حسام آبنوس: طبیعی است هر کتاب از اجزائی تشکیل شده باشد و به عبارتی یک کل را شکل داده باشد و طبیعیتر که هر خوانندهای در جستوجوی یک کل کتابی را تهیه میکند بویژه اگر این کتاب قرار باشد حول محور یک شخصیت بچرخد و او را روایت کند. آنوقت است که اهمیت آن دوچندان میشود و خواننده توقع دارد کتابی درباره یک شخصیت بخواند وقتی عنوان او روی جلد آمده است.
کتاب «7 روایت خصوصی از زندگی سیدموسی صدر» اثر حبیبه جعفریان یکی از آن آثاری است که مخاطب بیدرنگ حس میکند قرار است با یک کل روبهرو شود. یک کل به نام «امام موسی صدر»! کتابی که برخلاف نام شخصیت محوری آن که از بزرگان تاریخ معاصر و روحانیت شیعه محسوب میشود اما جثهای لاغر و نحیف دارد اما به اعتبار شخصیت امام موسی صدر و نویسندهاش، خواننده اعتماد میکند و سراغ این اثر که نشر سپیده باوران منتشر کرده است، میرود.
این کتاب از 7 روایت از اعضای خانواده و نزدیکان امام موسی صدر تشکیل شده است. دختران، پسر، همسر، برادر، خواهران، خواهرزاده و یکی از دوستان خانوادگی امام موسی صدر راویان این کتاب هستند. خواننده قرار است پای صحبتهای این اشخاص بنشیند و به اعتماد نویسنده به روایت آنان از امام موسی صدر دل بدهد. طبیعی است که روایت امری شخصی است و در این کتاب هم خواننده با دیدگاههای شخصی افراد از امام موسی صدر روبهرو میشود و این شاید ویژگی این اثر باشد که از زاویهای غیررسمی به سوژه (یعنی امام موسی صدر) نگریسته است و شاید به تعبیری بتوان گفت او را از در پشتی وارد اتاقی کرده که امام موسی صدر در آن با خانواده و اطرافیان نشسته است. این نکته موجب شده که روایت افرادی مانند کوچکترین فرزند (ملیحه صدر) گنگ و مبهم باشد، زیرا او تصویر زیادی از پدرش ندارد و بیشتر خاطراتی دور را در ذهنش مرور کرده است. شاید همین نکته باشد که خواننده را از تصوری که درباره این کتاب دارد متعجب میکند، زیرا او بر این باور است در این کتاب قرار است با شخصیت رهبر مبارز و انقلابی شیعه روبهرو شود ولی به جای آن خردهروایتهایی میخواند که جزئیات در آنها پررنگ است و تصویری محو و شبحگون از آقاموسی صدر را به نمایش میگذارد؛ به این خاطر که روایتها از زاویه افرادی است که امام موسی صدر برایشان یک پدر، همسر، برادر و دوست بوده و همین جزئیات او را در ذهن آنها زنده نگاه داشته، برخلاف باور عمومی که فکر میکند یک شخصیت با رفتارهای اجتماعی و حضور و بروز او در میان مردم رنگ میگیرد و زنده میماند.
برای مثال وقتی خواننده به «روایت ۵» (روایت خواهران امام موسی صدر) کتاب میرسد تصویر خانوادهای پرجمعیت را میبیند که پدری فاضل و دانشمند در مرکز آن قرار دارد و خانواده حول محور او شکل گرفته است. در این فصل خواننده به خاطر تعدد راوی، شخصیتها را بخوبی نمیتواند بهخاطر بسپارد و حتی تقدم و تاخر سنی آنها را نیز فراموش میکند. در این فصل شاید خواننده حس کند که این روایت چه ربطی به امام موسی صدر داشت؟ ولی باید گفت اتفاقا نکته این است که از دل چنین خانواده پرجمعیتی که حتی خواننده نمیتواند شخصیتها را در روایت از هم تفکیک کند، شخصیتی مانند امام موسی صدر پا به جامعه گذاشته است. پدری (طلبه و آیتالله) که روی تحصیل دخترانش در سالهای ابتدایی قرن جاری شمسی تاکید دارد و مادری که تمام امورات خانه در کف تدبیر او است. حالا دختران این خانواده قرار است از برادری که ربوده شده سخن بگویند طبیعی است که خواننده تصویر شفاف و بزرگی از امام موسی صدر در این فصل نبیند. اتفاقا همین فصل نشان میدهد که شخصیتهای بزرگ در دل همین جامعه شلوغ و پرازدحام رشد کردهاند و شاید اگر درست نگاه کنیم بتوانیم امام موسی صدرهای دیگری را در کنار خودمان ببینیم.
«7 روایت خصوصی از زندگی سیدموسی صدر» اجزای خوبی دارد که شاید در نگاه اول همانطور که بالا هم به آن اشاره شد «کل» رضایتبخشی را تشکیل ندهد اما برای خواننده ریزبین این کتاب میتواند تبدیل به یک کتاب اثرگذار باشد. اما باید بپذیریم که در روزگار فعلی، آثاری مانند کتاب فوق بدرستی درک نشوند، زیرا اغلب عادت کردهایم که با آثاری کلی و سرراست روبهرو باشیم و خود را برای یافتن پیام اثر درگیر نکنیم. به همین خاطر این کتاب میتواند تمرین خوبی برای ریزبینی باشد. شاید باید گفت همین جزئیات است که شخصیتها را از هم متمایز میکند و حبیبه جعفریان بخوبی دست روی این موضوع گذاشته و نشان داده تفاوت انسانهای بزرگ با افراد معمولی در همین جزئیاتی است که اغلب ما از کنار آنها بیتفاوت عبور میکنیم.
کتاب «7 روایت خصوصی از زندگی سیدموسی صدر» اثر حبیبه جعفریان تلاش میکند طرحی کلی با جزئیاتی دلنشین از را یکی از رهبران شیعه که بسیاری هنوز هم به چشم یک اسطوره به او نگاه میکنند، پیش چشم خواننده ترسیم کند.