن ایمان باشد، شناخت دنیایى ما که حاصل استدلال و دستاورد فکر ما است، ایمان نیست، چون شناخت حاصل از دیدن [در قیامت] با شناخت [نظرى و اکتسابى] فعلى ما در دنیا متضاد است. پس در دنیا ایمان ندارند، چون خداى عز و جل را ندیدهاند و اگر شناخت حاصل از دیدن [در قیامت] ایمان نباشد، به هر حال شناخت نظرى و این دنیایى ما را زایل مىکند؛ [چون ما خدا را مجرد و نادیدنى مىدانستیم و در قیامت، خلاف آن را مىیابیم] در حالى که شناخت ما در قیامت از میان نمىرود. پس این، دلیل بر عدم رؤیت خدا با چشم است، زیرا قبول مشاهده خدا به چشم، به این نتیجههاى باطل مىانجامد»(3).
پی نوشت:
1- سوره انعام آیه 103
2- توحید صدوق باب آنچه درباره دیدن او آمده است
3- توحید صدوق باب رویت حدیث 4