حسن حنیف: در روزهای پیش از اعلام خروج آمریکا از برجام رسانههای بزرگ غربی با تبلیغات پیاپی وعده سخنرانی وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا را میدادند که قرار بود راجع به برجام صحبت کند! تبلیغات حول این سخنرانی قصد داشت اهمیت آن را بالا برده و توجهات جهانی را نسبت به اعلام موضع آمریکا جلب کند.
سرانجام وزیر خارجه آمریکا در نشست اندیشکده صهیونیستی- آمریکایی «هریتیج» حاضر شد و تحت عنوان راهبرد جدید آمریکا در قبال ایران پس از خروج از توافق هستهای سخنرانی کرد. «مایک پمپئو» ابتدا از دلایل خروج ترامپ از توافق هستهای با ایران صحبت و همان ادعای امنیت ملت آمریکا را مطرح کرد و بعد از آن در تبیین راهبرد جدید ایالات متحده آمریکا از چنان ادبیات تندی علیه ایران استفاده کرد که بیشتر نمایش وحشت را در دل خود داشت تا اقتدار یا برتری!
در واقع وزیر خارجه ترامپ اینطور نشان داد که ایران مساله اصلی آمریکاست و هماکنون نیز هم ملت آمریکا و هم همه متحدان واشنگتن از سوی ایران تهدید میشوند اما 12 بند راهبرد آمریکا که در صحبتهای پمپئو نام برده شد، در واقع هیچ نکته جدیدی در مقایسه با سیاست گذشته آمریکا در قبال ایران نداشت.
از مساله هستهای و گزارشهای ایران به آژانس تا احساس خطر و عصبانیت آمریکا از حمایتهای تسلیحاتی ایران از گروههایی همچون حزبالله یا به ادعای پمپئو حوثیهای یمن، خروج ایران از سوریه، حمایت ایران از گروههای تروریستی به ادعای آمریکا و... که در این سخنرانی مطرح شده بود، مصادیق فراوانی در سخنرانی رؤسای دولتهای پیشین آمریکا دارد. پمپئو فقط ادبیات جدیدی به کار گرفته بود که غیردیپلماتیک، غیرمؤدبانه و گستاخانه بود و نشان داد مشابه دیگر دولتهای جمهوریخواه پیش از خود رفتار و در قبال ایران همان سیاست دموکراتها یا همان سیاست نظام آمریکا را با نوع بیان بیادبانه همحزبیهایش دنبال میکند.
اما دستاورد این شیوه حرف زدن پمپئو را اگر بخواهیم در چند بخش تقسیمبندی کنیم، متوجه میشویم آمریکاییها اگر بلندتر از این هم فریاد بزنند، هیچ عایدی نخواهند داشت.
اولین و کوتاهمدتترین دستاورد آمریکاییها از این ادبیات جدید، رضایت همپیمانان منطقهای آنها نظیر رژیم صهیونیستی، عربستانسعودی، امارات و بحرین است. این نامها که اکنون در بدترین انزوای چند دهه اخیر در برابر جریان مقاومت و ایران قرار گرفتهاند، در واقع نیاز داشتند آمریکا کمی قاطعانهتر برای حمایت از آنها حرف بزند! دوم نمایش عصبانیتی بود که به علاوه ناکامیهای اخیر آمریکا و متحدانش در منطقه، کاملاً منطقی و قابل درک بود. درواقع همانطور که گفته شد، لحن و ادبیات پمپئو و رئیسش ترامپ، اگر در کنار دستاوردهای اخیر واشنگتن در خاورمیانه قرار گیرد، نه تنها برداشتی از اقتدار و برتری ندارد، بلکه نمود کامل عصبانیت حاصل از شکست است. اما درباره دستاوردهای بلندمدت این نوع ادبیات باید گفت این تندترین یا یکی از تندترین شیوههای صحبت مقامات رسمی و بلندپایه آمریکا علیه ایران بود. فرمتی که باعث میشود جامعه بینالملل انتظار رفتارهایی متفاوت از آمریکا برای ضربات عمیق به ایران را پیدا کند. حال اگر این مهم را در کنار تجربههای گذشته آمریکا مانند بوش پسر قرار دهیم، میتوان به درکی اینچنینی درباره وضعیت ایران رسید که ایران امروز در جایگاهی بسیار پیشرفتهتر از یک دهه پیش قرار گرفته و این در حالی است که آمریکا ناتوانتر از گذشته، در بدترین حالت علیه ایران در نقطهای روبهروی یکدیگر قرار میگیرند که مشابه آن را در ایام ریاست بوش پسر تجربه کردیم. این در حالی است که تجربه و تاریخ نشان داد حرکت واشنگتن در چنین محوری باعث میشود هیچ دستاوردی نصیب آمریکا نشود. در نتیجه باید گفت لحن تند و تهدیداتی در این سطح و مهمتر از آن تهدید بدون واقعگرایی و ارزیابی درست از نظام جمهوری اسلامی و مقاومت فقط اعتبار آمریکاییها در جامعه بینالمللی را از بین میبرد، زیرا دیگر مقابلهکنندگان با این کشور متوجه میشوند آمریکاییها در اوج تهدید و عصبانیت علیه ایران، فقط توانستند فریاد بزنند. واکنشهای منطقی مقامات در ایران به علاوه برخی واکنشها از درون آمریکا هم نشان داد اساساً فریادهای بلند آمریکا چندان هم مورد توجه نبوده و بیپشتوانه بودن این حرکتهای بیادبانه حداقل در قبال ایران پیش از این اثبات شده است.