حسین کیاروستا: اسپانیا در این جام بیش از همه تیمها مالکیت داشت و تعداد پاسهایش به طرز اعجابآوری بیش از همه تیمها بود، آنها حتی رکورد تعداد پاس در ادوار جامجهانی را با ثبت 1115 پاس در بازی با روسیه شکستند اما چرا حاصل کار آنها نشان از بلاتکلیفی تاکتیکی و ارائه فوتبالی حوصله سربر داشت و نتیجهای که نصیبشان شد نیز ناامیدکننده بود؟ آنها مقابل پرتغال به تساوی رسیدند، ایران را به سختی بردند و مقابل مراکش نیز در دقایق پایانی از شکست گریختند و با خوشاقبالی به عنوان صدرنشین به مرحله حذفی رسیدند و با وجود آسانترین قرعه و برخورد با ضعیفترین تیم حاضر در مرحله یکهشتم حذف شدند. روسیهای که تهی از هر بازیکن فانتزی و تعیینکننده بود و حتی در روز برد پرگلشان در افتتاحیه مقابل عربستان هم تیم شادابی نبودند و بازی درخشانی ارائه نکردند و یک تیم کاملا معمولی بودند. اسپانیا اما با بسیاری از ستارههای فوتبال جهان که کیفیت بازی آنها حرف اول را میزند از پس این روسیه هم برنیامد. چه شد که تیکیتاکایی که در بارسا به اوج رسیده بود و باعث قهرمانیهای متوالی این تیم شده بود و تداوم همان سبک در اسپانیای دلبوسکه نخستین قهرمانی جهان را در 2010 و قهرمانی اروپا در 2012 را برایشان به ارمغان آورده بود، در 2014 و 2018 به قهقرا رفت و تبدیل به فوتبالی ملالآور شد و سبکی کسالتبار را به نمایش گذاشتند و نتایجی ناامیدکننده را رقم زدند؟ گویا تیکیتاکا در غیاب تئوریسینهایی که اندکی نبوغ و تازگی و نوآوری به آن تزریق کنند به پایان خود رسیده است، ضمن اینکه نباید ناگفته گذاشت تیکیتاکا حتی در دوران اوجش هم به عنوان سبکی ملالتبار مخالفان خود را داشت اما صدای آنها در هیاهوی موفقیتهای پیدرپی تیمهایی که مبتنی بر این شیوه بازی میکردند گم شد. شاید بتوان ادعا کرد سال 2013 جایی که بایرن درخشانِ یوپ هاینکس کبیر با آن بازیهای مدرن و شناور بارسای گوآردیولا را بلعید و با 7 گل آنها را در هم کوبید پایانی بود بر دوران تیکیتاکا. از آن سال به بعد جز یک سال در لیگ قهرمانان، هم بارسا و هم اسپانیا بازنده بزرگ تورنمنتهای قارهای و جهانی بودهاند. گویا در رخوت مربیانی که فکر میکردند این سبک بازی ایدهآلترین شیوه است و در مقابل هر تیمی با هر سبکی میتوان با آن به موفقیت دست یافت، مربیانی بودند که بیکار ننشستند و راهکار مقابله با آن را کشف کردند و چنین بنبستی برای تیمهایی با این شیوه ایجاد کردند. اما فوتبال مالکانه تنها در تیکیتاکای بارسا- اسپانیا خلاصه نمیشود. آلمان، پرتغال و حتی آرژانتین که حذف شدند هر سه در بیشتر بازیهایشان حاکم مطلق زمین بودند. آرژانتین حتی در دیدار مقابل فرانسه که گلباران شد نیز آماری عجیب ثبت کرد؛ آنها 61 درصد مالکیت توپ داشتند و 170 پاس بیشتر داده بودند. پرتغالی که در مقابل اروگوئه باخت 68 درصد مالکیت توپ داشت و 2 برابر آنها پاس داده بودند و آلمانها در هر 3 دیدار مرحله گروهی آماری خیرهکننده در مالکیت و تعداد پاس داشتند اما کسانی که بازیهای این تیمها را با دقت دیدهاند اذعان دارند این آمارها نهتنها نتیجه ایدهآل را برای آنها رقم نزد بلکه مهمتر اینکه حتی منجر به ارائه فوتبال زیبا و چشمنواز هم نشد و آنچه دیده شد صرفا رد و بدل شدن پاسهای بیهدف و بدون ظرافت و سردرگمی تاکتیکی بود. زمانی فوتبال مالکانه و تیکیتاکا به معنی ارائه بازی شناور و تماشاگرپسند همراه با پاسهای کلیدیِ استادانه و فوتبال تهاجمی بود که در آن خلق موقعیت براحتی اتفاق میافتاد و موقعیتهای بیشماری ایجاد و گلهای فراوانی زده میشد اما گویا دیگر، حریفان نحوه ایستادگی و مقابله با این روش را یاد گرفتهاند و در مقابل تز آنها «آنتی تز» مناسب را یافتهاند. اگر سالها پیش در سال 2004 تیمی با دفاع اتوبوسی و استفاده از حداقل موقعیتها و البته بهره بردن از فاکتور بخت و اقبال تراژدی یک جام را رقم زد و قهرمان یورو شد اما این روزها دیگر حتی نیاز به یک بازی کاملا بسته و میکس کردن لایههای دفاعی متعدد و پارک کردن اتوبوس جلوی دروازه و حبس شدن در محوطه ۱۸ قدم نیست و تنها کافی است روزنههای قابل نفوذ تا حد ممکن بسته و با یک دفاع منطقی از دادن پاسهای کلیدی جلوگیری شود و برنامه لازم برای ضد حملات نیز ترتیب داده شود.
پس از شکست چندباره این نقشه لو رفته، آیا زمان آن نرسیده که در مقابل تئوریسنها و مربیان سبکهای دفاعی، تاکتیسینها و مربیان سبکهای هجومی نیز فکری به حال عدم نتیجهگیری و بنبست تیمهای بزرگ کنند؟ آیا تنها راهکار مقابله با این سیستمهای دفاعی فقط حفظ توپ و دادن پاسهای متعدد و بالا بردن مالکیت توپ و پرس تیم مقابل در زمین خودی است؟ روشی که در سالیان اخیر عمدتا با شکست مواجه شده است.