printlogo


کد خبر: 196816تاریخ: 1397/5/20 00:00
2 بال برای پرواز - 21

فرهاد ملاامینی: آنچه در 2 نوشتار پیشین به آنها پرداخته شد اثرات باور داشتن توحید و نفی شرک بود یعنی اگر کسی خداوند را به عنوان پروردگار خویش بپذیرد، این پذیرش برای فرد پذیرنده چه خصوصیاتی در بر خواهد داشت؟! که به 2 مورد از ایشان پرداخته شد ولی داشتن نگاه توحیدی جز موارد مطرح شده، حتما فواید دیگری نیز دارد. همانگونه که در نوشتار‌های پیشین بحث شد، دین موظف به پرداختن به 3 رابطه اصلی است؛ رابطه انسان با خودش، انسان با خدا و انسان با سایر موجودات. پس وقتی کسی نظام مبتنی بر توحید را پذیرفت، تکلیفش به صورت کامل با زندگی خود مشخص است، یعنی می‌داند چگونه باید پدیده‌ها را تفسیر کند، چگونه به دنیا بنگرد، مشکلات را چگونه تحلیل کند و... زیرا او با پذیرش نظام توحیدی از نظمی کامل در زندگی خود بهره‌مند است، هرچند شاید به دلیل پیچیدگی برخی مفاهیم تصوری یا تصدیقی نتواند خود به تنهایی تمام مطالب را تحلیل کند، لیکن می‌تواند با شالوده توحیدی خط اصلی را که همان صراط مستقیم و همه فهم است درک کند. پس آنجایی که قرآن کریم از قول حضرت یوسف می‌فرماید:
«اى دو رفیق زندانیم آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداى یگانه مقتدر»(1)، بحث بر سر پرستیدن خدایی واحد در مقابل خدایانی متعدد است که عقل می‌گوید وقتی انسان مجبور است فرمانبر باشد بهتر است از یک نفر فرمان ببرد تا افراد متعدد، زیرا فرمان‌پذیری از افراد متعدد موجب سردرگمی می‌شود اینجاست که فرد تکلیف خود را با رفتن و ماندن، گفتن و نگفتن و به طور کلی زشت و زیبا نمی‌داند، لذا به معنای واقعی کلمه اسیر خواهد بود اما وجود یک فرمانده حکیم قطعا موجب رشد خواهد شد. پس کسانی که با تعبیر قرآن کریم در حقیقت کافر هستند اینگونه وصف می‌شوند: «کسانى که به خدا و پیامبرانش کفر مى‌ورزند و مى‏‌خواهند میان خدا و پیامبران او جدایى اندازند و مى‏‌گویند ما به بعضى ایمان داریم و بعضى را انکار مى‌کنیم و مى‏‌خواهند میان این [دو] راهى براى خود اختیار کنند، آنان در حقیقت کافرند و ما براى کافران عذابى خفت‌‏آور آماده کرده‏‌ایم»(2). پس نمی‌توان بخشی از جهان‌بینی را از جایی آورد و بخش دیگر را از جایی دیگر، این نگاه در اسلام پذیرفته نیست؛ نمی‌توان بخش از قانون ازدواج را از غرب گرفت و بخشی را از اسلام یا هر قانون دیگر را که شما تصورش را بکنید. نمی‌توان سیاست خارجی را با مبانی غربی تدریس کرد و شعار اسلامیت در مجامع بین‌المللی سر داد. اینها نشانه آشفتگی و نداشتن نگاهی موحدانه است. شاید بگویند این نگاه موحدانه در جوامعی که خود را رسما و قطعا بی‌خدا می‌دانند ولی از همگونی برخوردار هستند چگونه تعبیر می‌کنید؟ در پاسخ می‌گوییم ایشان موحدانه نمی‌اندیشند، لیکن در آنچه می‌اندیشند یک نظام فکری دارند که جهات آن با یکدیگر سازگار است، هرچند ایشان را به صلاح و فلاح ابدی نمی‌رساند و در نهایت به خاطر نداشتن حقیقتی اصیل از عالم باعث انحراف اساسی خواهد شد ولی در ظاهر می‌تواند تا حدودی به زندگی نظم بخشد اما اگر کسی قرائت توحیدی را درباره عالم و آدم و مبدا و معاد پذیرفت، قطعا این نگاه با دارا بودن جنبه‌های مختلف می‌تواند تمام ابعاد زندگی فرد و اجتماع را پوشش دهد و آنها را منظم کند و نیز خواهد توانست جامعه را سر منزل مقصود برساند. حال ممکن است سوالی دیگر مطرح شود که آیا می‌شود انسان فرمانده نداشته باشد یعنی آزاد باشد و قیدی او را در بر نگرفته باشد تا بخواهیم آیه قرآن را که داشتن یک ارباب در آن  بهتر از چند ارباب است قبول کنیم؟ در پاسخ باید گفت انسان خالی از وسوسه‌ها نیست یعنی او همیشه به اقتضای ذاتش در حال سخن گفتن، انتخاب کردن و پاسخ دادن است. او نفسی دارد که او را امر به بدی می‌کند، نفسی دارد که او را هشدار می‌دهد و دشمنی دارد که به اولیای خود وحی می‌کند و... پس انسان اگر بخواهد آزاد باشد باید به راهی رود که موجودی حکیم در آن امر و نهی می‌کند وگرنه در گردابی از سردرگمی گرفتار خواهد بود. پس آزاد بودن، سردرگم نبودن و داشتن تفسیر دقیق از عالم نیز یکی از مواهب نگاه توحیدی است که موحدان از آن برخوردار هستند.
پی‌نوشت:
1- سوره یوسف آیه 39
2- آیات 150 و 151 سوره نسا
 


Page Generated in 0/0171 sec