نوید مؤمن: مانور «پارادوکسها» در فضای ذهنی سیاستمداران اروپایی در نوع خود قابل توجه است! «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان طی ماههای اخیر حداقل 3 بار اعلام کرده اتحادیه اروپایی دیگر برای تامین امنیت خود نمیتواند به ایالات متحده آمریکا تکیه کند و باید مولفههای استقلال از آن سوی آتلانتیک را در خود تقویت کند. با این حال صدراعظم آلمان پشت پرده مشغول رایزنی با دولت آمریکا و تعامل با ترامپ بر سر معضلات و بحرانهای اقتصادی و امنیتی موجود است. به عبارت بهتر، میان گفتار و عمل مقامات اروپایی در خصوص «گذار از واشنگتن» تفاوتی معنادار و ملموس وجود دارد.
1- «دونالد ترامپ» رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا از اصلیترین مخالفان ساختار موجود اروپاست! وی به این نتیجه رسیده است که اضمحلال اروپای واحد، مسیر رشد و یکهتازی اقتصادی بیشتر ایالات متحده را در میان متحدانش فراهم خواهد کرد. از این رو کاخ سفید انهدام همزمان منطقه یورو و اتحادیه اروپایی را به عنوان اهداف راهبردی پیگیری میکند. دلیل اصلی حمایت ترامپ از جریانهای ملیگرا و ضداروپایی در خاک اروپا نیز همین مساله است. اخیرا دونالد ترامپ رسما از «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه خواسته است کشورش را از اتحادیه اروپایی خارج کند تا از مزایای بیشتر مراوده با ایالات متحده بهرهمند شود! همچنین رئیسجمهور آمریکا از «ترزا می»، نخستوزیر انگلیس خواسته است از اتحادیه اروپایی بابت موانع موجود در مذاکرات بریگزیت شکایت کند. حتی ترامپ یک گام فراتر نهاده و به ترزا می هشدار داده است باید میان ادغام در جامعه اقتصادی اروپا و مراودات اقتصادی با آمریکا، یک گزینه را انتخاب کند! چینش مجموع این اظهارات و مواضع در کنار یکدیگر نشان میدهد ترامپ در راستای نیل به هدف اصلی خود در قبال اروپا که همان اضمحلال اروپای واحد است، از هیچگونه تلاشی فروگذار نمیکند.
2- اگرچه برخی تصور میکنند تقابل با اروپای واحد، هدف پنهان و غیراعلامی ترامپ در قبال قاره سبز محسوب میشود اما نوع رفتار و گفتار رئیسجمهور آمریکا نشان میدهد وی ابایی از اعلام ضدیت خود با اتحادیه اروپایی و منطقه یورو ندارد. ترامپ معتقد است فروپاشی اتحادیه اروپایی، منجر به افزایش قدرت استیلای ترامپ بر تک تک بازیگران اروپایی خواهد شد. از این رو، رئیسجمهور آمریکا بخش عمدهای از پروسه فروپاشی اروپا را از منظر اقتصادی و تجاری، راهبری و مدیریت میکند. نباید فراموش کرد در جریان رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 میلادی، جریانهای ملیگرا و ضداروپایی، تنها حامیان ترامپ در داخل اروپا بودند و دیگر سیاستمداران وابسته به جریانهای سوسیالدموکرات یا محافظهکار در اروپا (که اتفاقا قدرت را در دست داشته و دارند) خواستار پیروزی دموکراتها و هیلاری کلینتون در انتخابات بودند.
3- هماکنون اروپای واحد در مقابل پدیدهای به نام «ترامپ» قرار گرفته است. با این حال نوع مواجهه اتحادیه اروپایی و سران این مجموعه با کاخ سفید کماکان بر اساس نوعی ایدهآلگرایی بازدارنده است. بر خلاف کشورهایی مانند چین و کانادا که پاسخ محکمی به وضع تعرفههای گمرکی بر فولاد و آلومینیوم وارداتی خود دادهاند، مقامات اروپایی کماکان تصمیم قاطعانهای در برابر ایالات متحده و دولت ترامپ اتخاذ نکردهاند. از سوی دیگر، سران اروپایی همچنان در صددند اختلافات موجود میان خود و دولت ترامپ را از مسیر تعامل و مذاکره حل و فصل کنند. گویا سران اروپا همچنان متوجه تقابل عمیق و ضدیت ترامپ با موجودیت اروپای واحد نشدهاند. آنها همچنان درصددند «تضاد ماهوی» ترامپ با اتحادیه اروپایی و منطقه یورو را به نوعی «اختلاف روبنایی» تقلیل دهند و این دقیقا همان چیزی است که رئیسجمهور آمریکا و همراهانش میخواهند!
4- بدون شک عقبنشینیهای فعلی اتحادیه اروپایی مقابل ترامپ و عدم ورود این مجموعه به فاز «تقابل با کاخ سفید»، باید به مثابه «خودکشی آرام اروپا» مورد توجه و تفسیر قرار گیرد. استمرار روند فعلی منجر به اعمال فشارهای بیشتر ایالات متحده آمریکا روی اتحادیه اروپایی و متعاقبا تقویت موقعیت و جایگاه گروههای ملیگرا و ضداروپایی در داخل خاک اروپا میشود. باید این حقیقت را مدنظر قرار داد که با راهیابی بیش از یکصد نماینده وابسته به جریان راست افراطی به پارلمان اروپا در جریان انتخابات پارلمانی سال 2014، پروسه «گذار از اروپای واحد» در این مجموعه کلید خورد. هماکنون در کشورهایی مانند اتریش، ایتالیا، سوئد و حتی فرانسه و آلمان، گروههای ملیگرا توانستهاند موقعیت خود را به لحاظ سیاسی تقویت کرده و حتی به راس معادلات سیاسی برخی از این کشورها راه پیدا کنند. مهمترین اقدامی که میتواند اروپای واحد را از بحرانهای جاری نجات دهد، تقویت مولفههای استقلال اروپا در نظام بینالملل است. نماد و مصداق عینی تقویت آن مولفهها، «ایستادگی در مقابل آمریکا» است؛ دقیقا همان چیزی که مقامات اروپایی آن را فراموش کردهاند! به نظر میرسد سران اروپا هنوز پیشفرض مهمی به نام «ضدیت ترامپ با اروپای واحد» را در محاسبات رفتاری و گفتاری خود در نظر نگرفتهاند. آنها کماکان در فاز «تعامل با کاخ سفید» سیر میکنند و حتی حاضر شدند در این مسیر امتیازاتی را نیز به شریک خود در ناتو بدهند. این در حالی است که اگر اتحادیه اروپایی وارد فاز «تقابل با آمریکا» نشود و صرفا به مدیریت رفتار ترامپ رو بیاورد، سرنوشتی جز سقوط و فروپاشی نخواهد داشت. توقف بازی اروپای واحد در زمین ایالات متحده آمریکا نیز اصلیترین پیششرط ورود به «فاز تقابل با آمریکا» است؛ پیششرطی که تاکنون از سوی اعضای اتحادیه اروپایی محقق نشده است. در نهایت اینکه قاره سبز در یکی از حساسترین برهههای حیات سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود به سر میبرد. آیا اروپای واحد میتواند با ادامه وادادگی فعلی خود در برابر آمریکا، از این مقطع حساس جان سالم به در برد؟!