پارسا خدایاری: در عرف دیپلماسی کلاسیک، اصلی ثابت شده که دوستیها و دشمنیها پایدار نیستند و اینک «زامیر کابالوف» نماینده ویژه رئیسجمهوری روسیه در امور افغانستان بر اساس همین اصل در نظر دارد از طالبان دعوت کند نماینده یا نمایندگانی به نشست موسوم به فرمت مسکو (Moscow-Format) اعزام کند. از دید مسکو، طالبان نزدیک به نیمی از افغانستان را در پایش یا کنترل خود دارد، لذا باید در هر نوع طرح صلح نهایی برای افغاستان حضور داشته باشد.
زامیر کابالوف، متولد 1954 در ازبکستان شوروی است و از سال 1977 پس از فارغالتحصیلی از انستیتوی روابط بینالملل مسکو جذب وزارت خارجه شوروی آن زمان شد و در امور افغانستان و پاکستان تبحر و مهارت خاصی یافته است.
وی از سال 1979 تا 1983 در سفارت شوروی در تهران نخستین پست دیپلماتیک خود در منطقه را تجربه کرد و سپس از 1983 تا 1987 به عنوان دبیر دوم عازم سفارت شوروی در کابل شد و متعاقبا طی سالهای 1991 تا 1992 به عنوان رایزن در همان سفارت مشغول بهکار شد و پس از پیروزی مجاهدین افغان و تعطیلی سفارت شوروی به سفارت آن کشور در پاکستان انتقال یافت. در سال 1995 کابالوف در مذاکرات با طالبان برای رهایی کادر پرواز یک فروند ایلوشین 76 که مجبور به فرود در قندهار شده بود، شرکت و طی آن با ملاعمر رهبر وقت طالبان نیز ملاقات کرد. آخرین پست دیپلماتیک وی در افغانستان سمت سفارت طی سالهای 2004 تا 2009 بود و پس از بازگشت به عنوان نماینده ویژه رئیسجمهوری روسیه در امور افغانستان انتخاب شد. «جان برنز» خبرنگار روزنامه نیویورکتایمز که با وی در سال 2008 در کابل مصاحبهای کرده بود عنوان داشته که کابالوف سفیر معمولی نیست و در اصل مامور کاگب در کابل بوده و در دهههای 1980 و 1990 قبل و بعد از اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی با سمت مامور اطلاعاتی ویژه مسکو، در منطقه خدمت میکرده است.
گفتوگوهای صلح موسوم به فرمت مسکو، اگر چه با طرد آمریکا از توانایی آن برای تاثیرگذاری بر روند مناقشه در افغانستان تا حدی کاسته شده ولی با این وجود قادر است موجب پیشبرد منافع مسکو در افغانستان شود. این گفتوگوها همچنین میتواند نمایانگر علاقهمندی روسیه به عنوان میانجی موثر بین افغانستان و طالبان باشد. مسکو همچنین مایل است ماهیت سازنده درگیری خود در افغانستان را بدین وسیله برای طرفهای ذیربط آشکار کند.
در افغانستان 2 گروه نژادی پشتون و تاجیک رقابتهایی با یکدیگر دارند. طالبان به طور کلی از نژاد پشتون تشکیل میشود ولی گروه تروریستی داعش وابستگی نژادی تعریف شدهای ندارد. هر دو گروه مولفههای سیاسی- امنیتی خاص خود را به فضای پرتنش افغانستان وارد کردهاند. طالبان که 17 سال پیش توسط نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا از قدرت ساقط شد، اینک گفته میشود بخش در خور توجهی از افغانستان را در اختیار خود دارد. از 407 حوزه انتخابیه در افغانستان، دولت مرکزی بر 229 حوزه تسلط دارد که نزدیک به 65 درصد از جمعیت افغانستان را دربر میگیرد. طالبان بر نزدیک به 12 درصد سکنه کشور تسلط دارد و تلاش میکند با توجه به انتخابات پارلمانی که قرار است در پاییز سال جاری برگزار شود، سهم خود را افزایش داده و 23 درصد باقیمانده را نیز تحت امر خود درآورد.
آمریکا به اتهامزنیهای خود علیه روسیه بهصورت هدفمند ادامه میدهد تا افکار عمومی را نسبت به نقشهای روسیه ظنین کند. ششم ژوئیه 2018 تظاهرات اعتراضآمیزی در برابر سفارت روسیه در کابل برگزار شد و شرکتکنندگان از مسکو خواستند از دخالت در امور افغانستان خودداری کند.
روسیه به منظور حفظ جایگاه خود، همچنین مقابله با جو ضدروسی که با هدایت آمریکا در افکار عمومی افغانستان ایجاد میشود و نیز اطمیناندهی در اینباره که بازیگر معتبری در امور افغانستان است، در 17 ژوئیه با هدف تقویت ظرفیت مقاومت در برابر حمله احتمالی از جانب منطقه مرزی با افغانستان، رزمایش مشترکی را با تاجیکستان برگزار کرد. هدف دیگر این رزمایش انتقال این دیدگاه به کابل بود که روسیه صرفا خواهان ثبات سیاسی در افغانستان از طریق تعامل با جناحهای قدرت در این کشور است. تاکید مسکو درباره تعهدش در قبال ثبات سیاسی در افغانستان از طریق گفتوگوهای صلح، بیتردید کمکی خواهد بود برای سیاستورزان روسیه تا جو رو به رشد ضدروسی در افغانستان را معکوس کرده و وزنه و اعتبار خود در ساختار سیاسی این کشور را حفظ کند.
علاوه بر آن مسکو از طریق گفتوگوهای صلح میکوشد به تلاشهای سازمان همکاری شانگهای در جهت کمک به رفع اختلاف سیاسی در افغانستان اعتبار بیشتری دهد. رئیسجمهوری چین در خلال نشست سران اخیر سازمان همکاری شانگهای در شهر چینگ دائو، راهبرد خود را برای ارتقای نقش گروه تماس این سازمان برای افغانستان در جهت فیصله صلحآمیز مناقشه این کشور تشریح کرد که با استقبال خوبی در کابل روبهرو شد و البته رهبران افغانستان که در اجلاس شرکت داشتند از سازمان خواستند تلاشهای ضدترورسیم خود را در افغانستان تحت یک لوای واحد قرار دهد. تمایل رئیسجمهوری چین برای گسترش حضور سازمان همکاری شانگهای، با استقبال مسکو مواجه شده، زیرا در راستای اولویتهای سیاسی این کشور نیز قرار دارد. روسیه در کنار تلاشهای خود، به تعاملات چندجانبه با همسایگان افغانستان با هدف مبارزه با تروریستهای داعشی نیز توجه دارد. مسکو آشکارا میکوشد در کنار تلاشهای سازمان همکاری شانگهای، مشی خاص خود را نیز دنبال کند و البته بیاعتنا به ترفندهای آمریکا هم نیست. از فحوای اظهارات و نیز مقالههایی که در رسانههای نسبتاً پرمخاطب آمریکا انتشار مییابد چنین دریافت میشود که آمریکا قصد دارد به حضور نظامی 17 ساله خود در افغانستان خاتمه دهد و شماری از تحلیلگران آمریکایی نیز عنوان کردهاند طالبان به انجام گفتوگوهای مستقیم با آمریکا علاقهمند است. وزیر خارجه این کشور نیز در خلال دیدار اخیر خود از کابل از تجدید گفتوگوهای صلح بین دولت اشرف غنی و طالبان ابراز حمایت کرده و عنوان کرد واشنگتن در نهایت نیاز خواهد داشت خطوط ارتباطی خود با طالبان را برقرار کند.
گفتگوهای صلح مسکو نخستین ابتکار در برقراری آرامش و اعاده ثبات در افغانستان نیست و طبعا مسکو برای نیل به اهداف تعیین شده با چالشهایی روبهرو خواهد بود که بهطور عمده ممکن است از جانب دیگر بازیگران هدایت و مدیریت شود. اینکه آمریکا تا چه اندازه خواهان صلح و ثبات در افغانستان است در مظان تردید است.
به نظر نمیرسد مسکو درباره افغانستان وارد رقابت با پکن شده باشد یا لااقل نشانهای در اینباره مشاهده نشده است و بیشتر به نظر میرسد دو طرف میکوشند نقش تسهیلکننده را برای اهداف دیگری ایفا کنند. ثبات و امنیت در افغانستان بیتردید برای کشورهای منطقه منافع قابل توجهی دارد ولی بازیگران فرامنطقهای اهداف دیگری دارند که طبعا با اولویتهای ملتهای منطقه همخوانی ندارد.
از میان مقالههای تحلیلی منتشره در رسانههای نسبتا پرمخاطب آمریکا 3 مقاله جلب نظر میکند؛ 1- «برای صلح در افغانستان باید از کرهشمالی عبرت گرفت» 2- گفتوگوی مستقیم با طالبان نافی دموکراسی است و نشانه شکست و 3- «جنگ ناتو و آمریکا در افغانستان ممکن است بزودی به پایان برسد و گفتوگوها با طالبان از سرگفته میشود» به قلم «هنری بوچر» استاد دانشکده علوم انسانی کالج آستین. این مقالهها میتواند بخشی از دیپلماسی عمومی آمریکا برای آمادهسازی افکار عمومی برای تصمیمی باشد که کاخ سفید ممکن است در آینده نزدیک در قبال افغانستان اتخاذ کند که حسب سنت و شیوه معمول در دستگاه دیپلماسی آمریکا، با تضادگوییهای متعددی توام است ولی مبالغهگویی در تشبیه طالبان به کرهشمالی تعمدی به نظر میرسد تا به این ترتیب برای افکار عمومی آمریکا گفتوگو با گروهی که برای خلع آنها از قدرت آمریکا متحمل هزینههای سنگین مالی و جانی شد، به نوعی توجیه شود. قدر مسلم این است که آمریکا به این نتیجه رسیده که مناقشه افغانستان نمیتواند راهحل نظامی داشته باشد. ولی ساختارهای اجتماعی در افغانستان آسیبهای شدیدی دیده و بدرستی نمیتوان دریافت دورنمای صلح در این کشور چگونه خواهد بود. بتازگی عبدالرشید دوستم از تبعید خودخواسته در ترکیه بازگشته است. گفته میشود نظام الدین قیصری، فرمانده تراز اول دوستم بازداشت شده و سربازانش کشته شدهاند. این حادثه اعتراضات گسترده هواداران دوستم را درپی داشت که بازگشت ناگهانی دوستم هم در همین راستا تعبیر شد تا بلکه بتواند از شدت اعتراضات مردمی که دولت را متهم به سوءاستفاده از قدرت میکردند بکاهد.
انتخابات 2014، تنشهای شدیدی را در کشور دامن زد که با تلفاتی نیز توام بود و سرانجام با تشکیل دولت وحدت ملی و تقسیم قدرت بین اشرف غنی و عبدالله عبدالله اوضاع تا حدی آرام گرفت. اگر چه دولت وحدت ملی از منازعات داخلی در امان نمانده است؛ به عنوان نمونه علیاحمد عثمانی که سمت وزارت آب و نیرو را داشت توسط اشرف غنی معزول ولی توسط عبدالله عبدالله در سمت خود ابقا شد اما نیروهای مخفی رئیسجمهوری ادامه کار را برای وی مشکل کردند.
در گذشته بین تاجیکها و پشتونها به عنوان 2 گروه نژادی عمده در افغانستان نوعی وفاق و دوستی برقرار بود و قبایل وابسته به گروههای نژادی افغانستان سعی در همزیستی داشتند ولی با قدرتگیری طالبان، با آن خوانش افراطی از اسلام، سنن همزیستی نژادی در افغانستان دچار آسیبهای عمیقی شد که شاید ترمیم آن زمانبرتر از آنی باشد که اغلب نخبگان افغانی تصور میکنند.
اینکه آمریکا با چه فرمتی قصد دارد وارد گفتوگو با طالبان شود و چه امتیازهایی را قرار است برای طالبان منظور کند تا آنها حاضر به تشریک مساعی با دولت مرکزی و دولت منتخب مردم افغانستان شوند، محل گمانهزنیهای گوناگونی است ولی طالبان از دید بخشی از جامعه افغانستان به مثابه ابزار نفوذ پاکستان و حامی مالی اصلی آن یعنی ائتلاف سعودی تلقی میشود و البته قطر نیز کماکان نفوذ خاص خود را در طالبان دارد و هنوز دفتر نمایندگی طالبان در دوحه فعال است. برای طالبان، زدودن تصویر منفی از افکار عمومی بخشی از جامعه افغانستان آسان نخواهد بود، اگر چه در میان بخشی از پشتوننژادهای افغانستان حامیانی دارد.
این احتمال وجود دارد که در خلال دیدار سران آمریکا و روسیه در هلسینکی درباره افغانستان نیز توافقهایی بین طرفین انجام شده باشد و بهموجب آن آمریکا بخواهد به عملیات نظامی پرهزینه و پرتلفات ولی بینتیجه در افغانستان با حفظ وجهه خود خاتمه دهد ولی در نبود هر گونه نشانه ملموسی در وجود چنین سناریویی، گمانهزنیها در اینباره زودهنگام خواهد بود. قدرمسلم این است که آمریکا شناخت و تجربه روسیه را در افغانستان ندارد. مسکو میداند صلح و ثبات مستلزم شناسایی نیروهای معتدلتر در صفوف طالبان است، زیرا صلح مستلزم سازش با یک فرمول امتیازدهی متقابل است و این فرآیند نیروهای خاص خود را از دو طرف میطلبد. نشست صلح مسکو میتواند به عنوان پلی برای تسهیل برقراری ارتباط بین آمریکا و طالبان نیز عمل کند ولی در بهترین شرایط آمریکا صلحی را برای افغانستان رقم خواهد زد که هرگاه اراده کند و منافع راهبردیاش اقتضا کند این کشور را دستخوش تنشهای کنترل شده کند بویژه آنکه مشخص نیست در هرگونه طرح صلح افغانستان، تروریستهای داعشی که دولت افغانستان تعداد پیروان آن را حدود 2 هزار نفر تخمین میزند، چه وضعیتی خواهند داشت. این تروریستها با حملات راکتی و انتحاری خود کماکان در افغانستان ابراز وجود و قدرتنمایی میکنند و البته طالبان نیز گاه و بیگاه به اهداف دولتی و همچنین داعشی حمله میکند. نکته در خور تامل اینکه گفته میشود تجهیزات و ادوات جنگی 2 گروه بهطور عمده آمریکایی و غربی است.