printlogo


کد خبر: 198873تاریخ: 1397/6/27 00:00
به بهانه سی‌امین سالگرد درگذشت شهریار شعر فارسی
شاعری که از شعرش شاعرتر است

حسام آبنوس: احتمالا همه ما سریال «شهریار» ساخته کمال تبریزی را دیده‌ایم و باز هم احتمالا و شاید هم حتما تنها تصویری که از شهریار داریم محدود به تصاویری است که در این فیلم به بیننده نشان داده شده است.
اما شاید بتوان گفت نه‌تنها این تصاویر تمام چیزی نیست که ما از شهریار می‌دانیم، بلکه شاید اگر بخواهیم محکم حرف بزنیم باید گفت اصلا آنچه مخاطبان سریال دیده‌اند، شباهتی به شهریار ندارد، البته این حرف را شاید اگر قرار بود چند سال پیش بگویم این‌طور نمی‌گفتم چون شناخت محدودتری داشتم ولی خب به مرور هرچه شناخت بیشتری به شهریار پیدا کردم، دیدم شهریاری که در تلویزیون دیدیم با آنکه در واقع وجود داشته تفاوت بسیاری دارد.
امروز 30 سال از روز درگذشت «شاعری که از شعرش شاعرتر است»، می‌گذرد و سالروز درگذشت این شاعر در تقویم به عنوان روز ملی شعر و ادب پارسی نام نهاده شده است. همواره طی این سال‌ها این نامگذاری در تقویم مورد اعتراض بوده اما به نظر می‌رسد این اعتراض‌ها ریشه در نشناختن دارد، زیرا وقتی خاطرات شاعران برجسته معاصر را می‌بینیم متوجه می‌شویم که آنها نیز به جایگاه رفیع شعر و شاعری شهریار اشاره کرده‌اند؛ شاعری که اغلب از او تصویر شعرخوانی‌اش به زبان آذری را دیده‌ایم و فکر می‌کنیم او شاعر آذری‌زبان است، در صورتی که غزل‌های شهریار از برجسته‌ترین غزل‌های فارسی دوران خودش است. هوشنگ ابتهاج که رفاقتی دیرینه با شهریار داشته در خاطراتش که در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» منتشر شده است، در صفحات بسیاری از شهریار به بزرگی یاد می‌کند؛ یادکردی همراه با احساسات لطیف شاعرانه و اعتراف به جایگاه شعر و شاعری شهریاری که نشان از بزرگی محمدحسین بهجت‌تبریزی دارد.
«باور کنید تنها کسی که من با او آشنا شدم و دیدم که از شعرش هزار بار شاعرتر است، شهریار است». این سخن نشان می‌دهد شهریار شاعری است که مقام و موقعیت شعری‌اش به خوبی درک نشده و در سایه کم‌کاری اهل ادب و البته پرداخت ناشیانه به چهره‌ای ملی آن هم در رسانه‌ای مانند تلویزیون، تصوری که در ذهن مخاطب نقش بسته دارای اعوجاج است.
روز درگذشت شهریار شعر فارسی بستر حرف و حدیث‌های بسیاری میان اهل ادب بود، بویژه آنهایی که این انتخاب را یک انتخاب سیاسی می‌دانستند. این منازعات سبب شد که بخواهم بهتر شهریار را بشناسم. همان روزها از طریق دوستی مجموعه ۲۴ قطعه صدا به دستم رسید که شهریار در آن هم آواز می‌خواند و هم خاطره تعریف می‌کند و از کودکی و بزرگسالی و مسیر شاعر شدنش سخن می‌گوید. شنونده این قطعات بی‌شک حیرت می‌کند وقتی می‌شنود شهریار می‌گوید «آن روزها فرانسه می‌آموختم و اشعار شاتوبریان را می‌خواندم»، و این مجموعه کم‌نظیر، گنجینه‌ای است که جایگاه شهریار را بیشتر نمایان می‌کند.
«به گمان من در سرتاسر تاریخ غزل ما غزل شهریار بی‌نظیر است، این فوران عاطفی که در غزل شهریار و در شعر او هست، اصلاً حتی در سعدی هم سراغ نداریم. مضمون شاید در دیوان دیگران باشد اما عاطفه نیست، من نمی‌دانم او با این کلمات چه کار می‌کند که اینطور عاطفی می‌شود؟ اگر دیوان شهریار پالایش شود، از دیوان‌های درخشان شعر فارسی می‌شود». این سخنان را شاعر «سیاه‌مشق» می‌گوید و وقتی روایت صادقانه او از مواجهه و همراهی‌اش با شهریار را می‌خوانیم به مقام شعری «محبت» (از به‌هم چسباندن حروف ابتدای نام شهریار چنین تعبیری درست می‌شود) پی می‌بریم. سایه بر این باور است که «شهریار از پابلو نرودا و ناظم حکمت و فلان و فلان هیچ کم نداشت و می‌توانست یک شاعر جهانی باشد»، در حالی که هواداران هوشنگ ابتهاج حاضر نیستند صدای او را در این‌باره بشنوند. این در حالی است که نه‌تنها ابتهاج بلکه دیگر شاعران معاصر و پژوهشگران حوزه شعر بر مقام شاعری این شاعر پارسی‌گو اعتراف کرده‌اند. شاعر «ارغوان» می‌گوید: «هیچ نشریه‌ای منتشر نمی‌شد حتی نشریه سیاسی، ‌چپ و راست فرقی نمی‌کرد که غزلی از شهریار چاپ نکرده باشد. غزل شهریار اصلاً تضمین فروش نشریه بود، هیچکس در روزگار ما چنین موقعیتی نداشت»، و شاید باز هم حسادت‌ها به چنین موقعیتی در شعر باشد که برخی برای این انتخاب (روز ملی شعر و ادب پارسی) ابراز ناراحتی می‌کنند.


Page Generated in 0/0070 sec