printlogo


کد خبر: 199619تاریخ: 1397/7/12 00:00
ادلب بر اساس توافق به دمشق واگذار می‌شود
رؤیای ثلاثه ترکیه در استان حلب سوریه

ترکیه در تلاش است با طولانی‌تر کردن مذاکرات درباره بحران ادلب و پاکسازی گروه‌‌های مخالف و بیرون راندن آنان از این منطقه، ادلب را به دولت مرکزی سوریه و روسیه واگذار کند و در ازای آن، مناطق «عفرین»، «الباب» و «جرابلس» را به خاک خود ملحق کند. عملیات آزادسازی ادلب با توافق روسای جمهور ترکیه و سوریه به تعویق افتاد اما همچنان سوالات و ابهامات متعددی در این‌باره وجود دارد و برخی‌ها همچنان از احتمال بروز درگیری و شروع عملیات آزادسازی ادلب سخن می‌گویند. در این میان و همزمان با افزایش تنش‌ها در ادلب، شاهد برگزاری مذاکراتی بین کردهای سوریه و دولت مرکزی این کشور بوده‌‌‌‌‌‌ایم. اگرچه تاکنون نتایج ملموسی از این مذاکرات به دست نیامده اما دوگانه مذاکره و جنگ همچنان بر آسمان سوریه سایه افکنده و آینده این کشور را با ابهاماتی روبه‌رو کرده است. آیا دولت سوریه بدون درگیری موفق به کنترل استان ادلب خواهد شد؟ ترکیه به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای قدرتمند درصدد دستیابی به چه هدف یا اهدافی در این بخش از خاک سوریه است؟ دمشق برای پاکسازی و تقویت جایگاه خود در شمال و شرق سوریه از چه راهکارهایی استفاده می‌کند؟ کردها در این میان چه تصمیمی برای آینده خود خواهند گرفت؟ برای پاسخ دادن به این سوالات و چندین موضوع مرتبط دیگر «وطن‌امروز» با «افشین غلامی» کارشناس مسائل سوریه و خبرنگار جنگ گفت‌وگو کرده است.
***
  پس از کش‌وقوس‌‌های فراوان، عملیات آزادسازی استان ادلب در شمال سوریه با توافق رئیس‌جمهور ترکیه «رجب طیب‌اردوغان» و رئیس‌جمهور روسیه «ولادیمیر پوتین» در روز 26 شهریور به تعویق افتاد؛ چرا ترکیه بشدت بر تعویق این عملیات تأکید داشت؟ به‌طور کلی و در قالب یک تصویر جامع، آنکارا در شمال سوریه و بویژه در ادلب به دنبال چیست؟
در موضوع ادلب باید برخی عوامل و فاکتورهای سیاسی و امنیتی ترکیه را مدنظر قرار دهیم، زیرا بدون در نظر گرفتن این فاکتورها نمی‌توان به استراتژی کلان ترکیه در شمال سوریه پی برد. ترکیه در چارچوب یک برنامه راهبردی به دنبال الحاق بخش‌‌‌هایی از خاک سوریه به خاک خود است. آنان می‌خواهند همان سناریوی استان «اسکندرون» را دوباره تکرار کنند. دولت ترکیه در سال 1939 برخلاف عرف و قواعد بین‌المللی، استان «هاتای» یا اسکندرون را به خاک خود ملحق و آن را از سوریه جدا کرد، اگرچه ترکیه در دوره کنونی به آسانی نمی‌تواند سناریوی اسکندرون را دوباره پیاده کند. امروز بازیگران مختلفی از جمله بازیگران بین‌المللی، در خاک سوریه حضور دارند، همچنین در دولت مرکزی سوریه اراده‌ای قوی برای بازپس‌‌‌گیری مناطق تحت کنترل ارتش ترکیه و همچنین ادلب وجود دارد. این دو مساله کار دولت ترکیه را بشدت سخت خواهد کرد اما به طور کلی ادلب پاشنه آشیل موضوع حل بحران شمال سوریه است.
  براساس این برداشت و دیدگاه می‌توانیم بگوییم ارتش ترکیه علاوه بر بخش‌‌‌هایی از استان حلب برای کنترل کامل استان ادلب نیز تلاش می‌کند؟
ترکیه در حال حاضر درصدد است با کارت ادلب روند الحاق و تعیین تکلیف «جرابلس»، «الباب» و «عفرین» را تسریع کند. یعنی در حال حاضر ترکیه قصد دارد با طولانی کردن مذاکرات درباره بحران ادلب و پاکسازی گروه‌‌های مخالف و بیرون راندن آنان از این منطقه، ادلب را به دولت مرکزی سوریه و روسیه واگذار کند و در ازای آن مناطق عفرین، باب و جرابلس را به خاک خود ملحق کند. یعنی ترکیه به دنبال ایجاد یک نوع بازی با کارت ادلب برای الحاق 3 شهر بزرگ و استراتژیک استان حلب است، اگرچه ترکیه در این راستا با مشکلات عدیده‌ای دست به گریبان است. بر اساس اصول حقوق بین‌الملل، ترکیه یک کشور متجاوز محسوب می‌شود و باید خاک سوریه را ترک کند، همچنین موضوع الحاق، شاید دور جدیدی از تنش را میان دولت مرکزی سوریه با ترکیه ایجاد کند.
  چرا این 3 شهر برای ترکیه مهم و استراتژیک محسوب می‌شوند؟ چه دلیلی در پشت این تلاش‌‌های ترکیه وجود دارد؟
استراتژی دولت ترکیه در شمال سوریه بر اساس مقابله با خواسته‌‌های ارضی کردها طرح‌‌ریزی شده است. یعنی آنکارا در تلاش است مانع از پیوستگی ارضی کردهای سوریه و همچنین مانع از رسیدن آنان به آب‌‌های آزاد در دریای مدیترانه شود. این برنامه کلان و استراتژیک ترکیه است. کنترل جرابلس، باب و عفرین به طور عملی رویای کردها برای پیوستگی ارضی و رسیدن به آب‌‌های آزاد را بسیار غیرممکن می‌کند. از سال 2015 ترکیه برای ایجاد این منطقه حائل تلاش کرده و بعدها با شروع عملیات سپر فرات در سال 2016 به طور عملی و میدانی تحقق این استراتژی را در دستور کار قرار داده است. به همین دلیل استراتژی ترکیه را باید بر اساس این متغیر تحلیل کرد نه بازی برای کنترل ادلب.
  اکنون برخی گزارش‌‌ها از وجود 50 هزار نیروی مسلح مخالف در ادلب حکایت دارد، در صورت توافق ترکیه و دولت‌‌های روسیه و سوریه آینده این نیروها چگونه خواهد بود؟ آیا این نیروها تسلیم شدن را قبول خواهند کرد یا اینکه به نبردی همه‌جانبه خواهند پرداخت؟
در استان ادلب ما شاهد 2 نوع نیروی معارض هستیم؛ نیروهایی که تحت قیمومت ترکیه هستند و آنکارا از آنان به عنوان نیروهای میانه‌رو و مخالف دولت سوریه نام می‌برد و آنان را تحت لوای یک جبهه به نام «نجات سرزمینی» متحد کرده است که نزدیک به 30 هزار نفر هستند. بخش اعظم این نیروها سوری و اکنون در منطقه جرابلس، باب، عفرین و ادلب در حال نقل‌وانتقال هستند. دولت ترکیه از این نیروها به عنوان کارت بازی خود استفاده می‌کند. اما در کنار این نیروها یک نیروی 20 هزار نفری جهادی نیز وجود دارد که عمدتا خارجی هستند و با شروع بحران سوریه در سال 2011 وارد این کشور شده‌‌‌اند. این نیروهای بنیادگرا و تروریست یک گسل امنیتی بسیار بزرگ برای ترکیه، سوریه، آمریکا، روسیه و حتی چین هستند. همانند موضوع پایان یافتن داعش در مناطق شرقی و جنوبی سوریه و حتی مناطق غربی عراق این‌بار نیز تروریست‌ها بر اساس همان سناریوی سابق در ادلب نیز به مکان‌‌ها و کشورهای دیگر منتقل خواهند شد. یعنی ما در آینده شاهد گسیل و اعزام بیشتر این نیروهای تروریستی به مناطق بحران‌زای جهان همچون افغانستان یا برخی کشورهایی که تروریسم در آنان وجود دارد، خواهیم بود. از این طریق کانون‌‌های جدید بحران را ایجاد می‌کنند. هم‌اکنون ما شاهد گسترش و نفوذ روزافزون داعش در افغانستان، لیبی و صحرای «سینا» هستیم و احتمالا بخش بزرگی از تروریست‌ها حاضر در ادلب به این کشورها اعزام می‌شوند. این نکته را باید در نظر داشته باشیم که برخی کشورهای منطقه طی سال‌‌های گذشته نقش مهمی در ترانزیت این تروریست‌ها داشته‌‌اند و در آینده نیز این کار را ادامه می‌دهند. بنابراین و در چارچوب این معادله جدید، نیروهای تحت حمایت آنکارا به بخش‌‌های شمالی استان حلب منتقل می‌شوند و نیروهایی که به عنوان تروریست از آنان یاد می‌شود به سایر مناطق بحران‌زای جهان منتقل می‌شوند و از این طریق دریچه‌ای برای برون‌رفت از بحران ادلب ایجاد می‌شود.
  همزمان با بحران ادلب، ما شاهد 2 دور مذاکره در میان کردها سوریه و دولت مرکزی این کشور بودیم؛ گفت‌وگوهای این دو طرف به کجا خواهد رسید؟ آیا احتمال دارد بحران شمال و شرق سوریه به دور از درگیری نظامی و از مسیر دیپلماسی حل‌وفصل شود؟
ماه گذشته مذاکرات میان کردها و دولت مرکزی سوریه نویدبخش این موضوع بود که یک اراده مشترک میان 2 طرف برای حل‌وفصل مسائل ارضی، مرزی و منازعه قدرت به‌وجود آمده است اما مذاکره در میان کردها و دولت مرکزی به چند فاکتور اصلی بستگی دارد. یکی از این فاکتورها رابطه کردها با آمریکا و دوم موضوع ماندن آمریکا در خاک سوریه است. طبق آخرین اطلاعاتی که من در اختیار دارم آمریکا به دنبال ایجاد پایگاه‌‌های دائمی در داخل خاک سوریه است و این برنامه را با مجهز کردن رادارهای ضد موشک و ضد هواپیما در مناطق شمال و شمال شرق سوریه اجرا کرده است. آمریکایی‌ها به دنبال ایجاد منطقه پروازممنوع برای کردهای سوریه هستند. این مساله باعث اختلاف جدی دولت مرکزی با کردها شده است. در این میان اگر کردها بخواهند به آمریکا اتکا کنند و از واشنگتن برای تثبیت خودمختاری خود در سوریه استفاده کنند، ما شاهد تنش‌ها و گسست‌‌های سیاسی و امنیتی میان کردها با دولت مرکزی سوریه و حتی روسیه خواهیم بود. قبل از ورود کردها به شهر رقه در میان روسیه و کردها یک نوع تعامل و معامله سیاسی برای ایجاد نوعی خودمختاری در شمال سوریه وجود داشت اما کردها بعدها از این تعامل و معامله عدول کردند و با اعزام نیروهای خود به محور «دیرالزور» و «رقه» عملا با روسیه در یک تضاد استراتژیک قرار گرفتند. در موضوع عفرین نیز دولت روسیه، این شهر را به عنوان یک تکه از پازل سوریه تقدیم ترکیه و کردها را از عفرین بیرون و از این طریق این پیام را به کردها مخابره کرد که همراهی کامل با واشنگتن هزینه‌‌های بزرگی نیز برای آنان در پی خواهد داشت. این امر نشانگر نارضایتی مسکو از سیاست کردها در داخل سوریه بود. به باور من هرچقدر کردها به دولت آمریکا نزدیک‌تر شوند و با ایجاد پایگاه‌‌های دائمی ارتش آمریکا در مناطق تحت کنترل خود موافقت کنند، دامنه تنش و اختلاف میان دولت مرکزی و کردها، گسترده‌تر خواهد شد. اگر بخواهیم برای این مساله یک الگوی کلان ایجاد کنیم می‌توان گفت هرچه کردها به آمریکا نزدیک‌تر شوند، رابطه دولت مرکزی با کردها دورتر و بحرانی‌‌‌‌‌‌تر می‌شود. اکنون نیز کردها مناسبات نزدیکی با واشنگتن دارند، بنابراین احتمال توافق و گفت‌وگوی سازنده میان کردها و دولت مرکزی سوریه بسیار ضعیف به نظر می‌رسد.


Page Generated in 0/0056 sec