از میان همه اشعاری که در خاطره داریم، تکبیتهای فراوانی است که هر ساله برایمان نو میشود. با همه تکراری بودن، انگار تازه سروده شدهاند. «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»، «کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود»، «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است»، «سرمایه محبت زهراست دین من» و الی ماشاءالله اشعار و نواها و نغمههایی که در طول سالیان متمادی سروده شدهاند و هنوز نو هستند و تاثیرگذار. این ویژگی اشعار عاشورایی شاید از مولفههای دیگری که دارند، مبرزتر و جلوهگرتر است و براستی راز ماندگاری این اشعار در چیست؟ جز در پیوند خوردنشان با واقعهای که آن نیز ماندگار است و فراموش نشدنی و هر سال با آغاز محرم، گویی آن واقعه دوباره در جایی از این عالم رخ داده است و خبرش را آوردهاند:
پیغام کربلا به نجف برد جبرئیل یا مرتضی علی پسری داشتی چه شد؟
جایی از استاد قادر طهماسبی(فرید) یکی از شاعران صاحبنام شعر عاشورایی و صاحب غزل «کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود»، خواندم: «ما در رود جاری عاشورا نقش جویهای باریکی را داریم که به آن پیوستهایم و بالاخره باید در آن ماهیان پیامی را رها کنیم که در جایی که رود پهن میشود این ماهیان جستوخیز کنند».
این اشاره، اشاره کمنظیری است و گواهی بر این است که شاعر شعر عاشورایی نه میتواند جدا از زیبایی و بزرگی جریان همیشه جاری عاشورا باشد و نه این چنین هست. اشعار عاشورایی ماندگار ادبیات را (فارسی، آذری و عربی) عمدتا کسانی سرودهاند که جان و اندیشهای سالم داشتهاند و در هنگامه وصل و روان شدن ذوق شاعری به درجهای از تنزه و تزکیه رسیدهاند. خواندن اقوال و روایات و ماجراهایی که حول بسیاری از
شخصیتهای مهم «شعر عاشورایی» اتفاق افتاده، تکملهای بر سرودههای ایشان است؛ دانستن اینکه این اشعار چگونه به زبان و قلم آمده است. در پرونده «وطنامروز» درباره شعر عاشورایی، اشاراتی داشتهایم.