دانش پورشفیعی: امروز (دیروز) یازدهم شهریور 1397 است. دلار 12050 تومان و هر قطعه سکه بهار آزادی در خیابان فردوسی تهران 4 میلیون و 500 هزار تومان فروخته شد. هر کیلوگرم مرغ تازه آماده طبخ در مرغفروشیها 12 هزار تومان، هر کیلوگرم گوشت سردست گوسفندی 71500 تومان، هر کیلوگرم گوشت گوسفندی آبگوشتی 61500 تومان و هر کیلوگرم گوشت سردست گوساله نیز 60 هزار تومان به فروش رسید. تخممرغ بستهای (9تایی) هم 8450 تومان و دانهای 700 تا 750 تومان فروخته شد. این روزها نان را به نرخ همان روز میخوریم، چرا که فردایش قیمتها بالاتر از روز قبل است. هر فروشندهای که میتواند، قیمت کالاهایش را بر اساس نرخ دلار در همان ساعت و روز تعیین و اعلام میکند و البته هشدار میدهد چنانچه نخرید، بروید و برگردید دیگر به این قیمت نمیفروشم. بازار این روزها حکایتش عجیب نیست؛ عجیبتر حال مردمی است که به گفته محمد شریعتمداری، وزیر صنعت، معدن و تجارت باید درآمد و سبک زندگیشان را با گرانیها تطبیق دهند. شریعتمداری در مراسمی گفت: «وضعیت جامعه به مثابه یک گلوله برف است؛ میتوان آن را در همین حد نگه داشت یا آن را تبدیل به بهمنی مخرب کرد. گرانیها بخشی از کالاها را درگیر کرده است، اگر به فکر نباشیم کنترل آن دشوار میشود. ذخایر کشور در کالاهای اساسی ذخایر قابل قبولی است. من اعتقاد دارم در مدار جابهجایی قرار داریم و در یک دوره معقولی میتوانیم در مدار جدید با افزایش دستمزدها به یک تعادل روشن برسیم و مردم خود را با افزایش قیمتها هماهنگ کنند». آن هنگام که این جملات را از شریعتمداری شنیدم، با کمی مسامحه آن را محقق دانستم و با خود اندیشیدم در همه سالهای گذشته قیمت کالاها و خدمات در دورههایی نوسان داشته و نرخهایشان بالا رفته با این حال شهروندان به روشهای مختلفی توانستهاند زندگیشان را با آن هماهنگ کنند. بخشی از این هماهنگی با افزایش نرخ دستمزد و بخشی از آن با کمتر خوردن، تفریح نرفتن، کمتر خرید کردن و... به دست آمده و روزگارشان گذشته است. اما اکنون بیش از 5 ماه از سال 1397 میگذرد ولی نوسان قیمتها همچنان ادامه دارد و قرار نیست روی یک عدد بایستد. در اینجا خانوار ایرانی هنوز نمیداند خود و زندگیاش را باید با چه میزان از هزینه روزانه هماهنگ کند. مردم نان را به نرخ روز میخرند و میخورند اگرچه نانها قدشان اندازه نانهای دیروز نیست و سنگکها آنقدر کوتاه شدهاند که میشود یک لقمهشان کرد. آنها که نوزاد در خانه دارند هر بسته پوشک 34، 48 و 12 عددی را که به ترتیب 50 هزار، 32 هزار و 17 هزار تومان میخریدند الان باید به ترتیب 83 هزار، 60 هزار و 22 هزار تومان بخرند. آن نوزاد نمیدانست آمدنش در این دوره زمانی تا این اندازه هزینه روی دست پدر و مادرش میگذارد اگرنه مدتی دیرتر میآمد تا نرخ ارز ثبات بیشتری پیدا کند. مردم میگویند شیرخشک در بازار کم است و برخی برندها را نمیتوان گیر آورد اما سیدحسن هاشمی، وزیر بهداشت از واژه نایاب خوشش نمیآید و میگوید: «تعجب میکنم چرا میگویید شیرخشک نایاب شده و باعث اضطراب برای خانوادههایی میشوید که نوزاد دارند. در حال حاضر چون باید شیرخشک را با قیمت قبلی و با حداکثر 9درصد افزایش قیمت، عرضه کنیم و کنترل مرزها، قاچاق و ورود شیرخشک به شیرینیفروشیها، کار دشواری است، شاید مجبور شویم در آینده شیرخشک را سهمیهبندی کرده یا در پایگاههای بهداشت توزیع کنیم. دیروز توزیعکننده یکی از شرکتهای لبنیاتی که برای فروشگاهی جنس آورده بود به فروشنده میگفت هفته آینده هر بسته کره 100 گرمی 11500 تومان میشود. چرا کره به عنوان کالای اساسی که واردات آن با ارز 4200 تومانی انجام میشود و بخشی از آن از محل تولید داخل است، تا این اندازه باید گران شود.
وزارت جهاد کشاورزی چندی پیش صادرات شیرخشک و کره را ممنوع کرد. بهدنبال این اعلام ناصر مقدسی، رئیس هیات مدیره کانون انجمنهای صنفی گاوداران ایران میگوید: «کارخانجات لبنی با 2 ابزار، قیمت شیرخام را مدیریت میکنند که شیرخشک و کره است، چرا که وقتی شیرخشکی صادر نشود شیر در بازار مازاد بر مصرف میشود و از آنجایی که این کالا فسادپذیر است دامداران مجبور هستند به هر قیمتی شیرخام را تحویل کارخانجات لبنی بدهند». این گفته وی نشان از آن دارد که سودجویی عدهای نمیگذارد کالاهای تولید داخل با قیمت مناسب به دست مردم برسد. وقتی تولید شیرخشک و کره تا آن اندازه بالاست که مازادش صادر میشود، چگونه است که در بازار اثری از شیرخشک نیست؟ بینظمی در بازار کار را به جایی رسانده که باید مایحتاج را به قیمت روز خرید و در این میان روشن نیست کالایی که به قیمت 1000 تومان میخری تا ساعتی بعد هم به این قیمت فروخته میشود؟