حسن حنیف: اعمال تعرفه 25 درصدی آمریکا بر واردات 16میلیارد دلاری چین موضوعی است که این روزها مجدداً جنگ تعرفهای میان 2 کشور را برجسته کرده که حکایت از ادامه منازعه اقتصادی میان پکن و واشنگتن دارد. اگر چه رئیسجمهوری ایالات متحده به دلیل خاستگاه اقتصادیاش تمام مناسبات و روندهای جهانی را با عینک تجاری مشاهده میکند و طرحریزی سیاستهای تیم او هم بر همین مبنا استوار است اما نباید از 2عنصر امنیت و سیاست در این سناریوی پیچیده غافل ماند. در این راستا برای فهم بهتر این اقدام واشنگتن به گفتوگو با «مهدی مطهرنیا» تحلیلگر مسائل آمریکا پرداختیم.
***
وی معتقد است جنگ تعرفهای آمریکا در گستره بینالمللی، در مسیر هژمونی و تثبیت تئوریهای روسای جمهوری سابق ایالات متحده، اکنون در قرن 21 قابلیت اجرایی به خود گرفته است، به گونهای که آمریکا در 1990 میلادی با روی کار آمدن بوش پدر زمینههای ایجاد هژمونی به عنوان نظم آمریکایی را کلید زد و سپس زمینهسازی آن در دولت کلینتون آغاز شد.
وی ادامه داد: روسای جمهور سابق آمریکا در 3 سطح، سیاست هژمونی کشورشان را نقطهگذاری کردند: سطح اول «تاسیس» هژمونی است که در زمان بوش پسر انجام شد، سطح دوم «تحکیم» هژمونی بود که اوباما آن را عملیاتی کرد و در نهایت سطح سوم «تثبیت» هژمونی است که ترامپ به دنبال اجرایی کردن آن از طریق تجاریسازی سیاست است. این هژمونی امروز با عنوان جنگ تعرفهای و فشارهای اقتصادی بر رقبای ایالاتمتحده به رشته تحلیل و تفسیر درمیآید اما باید توجه کرد که حوزه امنیت در این سناریو جایگاه خاصی دارد. به گونهای که برخورد با کرهشمالی و مذاکره با رهبر موشکی این کشور و در ادامه اعمال فشار بر تهران از اضلاع موجود در حوزه امنیت است که در راستای جنگ اقتصادی واشنگتن معنا پیدا میکند. این در حالی است که در محور اقتصادی، ترامپ و تیم او به دنبال فشار بر اروپای متحد و چین است که در وضعیت کنونی نظام بینالملل باید آنها را رقبای تجاری واشنگتن در نظم نوین جهانی بدانیم.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: فشارهای آمریکا محصول گذار نظام بینالملل از دوره قدیم و ورود آن به دوره جدید است که 2 بستر اقتصادی و امنیتی را هدفگذاری کرده است، چرا که کاخسفید حدود 50 تا 65 میلیارد دلار از کالاهای وارداتی چین را با تعرفه 25 درصدی خود تحت فشار قرار داد و تلاش دارد تا جنگ تعرفهای را به اوج برساند. مطابق این راهبرد، صنایع خودروسازی، هوافضا و محصولاتی که به تکنولوژی روباتیک چین مربوط میشوند در فهرست هدفهای آمریکا خواهند بود که واکنش پکن در قبال این تصمیم واشنگتن را باید اولین جرقه سیاسی و اقتصادی میان 2 طرف دانست. چین در اوایل این جنگ تعرفهای و زمانی که هنوز هیچ اقدام عملی از سوی ترامپ نشده بود، آن را یک لفاظی سیاسی قلمداد کرد اما چندی بعد این موضوع جدیتر شد. در تحلیل این مساله باید به لایههای زیرین این موضوع نگاه کرد، چرا که واشنگتن پس از سرمایهگذاری 3 دههای خود، درصدد عملیاتی کردن این موضوع برآمده است تا بتواند مواضع و راهبرد خود را تثبیت کند که عزم جهانی برای مقابله با آن لازم است. وی با اشاره به شکلگیری هندسه جدید قدرت گفت: یکی از اهداف آمریکا از اعمال فشارها و راهبردهای اقتصادی تند و تیز، به راه انداختن نسل پنجم انقلاب صنعتی است که در بعد اقتصادی، چین مورد هدف خواهد بود و در محور سیاسی، کرهشمالی مورد نظر است. باید توجه داشت که متاسفانه جامعه بینالملل در وضعیت کنونی دچار یک واگرایی در اقتصاد و سیاست شده و برای رسیدن به تعادل باید در این راه هزینه کرد و اگر گشایشی حاصل نشود، تبعات آن بسیار فاجعهبار خواهد بود. این در حالی است که ادامه مهار چین و اروپا به جغرافیای ایران و محدوده خلیجفارس و خلیج عدن منتهی خواهد شد تا بر اساس راهبرد ژئوپلیتیک واشنگتن مناطق دیگر هم زیر فشار ایالات متحده قرار بگیرند. واقعیت این است که آمریکا زمانی که یک راهبرد را برای خود مشخص میکند، تنها به یک هدف یا یک حریف فکر نمیکند و اینجاست که «مثلث نظامی» پدیدار میشود؛ یک راس این مثلث در افغانستان و راس دیگر آن حدفاصل خلیج فارس و عدن را دربر میگیرد و در نهایت راس آخر در شبهجزیره کره قرار دارد که برآیند آن محاصره ایران است. مطهرنیا در پایان خاطرنشان کرد: اینکه بگوییم جنگ تعرفهای یا منازعه اقتصادی تنها به چین و ایران یا سایر کشورهای هدف آمریکا مرتبط میشود، موضوعی است که باید آن را یک کلیگویی بدانیم. در این سناریو کشورهای پیرامونی هم وجود دارد، مثلاً همکاری اروپا و آمریکا در مباحث سیاسی و منطقهای را باید با یک مدل تحلیل کرد و جنگ اقتصادی آنها را به صورت دیگر. دادهها نشان میدهد شرکای ایالات متحده در قرن 21 بویژه در دهههای آینده را کشورهایی مانند کانادا، کره، ژاپن، استرالیا و در نهایت با کمی چرخش کوبا تشکیل خواهند داد که انتقال هژمونی به شبهجزیره کره هم در این بین نباید از قلم بیفتد.