printlogo


کد خبر: 196665تاریخ: 1397/5/17 00:00
قفلی انگلیسی

ساعت 6:30
چراغ اتاقش روشن می‌شود و نور ملایمی
بر صورتش می‌تابد. تختش ویبره نازی می‌رود. تلویزیون روشن می‌شود و می‌گوید اردک‌های ملکه از خواب بیدار شده‌اند.
 

ساعت 7:30
در ایستگاه اتوبوس منتظر دوستش است تا با هم به دانشگاه بروند. دوستش نمی‌آید و او تنها، سوار بر اتوبوس سوخت هیدروژنی مدل 2018 راهی دانشگاه می‌شود.
 

ساعت 10
تیزری با کیفیت از زندگی دوستش در مانیتور دانشگاه پخش می‌شود. دوستش با گاز نئون دنیای مدرن را ترک کرده است.
 

ساعت 10:30
در کلاس به کفشش زل زده و به دوستش فکر می‌کند.
 

ساعت 12
کلاس تمام شده و او همچنان به کفشش زل زده و آب چشمانش خشک شده است. همکلاسی‌اش به او نزدیک می‌شود و می‌فهمد در فکر نیست بلکه به دلیل اینکه قرص اعصابش را نخورده قفلی زده است. همکلاسی از قرص اعصاب خودش به او می‌دهد.
 

ساعت 14
یکی از دوستانش کنارش می‌نشیند و با گوشی جدیدش فیلم کتک خوردن یک دختر از پلیس دانشگاه را به او نشان می‌دهد. لاکردار ضربات مشت را با قابلیت تصویر آهسته پخش می‌کند.
 

ساعت 16
در راه برگشت به منزل است. تلویزیون تاکسی از تعویض آب استخر قصر ملکه می‌گوید. راننده موج را عوض می‌کند و آهنگی از چاووشی انگلیسی‌ها پخش می‌شود. او روی صندلی‌های چرم نشسته و با آهنگ زار می‌زند.
 

ساعت22
قرص اعصابش را پیدا نمی‌کند. قفلی زدنهایش به سراغش می‌آیند. پیام شب بخیرِ ملکه از تلویزیون پخش می‌شود. به ملکه شب بخیر می‌گوید و خودش را از طبقه بیستم به پایین پرت می‌کند.
 


Page Generated in 0/0063 sec