حسن رضایی : قدیمترها حرف چک و سفته، حکایت بالا بردن خر به بام بود. مردم برای حرفهایشان، تار سبیل گرو میگذاشتند و لوطیترها حتی دست به سبیل هم نمیشدند، همان حرفشان سند بود برای خلقالله. گذر زمان اما همچنان که ما را مدرنتر میکرد، حرفهایمان را هم بیوزنتر و بیاعتبارتر میکرد. چنین رویکردی البته در میدان سیاست سریعتر پیش میرفت. بویژه از همان وقتی که امثال میرزاملکم خان و دیگر روشنفکرهای غربزده قاجاری فهمیدند زمانی ماکیاولی نامی هم در بلاد فرنگ ظهور کرده که مشق سیاست میگوید و باز طبق قانونی نانوشته، هرچه غربیها میگفتند، خط قرآن بود! من تخصص اقتصادی قابل توجهی ندارم اما این را مطمئنم که بالارفتن تعداد چکهای برگشتی کشور با انکار وعده 100 روزه رئیسجمهور، توسط حسن روحانی(!) نسبت مستقیم دارد. شما خواننده حامی دولت هم میتوانی مثالهای دیگری در همین زمینه بزنی؟ سلمنا! حرفی نیست.
این اما از عجایب روزگار است که محمدرضا خاتمی، برادر تکرارچی اعظم که زمانی در 12 اردیبهشت 96 به روزنامه اعتماد گفته است: «ما تضمین روحانی هستیم؛ اگر روحانی ابقا نشود، وضعیت کشور از دوران احمدینژاد هم بدتر خواهد شد. اگر به کارنامه روحانی نگاه کنیم حتماً او را رئیسجمهوری موفق و حتی فراتر از انتظار میدانیم... با این مجلس اصلاحطلب، کابینه دوم روحانی بهتر از کابینه اول خواهد بود»، حالا در 27 تیرماه 97 به روزنامه همشهری میگوید: «دولت روحانی کارآمد نیست؛ اصلاحات نمیخواهد اعتبارش را خرج ناکارآمدیها کند؛ روز به روز امید مردم به ما کمتر شده است؛ فراکسیون امید مجلس هم، امیدی میان مردم ایجاد نکرده است؛ روحیه و منش محمدرضا عارف هم همین است و ما نباید انتظار دیگری از او داشته باشیم». چنین حجمی از وقاحت و مسؤولیتناپذیری علنی طبعا با هیچ مسلک و مرامی قابل توجیه نیست.
حسن روحانی اما باید به جای آنکه تنها «زین همرهان سست عناصر» دلش بگیرد، اگر از بدعهدی اروپاییها در مذاکرات دهه 80 عبرت نگرفته و نمیگیرد، از همین اتفاقات پیرامون خودش در فاصله 96 تا 97 دیگر عبرت کافی را بیندوزد. برای بازخوانی حافظه تاریخی، لازم است یادآوری کنم حسن روحانی مرداد ماه 84، دو سال پس از آنکه انواع امتیازات- تا پلمب کردن داوطلبانه تمام تاسیسات هستهای کشور!- را به اروپاییها داده و آماده رفتن از شورای عالی امنیت ملی بود، در نامهای تاریخی و دردناک خطاب به البرادعی، مدیرکل وقت آژانس نوشت: «...متاسفانه در مقابل اگر نگوییم هیچ، ایران مابهازای بسیار اندکی دریافت کرد و بارها اقدامات اعتمادساز خود را افزایش داد و تنها در عوض آن، با قولهای انجامنشده و درخواستهای بیشتر روبهرو شد!» جناب رئیسجمهور اگر هم تا ابد نپذیرد که خود حسن روحانی وعده 100 روزه را داده، باید بپذیرد اقتصاد کشور با این فرمان، رونق نمیگیرد!
وقتی غربگرایان 6 موتوره و رسانههایشان به عنوان مهمترین حامیان دولت یازدهم و دوازدهم، اکنون آنقدر از خطا بودن راه آگاهند که میترسند نزدیکیشان به دولت، نانشان را در آینده آجر کند، شخص رئیسجمهور باید بداند لازمه تغییر چنین فضایی حتی در جبهه همرهان سست عناصر، چیزی جز تغییر همان راهی که خود آنها تکرارش کردند، نیست. اینکه اکنون دوباره با به سنگ خوردن سر برجام نافرجام، بخواهیم علم FATF را سر دست بگیریم و طی ابلاغیههای جداگانه به بانکهای داخلی، روند خودتحریمی را در داخل کشور اجرایی کنیم، چیزی جز حکایت همان خر به بام بردن نیست. اینکه اعضای لیست امید مجلس هم که حتی از نظر محمدرضا خاتمی هم موفق عمل نکردهاند، بخواهند با سوز و گداز بگویند «برای ریاستجمهوری روحانی مایه گذاشتیم و خدا میداند که از روی مردم شرمندهایم. من از روی مردم خجالت میکشم»، بیشتر به جوک شبیه است تا غصه مردم را خوردن.
نمایندگانی که زمانی عباس عبدی در ابتدای مجلس دهم پیشنهاد میداد برای آموزششان چند کتاب از طرف مجلس به آنها هدیه شود هم دیگر باید بدانند حکایت غصه خوردن برای مردم و حمله به دولت روحانی، با حمایت از تداوم همان راه غلط سابق در قالب لایحههای استعماری FATF و ملحقات آن، چیزی جز تمسخر افکار عمومی نیست. تمسخری که البته به دلیل تبعات سنگین آن در شرایط اقتصادی کنونی از حافظه مردم نخواهد رفت و برای همیشه در تاریخ ثبت خواهد شد. در این میان اما فارغ از موضعگیریهای کماثر نمایندگان لیست تکرار در مجلس، این شخص جناب رئیسجمهور است که باید با اعتماد به تواناییهای متعدد کشور در حوزههای مختلف با تغییر رویکردهای اشتباه گذشته، به کمک مردم بشتابد.
خوب یا بد، 5 سال گذشته نشان داد ژنرالهایی که در مهمترین جلسات از فرط کهولت سن، خواب تشریف دارند، باید برای همیشه به همان رختخواب بروند، نه به هیات دولت جمهوری اسلامی که بار اصلی ایجاد و تداومش، یکسره بر دوش جوانان بوده است. حسن روحانی 2 راهکار ساده پیش رو دارد که در پیش گرفتن آنها محتاج دیدن دم هیچ کدخدا و نوچه کدخدایی نیست: یکم- فرستادن ژنرالهای خواب آلود به رختخواب. دوم- اعتماد به توان داخلی؛ از جمله توان جوانان این مردم! والسلام.