printlogo


کد خبر: 195976تاریخ: 1397/5/4 00:00
یادداشتی بر دفتر شعر «در کوچه‌های کرایوا»ی جواد محقق
من از قونیه می‌آیم
وارش گیلانی

1- جواد محقق را همه به شاعری می‌شناسند، در صورتی که به گفته‌ خودش، او در آغاز بیشتر تمایل به داستان‌نویسی داشت. محقق شاعری است بسیار فعال و خستگی‌ناپذیر، با ظاهری از دور تنبل در تنظیم و تدوین اشعار و آثار خودش برای چاپ شدن اما گویا این ظاهر قضیه است، چرا که وسواس و شاید هم دقت بیش از حد او در کار سبب می‌شود که آماده‌کردن هر کاری انجامش به طول بینجامد.
دفتر شعر «در کوچه‌های کرایوا» دفتر سفرسروده‌ها یا اشعار سفر او است. شعرهای این دفتر همگی تاریخ دارد و مکان سرایش شعرها نیز قید شده است. علاوه بر این، تاریخ اشعار به ترتیب آمده است. بیشتر شعرهای این دفتر هم در شهرهای کشورهای شرقی سروده شده‌ است.
شعرهای این دفتر غزل و نیمایی است، به علاوه چند شعر سپید. محقق در شعر نیمایی بسیار باتجربه و ویژه عمل می‌کند و اشعار سپیدش نیز آهنگین است؛ غزل‌هایش نیز زیبا و دلنشین است اما با این ‌همه، محقق را باید شاعر نیمایی دانست، چرا که در این شیوه مسلط‌تر و بهتر و زبان‌آورتر از شیوه‌های دیگر می‌سراید. یعنی او با این زبان سالم و بیان روان در شعر نیمایی، حتی صاحب سبک است، منتها تا حالا کسی در این امر غور نکرده تا این امر را و ویژگی‌های دیگر شعر نیمایی محقق را دریابد؛ بویژه در دوره‌ای که اینگونه کارها ضرورت هم دارد، چرا که یکی از زیباترین قالب‌ها و شیوه‌ها کم‌کم دارد از رونق و حتی رواج می‌افتد. در واقع شناساندن یک شاعر نیمایی صاحب سبک دیگر در کنار یکی دیگر از شاعران صاحبنام و صاحب سبک دیگر بعد از انقلاب همچون قیصر امین‌پور، ادای دینی است به شعر، به 2 شاعر و بالطبع به شعر نیمایی.
2- محقق در مقدمه‌ این مجموعه نیز در ستایش و در تعریف از سفر و حاصل و فایده‌های آن بسیار گفته است و چند مثال خوب هم آورده از گوته که می‌گوید: «من وقتی روم را دیدم متولد شدم.» و از ریلکه که گفته: «شعر محصول تجربه است و سفر سرشار از تجربه‌هاست.» و از قرآن مجید گفته که فرموده است: «سفر کنید و از کارهای پیشینیان‌تان عبرت بگیرید و...». باید گفت، به واقع چنین است اما تجربه‌های بیرونی تا درونی نشوند به شعر درنمی‌آید یا اینکه در کل شعر محصول تجربه‌های درونی است. بی‌شک سعدی نیز تجربه‌های سفری خود را که بیرونی بوده، در لحظاتی تبدیل به سیر و سفری و حال و استحاله‌ای درونی می‌کرده تا تبدیل به شعر شود.
3- و اما شعرهای جواد محقق؛ مضمون «غریبی» که حاصل یکی از بهترین و شاید هم شیرین‌ترین تجربه‌های سفر است و با آن خلوص غیرقابل توصیفی نیز همراه است، می‌تواند منبع پرفیضی برای شاعر و تعالی روح او یا هر انسان دیگری باشد. در واقع غریب ‌بودن در دیار غربت با تنهایی همساز است و تنهایی موقعیت و وضعیتی است غریب که به دست می‌آید:
«نباشی اگر روی هیمالیای غریبی
چه دانی ز مقیاس جغرافیای غریبی
سحر نوبت ماست بر خاک غربت نشستن                         
به نوبت بچرخد اگر آسیای غریبی».
در سفر، نه‌تنها غربت و غریبی که تقدیر انسان هم رقم می‌خورد؛ در واقع جاده‌های سفر، جاده‌های تقدیر آدمی نیز می‌شود. محقق از این موضوع هم در مضمون‌سازی و مفهوم شعر خود استفاده کرده است:
«دل من! گر قدم‌هایت ز راه پیر برگردد
سوار سرنوشت از جاده‌ تقدیر برگردد».
جاده‌های رو به جلوی سفر یک خاصیت خوب دیگری نیز دارد و آن اینکه تو را به گذشته، به یادگاری‌ها و یادها، به دوستانی که اینک دورند از تو، نزدیک می‌کند و همه‌ اینها برای شاعر می‌شود انگیزه‌ و تجربه‌ای برای سرودن.
«امروز هم کنج غربت، نام تو را می‌سرایم
نام تو را که عزیزی، مثل همیشه برایم
یاد تو مانند یک راز، سر می‌دهد با من آواز
یعنی به تو می‌رسد باز، از کنج غربت صدایم
شب‌های تنهایی‌ام را، پر کرده‌ای با خیالت
حالا کجایی که من هم، با سر به سویت بیایم
ترسم براندازد از بیخ، بنیان بینایی‌ام را
سیلی که می‌آید امشب، از دره‌ چشم‌هایم».
4- از غزل‌های جواد محقق که بگذریم، به شعرهای نیمایی او می‌رسیم. شعرهای نیمایی محقق از جمله کارهایی است که می‌تواند حتی برای تدریس و تبیین شعرهای نیمایی، منبع و مثال خوب و درست و سالمی باشد. در واقع محقق از یک الگوی کلی که اشعار نیما و شاگردان او است، به الگو و شاخصه‌های خود در شعر نیمایی دست پیدا می‌کند؛ حتی در انتخاب زبان نیز تاثیرپذیری‌اش به‌ قاعده است. یعنی به گونه‌ای از یک کلیت عموم  الگو برمی‌دارد که در نهایت تبدیل به زبان خودش می‌شود:
«باری هزار بار/ گفتم بهار تازه‌تری هست/ پربارتر ز شاخه‌ بیداری/ باید در آن طراوت بی‌مانند/ جان را/ به موج معجزه/ معنا داد...»
محقق اشعار نیمایی‌اش را بیشتر در وزن «مفعول فاعلات مفاعیل» می‌سراید؛ وزنی که به نثر آهنگین نزدیک است؛ آهنگی که ملایم و نرم و سبک است.
دیگر اینکه شعرهای نیمایی محقق اصلاً پیچیده نیست و در سادگی خود نیز فرهیخته است؛ شعری که بیشتر ستایش و توصیف می‌کند:
«ایران!/ ‌ای خاک مردخیز دلیران! ‌ای جان‌پناه مادری من/ چه می‌کنی/ با زخم‌های آن‌ همه بیداد/ وقتی که شانه‌های صبورت را/  آماج تیغ‌های ستم دارند؟!»           
آری! شعرهای محقق بیشتر ساده‌ و توصیفی که در یک وزن جای گرفته‌ است، از این رو کمتر اهل کشف و مکاشفه و حتی معناگشایی هستند که البته در ذیل یک نمونه‌اش را می‌بینیم:
«ای‌کاش/ توکل پرندگانم بود/ که تشنه برمی‌خیزند/ گرسنه بال می‌زنند/ و سیر و سیراب/ در خواب می‌روند/ بی‌هیچ دغدغه فردا».
5- یکی از زیباترین و مشهورترین اشعار محقق، شعر «مرا یارای گفتن نیست» نام دارد که معروف است به «من از قونیه می‌آیم»؛ یک شعر کاملاً توصیفی اما زبان و نگاه تکامل‌یافته‌ شاعر توانسته از یک شعر توصیفی، یک شعر حماسی‌وار در حال و هوای مولانا بسازد: «من از قونیه می‌آیم/ من از دیدار آن تنهاترین مردی/ که در پس‌کوچه‌های شهر می‌گردد/ و انسان آرزو می‌کرد!/ خدامردی که بار آن همه اندیشه را/ بر شانه‌های حکمتش می‌برد/ و در شب‌های تنهایی/ غم بی‌حاصلی‌های مرا می‌خورد!/ من از قونیه می‌آیم/ و خورجین خیالم را پر از پند کسی کردم/ که هر شب از پری‌ساران شعرش/ با دل من/ گفت‌وگو می‌کرد/ و طبعم را/ به اعجاز کلامی تازه/ جان می‌داد/ جانم را/ به جادوی سخن/ در شطی از شعر زلالش/ شست‌وشو می‌کرد/ و مروارید معنا را نشان می‌داد/ من از قونیه می‌آیم/ هنوز از غربت این شهر/ صدای او ـ ملول از دیو و دد- دنبال انسان/ بازمی‌آید/ دلم آغشته‌ اندوه این تنهایی تلخ است/ مرا یارای گفتن نیست!/ تو را گوش شنیدن هست؟!»
شعر، شروع بیدارکننده و هوشیاری‌دهنده‌ای دارد و به زیباترین شکل ممکن آغاز شده است و توصیف‌ها در حد اعلاست با وزنی که تناسب خود را با آن حفظ کرده است. شاعر به گونه‌ای حرف می‌زند که انگار از مزار مردی پیامبرگونه می‌آید و به گونه‌ای توصیفش می‌کند که در این حد است؛ توصیف‌هایی همه با وجه و با ابهت و به فصیح‌ترین شکل و بلیغ‌ترین نوع موجود. توصیف محقق از مردی پیامبرگونه که شاعر هم هست و نیز توصیفی اینچنین متضاد، توانسته به زیباترشدن شعر و توصیف‌ها کمک کند. در ضمن، شعر «در کوچه‌های کرایوا» که نام کتاب محقق از آن گرفته شده، یکی از زیباترین شعرهای این دفتر است.
 


Page Generated in 0/0072 sec