printlogo


کد خبر: 195077تاریخ: 1397/4/19 00:00
دل‌نوشتی به مناسبت ایام شهادت رئیس مذهب
وعده صادق

حسین قدیانی: حسن شهری مثل «قم» این است که مناسبت‌ها را بسی زودتر از تقویم، به یادت می‌آورد و در این تذکرها و تذکره‌ها، خیر کثیری است؛ من‌جمله اینکه بنی‌آدم مراقب تعهداتش به خدا باشد. القصه! اواخر هفته‌ای که گذشت «حرم اهل بیت» بودم و با آنکه چند روز تا شهادت رئیس مذهب جعفری مانده بود، لیکن از در و دیوار شهر، قیل و قال حقیقتا صادق امام صادق علیه‌السلام می‌بارید: «اگر زمان او- قائم آل‌محمد- را درک می‌کردم، تمام عمر را صرف خدمت به او می‌کردم». حقیقت آن است که دیری است در زمان «مهدی فاطمه» به‌سر می‌بریم و نجات عالم بشریت، آنقدر مهم است که حتی «شیخ‌الائمه» هم اگر خود را هم‌عصر حضرت منجی می‌دانست، همه‌ زندگی خود را وقف یاری ایشان می‌کرد. بگذار واقعیت را بگویم؛ گاهی ما فراموش می‌کنیم زنده در چه زمانی هستیم و زندگی در چه زمانه‌ای می‌کنیم! بنی‌آدم حواس‌جمع هوشیار عصرشناس، خمینی کبیر بود که به تأسی از احادیث صادقیه، از قم ‌بگیر تا قیام و قمقمه، همه را آورد در خدمت حضرت قائم! و مگر نه آنکه قیام روح‌الله از قم شروع شد؟! و مگر نه آنکه نهضت خمینی، مقدمه نهضت مهدی است؟! و مگر نه آنکه در فاو و ام‌القصر و اروند، مردان تشنه‌لب خمینی که آبی هم در قمقمه‌شان باقی نمانده بود، تمام نگاه‌شان به بقیه..‌الله بود؟! و اینکه تا انقلاب مهدی، انقلاب ما بماند؟! اینکه خلف صالح خمینی، مدام از مردم و مسؤولان، رفتار و گفتار انقلابی می‌خواهند، اصل و اساسش یعنی همین تداوم انقلاب اسلامی تا انقلاب مهدی. دردانه خوش‌قدم و خوش‌قلمی چون شهید آوینی، ز چه رو حتی با پادگانی در دیار دوکوهه هم سخن می‌گفت و از آن ساختمان بی‌قرار می‌خواست که منتظر بماند؟! الا آنکه در فردایی روشن، مقر سربازان حضرت موعود نیز باشد؟! دشمن همیشه دل خود را به تیر فتنه‌ها خوش کرده اما خداوند در مسجدی به نام «ابوذر» ثابت کرد دست خدمتگزار به امام زمان، نه آن دستی است که با جراحت، از کار بیفتد! و بهشتی، نه آن شمعی است که با تیر بلا خاموش شود! دشمن فکر می‌کرد نسل‌های بعد از دهه ۶۰ عصبانیت آمریکا از جمهوری اسلامی فروکش می‌کند، لیکن با وجود همه کم‌کاری‌ها و کج‌کاری‌های موجود، سران کاخ سفید از حاج‌قاسم کربلای ۵ عصبانی‌ترند یا حاج‌قاسم منطقه؟!
اگر دیروز در شرق ابوالخصیب، باد به آستین خالی دست حاج‌حسین خرازی می‌وزید، امروز در تمام منطقه مقاومت، باد به پرچم جمهوری اسلامی می‌وزد! و جمهوری اسلامی چون خود را مقدمه نظام رهایی‌بخش امام زمان عجل‌الله فرجه، تعریف کرده، نه آن نظامی است که با شهادت یک مصطفی در دهلاویه، بی‌مصطفای شهید باقی بماند! و دیدیم ما آن فردای روشن را که علم چمران را احمدی‌روشن برداشت! و علم کاظمی را، حججی! به کدامین افق، خیره شده بود محسن شهید که در نگاهش ذره‌ای ترس نبود؟! شک ندارم افق بلندبالای حضرت قائم! و این همان افقی است که به چشم بچه‌های بازی‌دراز نیز خوش نشست، آنقدر که شهید بهشتی، خانقاه اصل‌کاری را «بازی‌دراز» می‌دانست! برای مردانی چون حاج‌حسین یکتا، کارزار و بازار ندارد؛ همه جا محل خدمت است! برای مردانی چون حاج‌سعید قاسمی، کرمانشاه امروز هم مثل کرمانشاه دیروز، محل خدمت است! نه حاج‌سعید، وزیر راه و شهرسازی است و نه حاج‌حسین، وزیر اقتصاد اما شاگردان مکتب ولایت‌فقیه، شاگردان مکتب امام صادق نیز هستند و من که گمانم همه این خدمتگزاری‌ها، خدمت به «مهدی فاطمه» است! از امام‌جمعه خرمشهر ‌بگیر تا دانشجویان بسیجی دانشگاه شهید چمران اهواز؛ از حاج‌حسین همدانی الی بیت‌المقدس ‌بگیر تا سردار جبهه شام؛ از دیروز سلیمانی ‌بگیر تا امروز سلیمانی؛ همه خوب می‌دانند که این زمان، متعلق به امام زمان است! در چشم راوی دردهای مردم، نشانه‌ای از زخم هست، لیکن به کوری دیدگان منافقین، هنوز حاج‌حسین یکتا با همان چشم می‌بیند که دشمن نمی‌خواست! آری! با تیر فتنه‌ها، دشمن را یارای زخم نشاندن بر دست و بازو و گوش و ابرو و دل و دیده هست اما قدرمسلم، خداوند منان در عصر مهدی، خدمتگزاران مهدی را یاری می‌کند! و اینگونه است که بازاری شهادت می‌دهد: «آنکه درد ما را دید، نه وزیر بود و نه وکیل! از قضا چشمی مجروح داشت!» ۱۸ تیر، فتنه کوچکی نبود اما ‌ای بسا دست زخم‌خورده که بهتر می‌تواند گره‌ها را باز کند! ۱۸ تیر، یکی از آن صدها ایامی بود که به اذعان دشمن، هفته بعدش می‌باید کار انقلاب اسلامی تمام شود ولی خدا انقلاب اسلامی را خدمتگزار انقلاب حضرت قائم نگه داشت و راستش در این منظومه، خداوند هرگز قصور این دولت و آن مجلس را پای انقلابی نمی‌نویسد که برایش، چشم‌ها هنوز هم بارانی است! و هنوز هم وقتی پیش مادر شهیدی، از فلان ایثار و بهمان مجاهدت سخن می‌گویی، اشک شوق او را می‌بینی! الحمدلله او را می‌بینی! دوباره القصه! همان شب در شهر قم، نقل همین حرف‌ها بود با مادر شهیدی! می‌گفت: «همه این خدمتگزاری‌ها، اصلش خدمت به امام زمان است! چه پسر من که رفت، چه اینها که الان تو داری می‌گویی!» حقا که تا انقلاب اسلامی، چنین شیرزنانی و چونان شیرمردانی دارد، جلوه زیبایی از آن حدیث صادق است؛ «خدمت به قائم»! و من به شهادت ایستادگی نسل‌های متمادی پای پرچم انقلاب اسلامی، یقین دارم که این بار دیگر «سفیر حق» تنها نمی‌ماند! «انقلاب اسلامی» سفیر «انقلاب موعود» است اما در این مسلمیه، دیگر مسلم، تنها نیست! نه! بحث دولت و مجلس نیست! در این منظومه که من دارم می‌نویسم، رئیس‌جمهوری هم بود که جاسوس دشمن بود، لیکن خدا بسی بزرگ‌تر از این حرف‌هاست! خدای ما همان خدایی است که موسی و قومش را تا لب دریا برد اما فرعون و لشکرش را غرق کرد! بعضی‌ها می‌گویند: «خدا حتی به انقلاب اسلامی هم چک سفید نداده!» من اما معتقدم انقلاب اسلامی این چک را پاس هم کرده است! «الا ان حزب‌الله هم‌الغالبون» امضای حضرت احدیت پای خون مطهر همه شهدای انقلاب و پای خدمت آمیخته با خون دل همه اصحاب انقلاب است! خدا به دست‌اندرکار نابکار، چک سفید نداده اما به قدم و قلم آوینی، چرا! به دل و دیده همیشه اشک‌بار حاج‌قاسم، چرا! خدا وعده داده که دوکوهه، سنگر غلبه نهایی حق بر باطل نیز می‌شود! یعنی خدا استجابت نمی‌کند دعای برادران دستواره را در صبحگاه شیدایی دوکوهه که انقلاب اسلامی را به انقلاب حضرت قائم وصل کن؟! یعنی خدا در «انتهای افق» با «حاج‌احمد» کاری ندارد؟! یعنی متوسلیان، برای خدا هم گم شده است؟! یعنی خدا نمی‌داند که برای چه از دل این همه تیر، همچنان ابوذروار، جمیع سرداران سپاه و ارتش متحد ما را نگه داشته؟! دهه ۶۰ مقام سیدحسن نصرالله چه بود؛ الان چیست؟! دهه ۶۰ زیارت کربلا به رؤیا می‌مانست لیکن تحقق وعده الهی، حاج‌قاسم کربلای ۵ را به کربلا رساند! و امتی را به اربعین! خدایی که ما می‌بینیم، انقلاب اسلامی را هم متصل به انقلاب حضرت قائم می‌کند! امروز دیگر رهایی قدس، یک رؤیا نیست، چرا که سفیر صاحب‌الزمان، به شهادت حاج‌قاسم‌ها و حاج‌حسین‌ها و نصرالله‌ها، برعکس حضرت مسلم، بسیار امیدوار است به عزم و اراده سپاه خود و ارتش خود و ملت خود و امت اسلامی. این همه که سخن از «امید» می‌رانند حضرت آقا، یعنی خدمتگزاری به حضرت قائم و قیام‌شان در قلوب همه منتظران زنده است!
یا امام صادق! ما همان مردمان عصر قائم آل‌محمد هستیم که با تمام وجود باور داریم زمان ما، بی‌امام نیست! ما را رهبری است که با توسل به قائم شما، گره‌گشایی می‌کند از کلاف فتنه‌ها! یا امام صادق! نزد خداوند، آبروی شما بزرگ است! و بلند است! یک وقت هست ما از خدا، اتمام دوره غیبت را می‌خواهیم، یک وقت هست شما! شما رئیس مذهب مایی! و شیخ‌الائمه! دعا کن! دعا کن آقاجان! دعا کن بلکه عاقبت، یعقوب، یوسف را ببیند! باورم هست هنوز ندیده و الا این همه غم در کلبه کنعان، چرا؟! «کلبه کنعان» یعنی همین جهان! و جهان هنوز «گلستان» نشده! جهان آن روزی گلستان می‌شود که قائم آل‌محمد، تکیه بر دیوار خانه خدا زند و بانگ «اناالمهدی» سردهد! و بشریت می‌بیند آن روز را! وعده خدا «صادق» است! خدایی که کربلا را به دیده سپاهیان حق آورد، هنوز برای چشم‌های زخم‌خورده، صحنه‌ای ناب کنار گذاشته که زیارتش، اشک بی‌شمار می‌خواهد! بیشتر از گریه‌های آدم در فراق بهشت! چه می‌گویم؟! آدم نیز آرزومند خدمت به قائم بود! همچنان که همه انبیا و همه اولیا! ‌ای پادشه خوبان! چیست مقام قیام تو که حتی رئیس مذهب هم آرزوی خدمت به بقیه..‌الله داشت؟! والله «دل، بی‌تو به جان آمد! وقت است که باز آیی!»
 


Page Generated in 0/0095 sec