سمیرا کریمشاهی: اگر بگوییم این روزها جای آیتالله هاشمیرفسنجانی خالی است، بیراه نگفتهایم، البته نه بهخاطر اینکه نقش «مرد بحرانها» را ایفا کند و با نزدیکانش همنظر باشیم که در بحبوحه انواع مشکلات کشور، این هاشمیرفسنجانی است که میتوانست نقش «مرد عبور از بحرانها» را ایفا کند و دستگیر دولت روحانی باشد؛ حیاتش لازم بود تا نظارهگر سرنوشت تمام رویکردهایی باشد که به عقیدهاش قطار کشور را در مسیر توسعه، پیشرفت و رفاه ریلگذاری میکرد؛ رویکردهایی که مهمترین آنها عادیسازی رابطه بین ایران و آمریکا بود. در ایام مذاکرات هستهای، روند کار اگر مورد انتقاد افرادی که برچسب دلواپسان روی آنها زدند، قرار میگرفت، به همان اندازه برای رفسنجانی رضایتبخش بود. او طی یک مصاحبه با ابراز رضایت از گفتوگوی طرف ایرانی با آمریکاییها، اعلام کرد: «تابوی مذاکره با آمریکا شکست و البته مخالفان آن هنوز هم دست و پا میزنند؛ اگر تحول در حوزه سیاست خارجی نبود تحول در جاهای دیگر سخت بود و توافق باعث شد که یک جنگ سرد طولانی و تنش پایان یابد». آنچه که آیتالله رفسنجانی دست و پا زدن تعبیر میکند و بهزعم خودش با شکستن تابوی مذاکره با آمریکا در مقابل اندیشههای آنها به پیروزی رسیده است، رویکردی است که در طول تاریخ 40 ساله انقلاب، دلسوزان آن همواره تاکید کردهاند آمریکا به عنوان دشمن دائمی ایران در هر شرایطی غیرقابل اعتماد است و هر گونه رابطه با آنها جز ضرر برای ایران آوردهای ندارد. در مقابل هاشمیرفسنجانی به عنوان رهبر گروهی ایفای نقش کرده است که به دنبال رابطه با آمریکا بودند و چنین ارتباطی را برای ادامه حیات ایران لازم میدانستند.
حسین موسویان، سفیر سابق ایران در آلمان به عنوان عضوی از اندیشهای که رفسنجانی آن را رهبری میکند، در کتاب خود با عنوان «ایران و آمریکا، گذشته شکست خورده و مسیر آشتی»، خاطراتی را نقل میکند که مؤید نقش هاشمی در طول تاریخ به منظور عادیسازی رابطه با آمریکاست: «رفسنجانی در آن مقطع (سال ۶۸) دومین مرد قدرتمند ایران پس از امام خمینی بود که از مذاکره و عادیسازی روابط با ایالات متحده پشتیبانی میکرد»، «رفسنجانی با استفاده از کانالهای مختلف و هر ابزاری که در اختیار داشت برای دستیابی به توافق با ایالات متحده تلاش میکرد.
در عوض فقدان اقدام متقابل در برابر حسننیتهای تهران، مواضع تندروانه در ایران را تقویت میکرد تا به خارج کردن هر نوع امیدی از ریل آشتی با غرب و ایالات متحده ادامه داده شود»، «رفسنجانی تکرار کرد که استراتژی اصلی ما برای تنشزدایی با غرب نیازمند برداشتن خصومت بین تهران و واشنگتن با حرکتی تدریجی به سوی روابطی عادی است»، «رفسنجانی از هر تلاشی برای متقاعد کردن شورای عالی امنیت ملی و رهبر انقلاب برای آزمایش مسیری جدید جهت تنشزدایی با آمریکا از طریق گشودن روابط اقتصادی فروگذار نمیکرد»، «محمد هاشمی، برادر رئیسجمهور ۱۹ شهریور ۷۲ ضمن ملاقاتی با هلموت کهل، صدراعظم آلمان نامه هاشمی را تقدیم وی کرد. در این نامه رفسنجانی پیشنهاد پایان دادن به ۲ دهه دشمنی بین ایران و غرب شامل ایران و آمریکا را داده بود»، «با وجود دیدگاه بدبینانه آیتالله خامنهای نسبت به سیستم سیاسی آمریکا، رفسنجانی و خاتمی آشکارا به دنبال مصالحه با آمریکا بودند. رفسنجانی برای رسیدن به این هدف به سختی مبارزه و تاکید کرد».
بعد از انعقاد برجام، رفسنجانی با همراهی رئیس دولت که به عنوان عامل تحقق رویاهای هاشمی کنشگری میکرد، خود را در اوج مسیری که انتهایش گشایش دروازههای غرب و خانه کدخدا! به روی آنها بود، میدیدند. آنها برجام را به عنوان بستر عادیسازی رابطه با آمریکا، حلال انواع مشکلات کشور نامیدند و در مقاطعی شاهد بودیم مستقیم و غیرمستقیم موافقت خود را برای پیچیدن نسخه مذاکره با تجویز برجام منطقهای اعلام میکردند. در همین راستا، رفسنجانی جمله معروف خود را توئیت کرد: «دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست نه موشکها».
کاش آیتالله زنده بود تا نظاره کند که شیخ مذاکرات این روزها میراثش را در طاقچه موزه عبرت از تاریخ گذاشته است و از قفسههای آن کتاب «چرا آمریکا غیرقابل اعتماد است» را برداشته و ورق میزند. کاش حیاتش ادامه داشت تا ببیند درباره رابطهای که قریب به 40 سال از سرگیری آن را آرزو داشت، روحانی به عنوان مهمترین وارثش اعتقاد دارد چیزی بیشتر از دیوانگی نیست! و به دیگران (کرهشمالی) توصیه میکند مجنون نشوند.
ببیند موشکی که معتقد بود از صفحه جهان باید محو شود و گفتمانها جای آن را بگیرد، وارث عقیدهاش برای حفظ آن فقط تا ایام انتخابات تاب آورد و این روزها نزدیکانی که به او گفتند قدرت موشکی را زیر سوال ببر تا انتخابات را ببری، علیه شخص خودش جبهه گرفتند و پشتوانه روحانی شده است همان قدرت نظامی و موشکی. برجام اگر باغ سیب و گلابی نشد، در عوض سند ابطال نظریه هاشمیرفسنجانی بود تا روحانی آن را تصحیح کند که گفتمانی هم اگر هست به پشتوانه قدرت نظامی کشور محقق خواهد شد. هاشمی روزی را که روحانی در آن استکبارستیز شود در خواب هم نمیدید که این روزها در مرگ میبیند. یعنی همان مسیری که اگر گروه معتقد به غیرقابل اعتماد بودن آمریکا در آن قدم برمیداشتند متهم به تنشزایی و جنگافروزی میشدند اما اکنون شیخ مورد حمایت آیتالله به این نتیجه رسیده است که وارد شدن از در اقتدار و مقاومت تنها مسیر جلوگیری از فشار اقتصادی است. البته بگذریم از اینکه تغییر رویکرد روحانی تا چه حد واقعیت دارد و چه مدت به آن پایبند خواهد بود و از طرف دیگر کشور حداقل در دوران روحانی هزینه ۵ ساله اتلاف زمان، نیرو و تلنبار شدن مشکلات را متحمل شد تا این حقیقت به رویکرد آقایان تبدیل شود. اکنون در مقطعی هستیم که تابوی شکسته شده رابطه با آمریکا در دوران دولت حافظ میراث هاشمیرفسنجانی در حال بندزنی است.
در موقعیت فعلی برای علاج مشکلات کشور دولتمردان به طرف بستن با کدخدا نمیروند بلکه به قدرت بستن تنگهها تکیه زدهاند. ستاره رابطه با آمریکا در آسمان رویاهای هاشمی کمفروغ شده است، آسمانی که نور ماه مانور تجملش مسیر عدالتخواهی را تاریک کرده است و شاید اکنون تنها میراث زنده هاشمیرفسنجانی باشد که سرمنشأ انواع زیادهخواهیها، حقوقهای نجومی، اشرافیگری مسؤولان و فسادهای مالی است.