printlogo


کد خبر: 196234تاریخ: 1397/5/9 00:00
نگاهی به مجموعه غزل «ماهی نمیر» سروده پوریا شیرانی
خروش شاعرانه

حسام آبنوس: «شعر باید تصویرات مختلف زندگی عصری و تاملات عمومی باشد. وقتی فلان برزگر آن را به دست می‌گیرد خودش را و زمینش را و عیال و اطفال گرسنه‌اش را در آن ببیند و بخواند و بفهمد». شاید در روزهایی که نیما یوشیج، پدر شعر نوی فارسی ۹۱ سال پیش، این جملات را می‌نوشته به امروز فکر می‌کرده که بسیاری از شعرا ترجیح می‌دهند عاشقانه‌سرا باشند تا اینکه زبان مردم باشند در حالی که نزار قبانی، شاعر نامدار سوری بر این باور است که شعر باید مانند باران بر سر تمام مردم ببارد. این جمله قبانی بیانگر این است که شعر نباید تنها محل تخلیه عواطف شاعر باشد بلکه باید پای آن روی زمین بوده و مخاطب مانند آینه خود را در آن پیدا کند. البته این موضوع به معنای نفی کامل اشعار عاشقانه نیست اما باید یادآوری کرد اگر شاعری مانند حافظ عاشقانه یا عارفانه شعر می‌سراید اما تیغ تیز نقد را نیز به روی مخاطبان خود می‌کشد و آنها را از خواب بیدار می‌کند. مجموعه غزل‌های پوریا شیرانی را نمی‌توان به صورت مطلق در دسته اشعاری قرار داد که بالاتر به آن اشاره کردیم، یعنی در اشعار این شاعر جوان هم می‌توان سراغ اشعار موضع‌مند را گرفت و هم می‌توان اشعاری صرفا عاشقانه دید که کارکردی عاطفی دارد اما برآیند آنها اینطور است که شاعر نسبت به روزگار خویش بی‌تفاوت نیست. در مرور اشعار این مجموعه در همان ابتدا با شعری روبه‌رو می‌شویم که موضع‌مند بوده و دست برتر شاعر در سخن‌سرایی را نشان می‌دهد.
«جهان مردم آزاده و آزاد یکسان نیست
قفس در چشم مرغ خانگی خانه است، زندان نیست»
این بیت که مطلع نخستین غزل مجموعه «ماهی نمیر» است، نشان می‌دهد شاعر نسبت به موضوعاتی که در همین تک‌بیت آشکار است حساسیت دارد و میان آزادگی و آزادی تفاوت‌هایی قائل است و با مثالی که به مرغ خانگی اشاره دارد در واقع نگاه خود به موضوع را آشکار می‌کند. این بیت خواننده را یاد شعری از مرحوم مهدی اخوان‌ثالث با عنوان «سگ‌ها و گرگ‌ها» می‌اندازد که در آنجا نیز شاعر با بیانی شیوا در قالب نیمایی و بهره‌گیری از استعاره‌ای هنرمندانه تفاوت میان آزادی و آزادگی را به خواننده نشان داده است که البته اینجا در مقام قیاس میان مهدی اخوان‌ثالث با این شاعر نیستیم اما این بیت آن شعر را به ذهن متبادر می‌کند. او در همین غزل در ادامه می‌گوید: «فقط بی‌ریشه‌ها از گردش تقویم می‌ترسند» که این مصرع نشان می‌دهد شاعر حرف‌هایی برای گفتن دارد و فریادهای بلندی پشت ابیات و مصرع‌هایش مخفی کرده است. او به ریشه‌ها که یکی از کلمات کلیدی در ادبیات محاوره میان مردم است اشاره داشته و ریشه داشتن را عامل نگران نشدن از گردش ایام دانسته و اینطور نشان داده تنها کسانی که ریشه در آب دارند و به عبارتی بی‌ریشه هستند از گردش روزگار در هراس هستند. در همین غزل شاعر در بیت دیگری با انداختن تقصیرها برگردن انسان او را مقصر بسیاری از اتفاقات دانسته و به تعبیری شیطان را تبرئه کرده است. او انسان را که می‌توان تعبیر به نفس او کرد، دشمن یکتاپرستی می‌خواند و انحراف از توحید را خود انسان می‌خواند؛ «اناالحق غایت یکتاپرستی بود و فهمیدم
که گاهی دشمن توحید انسان است، شیطان نیست!»
می‌بینیم که در این بیت شاعر نشان داده که انسان خود مانع رسیدن به خدا می‌شود و این مصرع «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز» را به ذهن متبادر می‌کند. در همین غزل ابتدایی می‌توان پی برد این شاعر جوان تسلط نسبی نسبت به گنجینه ادب پارسی دارد و نیم‌نگاهی به آن داشته است. شاعر در یکی از غزل‌ها از متشاعران گلایه دارد، شاید این حرف نکته درستی باشد اما به نظر می‌رسد قضاوت آن برعهده شاعر جوان هم‌روزگار ما نیست اما با این حال او در غزلی با عنوان «وقتی شبیه شعر خودم درد می‌کشم» به این موضوع اشاره‌ای داشته است. البته شاعر ناامید نیست و رسیدن به قله را محال نمی‌داند و درد کشیدن را زمینه رسیدن به قله می‌داند و با شعر خود واگویه‌ای می‌کند از جنس روزگار. مسأله تلاش کردن و خسته نشدن از زمین‌خوردن‌ها در اشعار این شاعر بروز خوبی دارد و این نوید را می‌دهد که نسل تازه شاعران از ناملایمات بیمی نداشته و می‌خواهند مانند چشمه از دل سنگ راه خود را باز کنند.   
«آموختم از چشمه که از سنگ بجوشم
از موج بلا یاد گرفتم بخروشم»   
خروشان بودن هم نکته‌ای است که در اشعار شیرانی دیده می‌شود و در ابتدای همین یادداشت به آن اشاره کردیم و دیدیم که شاعر موضع‌مند نسبت به روزگارش بی‌تفاوت نیست. «چون باد که در خلقت او میلِ سکون نیست» او بی‌حرکت بودن و ایستایی را مذموم دانسته و تلاش می‌کند با تشبیه کردن خویش به باد جریان داشتن را به مخاطب نشان دهد. «باران» در میان شعرا دستاویزی عاطفی برای نشان دادن لطافت و القای حس شاعرانگی است اما به نظر می‌رسد شیرانی چنین نگاهی به باران ندارد و این موجب شده شعر او متمایز شود. او نگاه جدیدی به باران داشته و این کشف تازه خواننده را سرذوق می‌آورد.
«دریایم و از گریه باران نشوم شاد   
تا می‌شود از کاسه رود آب بنوشم»
در غزلی با عنوان «کنار چای، جای قند، یک لبخند ساده می‌خواهم» شاعر به زیبایی شعری در توصیف مادر سروده و با ترکیب‌ها و استعاره‌هایی که به کار برده غزلی فوق‌العاده را در کتابش آورده است. غزلی که اوج ارادت شاعر را نشان می‌دهد و به زیبایی حالات یک مادر را از زبان فرزندش توصیف کرده است. شاید اگر بخواهیم در ارتباط با تک‌تک اشعار و ابیات این کتاب سخن بگوییم، مطلب به درازا کشیده شود، پس به همین میزان اکتفا می‌کنیم اما به‌طور کلی این مجموعه غزل که از پوریا شیرانی با عنوان «ماهی نمیر» منتشر شده پیشنهاد متفاوتی در فضای شعر امروز محسوب می‌شود. این کتاب شامل ۴۰ غزل است که نشر سوره‌مهر آن را با قیمت ۷ هزار تومان در ۹۰ صفحه منتشر کرده است.


Page Generated in 0/0060 sec