محسن صباغی: دلیل حمله عراق به ایران را که اساساً با تحریک و هدایت قدرتهای استکباری نظیر آمریکا به وقوع پیوست، میتوان در زمینههای مختلفی جستوجو کرد. تمایل عراق به تسلط بر اروندرود به عنوان تنها راه اتصال این کشور به آبهای آزاد، چشمداشت به منابع نفتی ایران که در منطقه خوزستان تجمیع شدهاست، استقرار ایران در اوج تضعیف و درهمریختگی وضعیت امنیتی در ماههای نخست پیروزی انقلاب اسلامی و بالاخره زیادهخواهیهای عراق در تمایل به الصاق منطقه خوزستان به خاک خود به بهانه برخوردار بودن این استان از درصد بالایی از قوم عرب ایرانی، از جمله مهمترین این دلایل بود که صدام را برای آغاز تجاوزی به طول 8 سال ترغیب کرد. طمع دستیابی به خوزستان و منابع نفتی آن که در مؤلفههای تجاوزگری صدام نقش مهمی ایفا کرده بود، برای آمریکاییها به همان میزان وجود داشت. در واقع ایالات متحده بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به واسطه از دست دادن حامیان خود در منطقه و به خطر افتادن منافعش، تمایل خود نسبت به تجزیه ایران را نشان داد و در این بین با اولویت بیشتر بر مساله خوزستان تأکید داشت، زیرا خوزستان به عنوان شاهبیت اقتصاد ایران، میتوانست با جدایی خود ضربهای مهلک به انقلاب نوپای ایران وارد کند و مابقی راه تجزیه ایران بزرگ و یکپارچه را هموار میکرد. در این بین آمریکاییها با هدایت عراق دست به کار شدند تا همه ظرفیتهای خود برای تحقق تجزیه خوزستان را در دستور کار قرار دهند. گروهک خلق عرب ابتدا غائله پانعربیسم را در خوزستان به پا کرد که با واکنش مردم و نیروهای انقلاب ناکام ماند. قدم بعدی ورود به فاز نظامی و جاسوسی به نفع رژیم بعثی صدام بود که با عزیمت نیروهای این جریان به خاک عراق آغاز شد. اما این جریان تجزیهطلب و تروریستی، به واسطه ارتباطهایی که با سایر سرویسهای اطلاعاتی بیگانه و حامیان منطقهای ایجاد کرده بود، صرفاً دریافت حمایتها را محدود به صدام و حزب بعث نکرده و به همین دلیل با سقوط صدام همچنان مجال حیات پیدا کرد. اعضای این گروهک بعد از سرنگونی صدام و نامناسب بودن حضور فیزیکی در عراق، به دنبال حامی و هدایتگر روانه سایر کشورهای منطقه از جمله امارات عربی متحده، کویت، اردن و... شدند و برخی دیگر با هماهنگی کشورهای منطقهای به کشورهای اروپایی عزیمت کردند و قصد داشتند به هر طریق ممکن پناهندگی سیاسی خود را اخذ کنند که اکثر آنها موفق به انجام این مهم شدند و هم اکنون به عنوان پناهندگان کشورهای اروپایی براحتی و بدون هیچ مانعی علیه ایران فعالیتهای تروریستی برنامهریزی شده و هدفمند خود را انجام میدهند و فارغ از فشارهای مرسوم و معمول اقدام به راهاندازی تظاهرات متعدد، تاسیس شبکههای ماهوارهای، سایتهای اینترنتی و حضور در سازمانهای بینالمللی میکنند. در ادامه نگاهی میکنیم به فعالیتهای عوامل این فرقه تروریستی و تجزیهطلب تا ابعادی از تحرکات آنها در زیر پرچم کشورهای اروپایی و مرتجع منطقه روشن شود.
اردن این گروهک جداییطلب در اردن موفق به راهاندازی اردوگاهی به نام الرویشه (الرویشد) جهت اقامت عناصر خود شد. عوامل حاضر در اردن در 3 سطح شامل عناصر جبهه العربیه در عراق، عناصر بازگشتی به ایران و عربهای خوزستانی ضد انقلاب بودند. هرچند این افراد به لحاظ تعداد عدد قابل توجهی را به خود اختصاص نمیدهند اما اردن را میتوان یکی از پایگاههای این گروه تروریستی دانست که بر اساس دادههای منابع محلی زمینههای ارتباط با سرویسهای غربی برای این عناصر فراهم شده است.
امارات عربی متحده
امارات از دیرباز محل اقامت و تردد عناصر ضد انقلاب ایران بوده و بارها میزبانی جلسات و ملاقات عوامل قومی و مدعی تجزیهطلبی خارجنشین را بر عهده داشته است. منصور سیلاوی معروف به منصور الاهوازی، مسؤول حزب تضامن الدیمقراطی الاهوازی که بر اثر سکته مغزی در اواخر سال 1386 در انگلستان فوت کرد و محمود مزرعه، دبیرکل جبهه دموکراتیک مردمی اهواز، برخی از ملاقاتهای خود با عناصر قومی را در کشور امارات برگزار میکردند. این در حالی است که برخی سرکردگان تشکل تروریستی خلق عرب، مانند حبیب نبگان و احمد نیسی از طریق کشور امارات موفق به اخذ پناهندگی سیاسی در اروپا شدهاند.
عربستانسعودی
رژیم آلسعود در راستای دشمنی با نظام اسلامی ایران تقریباً از همه گروهها و جریانات مخالف ایران حمایت میکند. آلسعود با توجه به انزوای چند سال اخیر در تقابل با سیاستهای ایران در منطقه و انتقال آهسته جایگاهش به ایران، بعد از تغییر حکام خود روشهای بسیار رادیکالتر و غیرعقلانیتری را برای تقابل با تهران در پیش گرفته است. عمق بیخردی و ناتوانی سیاسی سعودیها وقتی بهتر لمس میشود که بنسلمان به طور رسمی اعلام میکند درگیریهای منطقه را به داخل خاک ایران خواهد کشاند! ترویج سلفیت تکفیری به طور جدی توسط سرویس اطلاعاتی این کشور در استان خوزستان دنبال میشود. به همین منظور عربستان با تعدادی از عناصر اصلی مروج سلفیت تکفیری در این استان ارتباط برقرار کرده و سرمایهگذاریهایی در این زمینه انجام داده است. فراهم کردن امکانات و شرایط تحصیل در دانشگاهها و مدارس مذهبی این کشور برای تکفیریها علاوه بر جمعآوری اخبار و اطلاعاتی درباره تحرکات قومی و گروههای تجزیهطلب عرب استان از دیگر تلاشهای عربستانسعودی درباره سلطه بر منطقه و همچنین طرحریزیهای بعدی به شمار میرود. غیر از دولتهای امارات، عربستان و اردن؛ یمن نیز پیش از این پایگاهی برای رفت و آمد عناصر این گروهک جداییطلب به حساب میآمد که در سالهای اخیر به دلیل تغییر در حکومت و ساختار این کشور و همچنین افزایش اقتدار بینالمللی ایران و به تبع آن دگرگونی در سطح ارتباط با جمهوری اسلامی، رفت و آمدهای اعضای این گروهک در یمن از بین رفته است. اما در مجموع آنچه شاخصه این گروه جداییطلب است، وابستگی تمام و کمال آن به بیرون از مرزهای ایران خواهد بود که نشان از عدم وجود پایگاه مردمی برای تروریستهای جداییطلب در ایران دارد.