شهریور 1321 رضاخان با قطار از دوربان به ژوهانسبورگ رفت. پیدا کردن خانه مناسب، 6 ماهی طول کشید؛ سرانجام رضاخان نوروز 22 را در این خانه آغاز کرد. تمایلی به بیرون رفتن از خانه نداشت، چون چند باری که به باغوحش و یکی، دو باری که به شهر رفته بود، نتوانست قانون را تحمل کند. با اصرار او، رانندهاش از چراغ قرمز عبور و پلیس هم او را جریمه کرده بود. رضاخان 22 ماه در این خانه در ژوهانسبورگ زندگی کرد. فرزندانش هر از گاهی به او سر میزدند. تنهایی، غذای چرب، استرس و فشار روحی، کار خودش را کرد. دلدرد و درد شدید پا به سراغش آمد. او حاضر نبود قبول کند بیمار است، چون آن را نشانه ضعف میدانست. ساعت 6 صبح چهارشنبه چهارم مرداد 1323 رضاخان در
67 سالگی درگذشت. علت مرگ حمله شدید قلبی تشخیص داده شد.
شترها باید بروند (The Camels Must GO) نام کتابی است از سر ریدر بولارد، سفیر انگلستان در ایران و سر کلارمونت اسکراین، مامور تبعید رضاشاه. نام این کتاب برگرفته از یک ضربالمثل انگلیسی است. این ضربالمثل در مواقعی به کار میرود که کاری باید الزاماً انجام شود. داستان این ضربالمثل چنین است؛ قرار بود در زمان جنگ اول جهانی، یک کاروان شتر حامل سلاح برای کمک به امیر فیصل اعزام شود. سرگرد انگلیسی خطاب به افسر عرب که مرتباً برای این اعزام بهانه میآورد گفت: تو حق داری، امیر فیصل حق دارد، من حق دارم و شترها هم حق دارند، ولی به هرحال… شترها باید بروند!
ورود نیروهای انگلیس به تهران- رضاخان وارد یک سربازخانه لشکر یک شد. برایش احترام نظامی به جا آوردند و او دستور داد همه مرخص هستند و به خانههایشان بروند! سپس شخصاً به لشکر 2 رفت و همین دستور را تکرار کرد.
پس از ورود متفقین، کشور دچار قحطی شد و مردم از لحاظ نان و ارزاق بشدت در مضیقه قرار گرفتند. روزهای سختی بر مردم میگذشت.
مشهور است رضاخان پیش از به قدرت رسیدن مسؤول اصطبل سفیر هلند بود.