printlogo


کد خبر: 199461تاریخ: 1397/7/10 00:00
شهردار بر دقیقه

شادی عسکری: این روزها همه چپ چپ نگاهم میکنند، شب‌ها که همه‌جا تاریک میشود و فقط ما اینجا هستیم، از صدای جیرجیر بقیه که آن‌طرف اتاق‌اند میفهمم که دارند پشت سرم حرف میزنند! شایعاتی که در موردم پخش شده به گوش خودم هم رسیده، میگویند نحس و شومم و انگار طلسم شده‌ام، راستش از شما چه پنهان دیگر خودم هم دارم شک میکنم که مبادا از آن روز که به اینجا آمدم بلایی سرم آورده باشند! میگویند میشود پول بدهی تا معجونی بدشگون کننده‌‌ از ترکیب پشم بز شاخدار و‌ عرق پشت گردن زرافه و‌ پشکل بره‌ دو روزه و‌ پنیرک نوزاد چله‌ای را  بسازند و آن وقت یا به کمر شخص مورد نظر بمالند یا در غذایش بریزند تا برای همیشه نحوست دست از سرش برندارد! لابد زمانی که خواب بودم یک نفر آمده روی پشتی‌ام یا به دست و‌ پاهایم یک همچین چیزی مالیده که این روزها کسی جرأت نمیکند نزدیکم بیاید و یا اگر هم آمده، نرسیده، رفته!
هر چقدر فکر میکنم بیشتر نمیفهمم! آخر لامصب این چه سحر و‌ جادویی‌ است که یک‌شبه آدم سالمی که دو روز نشده مرا دیده، از ناحیه کلیه دچار سنگ و‌ از ناحیه‌ معده دچار زخم و از ناحیه‌‌ قلب دچار گرفتگی عروق و‌ از چند جای دیگر...  یا بنده‌خدایی یکهو با دیدن من پس از عمری بازنشستگی دوباره بازنشسته شود، تازه هیچ‌کسی هم جز من مقصر نباشد!
گمانم حق با دیگران است، یکجوری نفرین شده‌ام که میترسم اگر همینطور ادامه پیدا کند سرعت تعویض صاحبانم به «شهردار بر دقیقه» برسد و اسمم را به‌عنوان نحس‌ترین صندلی، در رکورد‌های گینس ثبت کنند!
راستی! شما باطل‌السحر سراغ ندارید؟!
 


Page Generated in 0/0054 sec