printlogo


کد خبر: 199654تاریخ: 1397/7/14 00:00
نگاهی به عملکرد جنایت‌بار نژاد اروپایی در جهان
نمایش آزادی و مدارا پس از چند قرن کشتار

عبدالعلیم  شداد*: اروپایی‌ها ملت‌‌‌هایی هستند که بر اساس تحقیقات آلمان‌ها در سال 2002، از 87 گروه نژادی تشکیل شده‌‌اند که 30 گروه از اینها بزرگ‌تر از بقیه هستند و در روسیه، آلمان، فرانسه، اسپانیا و پرتغال زندگی می‌کنند. فرهنگ همه آنها یکی است و میراث یهودی- مسیحی بر این فرهنگ حاکم است. این واژه اکنون در جهان غرب بسیار رایج است و به ارتباط میان یهودیان و مسیحیان اشاره دارد. پس میراث یهودی- مسیحی یکی از اجزای اصلی تمدن غربی است؛ پس مسیحیان تورات را تقدیس می‌کنند و نام آن را عهد عتیق می‌گذارند و به قول خودشان تورات قسمت اول کتاب مقدس است و عهد جدید (انجیل) قسمت دوم آن است. در گذشته، رابطه میان یهودیان و مسیحیان در نوسان و بی‌ثبات بوده اما در قرن اخیر، پس از ظهور صهیونیسم مسیحی در ایالات متحده آمریکا، این رابطه به یک ائتلاف تبدیل شده است. صهیونیسم مسیحی به دلایل مذهبی از ایجاد اسرائیل پشتیبانی می‌کند، زیرا پروتستانتیسم بشدت تحت تاثیر یهودیت قرار گرفته است.
به طور کلی، فرهنگ اروپایی بر اساس دیانت مسیحی و تمدن «رومی- یونانی» بنا شده است.
اروپایی‌ها از زمان‌‌های قدیم ویژگی مشخصی دارند که آنها را از سایر اقوام جهان متمایز می‌کند و آن «قساوت و بی‌رحمی» است، تا آنجا که شکنجه و قتل در نزد آنها نوعی سرگرمی است. چنانکه آوردگاه مرگ یا کولوسئوم (Colosseum) در قلب شهر رم منبع سرگرمی تمام جامعه از جمله مردان و زنان و کودکان بوده است. خانواده‌ها به تماشای شیرهای درنده‌ای می‌رفتند که برای مدتی گرسنه نگاه داشته می‌شدند و آنگاه اسرای جنگی و زنان و کودکان‌شان را وارد آوردگاه مرگ می‌کردند و شیران گرسنه آنها را در میان خنده‌ها و لذت بردن حاضران می‌کشتند و قطعه‌قطعه می‌کردند؛ همان‌گونه که اسرای جنگی دشمن را مجبور می‌کردند که با یکدیگر بجنگند و در میان آنها کسانی بودند که با هم دوست بودند اما مجبورشان می‌کردند یکدیگر را به قتل برسانند. یا مسابقات شمشیربازی که با مرگ شرکت‌کنندگان پایان یافت و محبوب‌‌‌‌‌ترین بازی توده‌‌های قدیمی جوامع اروپایی و روم باستان بود. بنابراین درمی‌یابیم جنگ‌‌‌هایی که به کشته شدن میلیون‌ها نفر منجر می‌شود، امری تکرار شدنی در بین اروپایی‌ها بوده است. نمونه‌ای از آن جنگ‌‌های اروپایی جنگ 30 ساله‌ای است که در آن بیش از 11 میلیون نفر کشته شدند و جمعیت آلمان از 20 میلیون به 13 میلیون کاهش یافت. این منجر به کمبود قابل توجه جمعیت مردان شد و حکومت وقت مردان را به اختیار کردن چند همسر مجبور کرد یا در جنگ‌‌های ناپلئون، بیش از 6 میلیون نفر کشته شدند، همچنین در جنگ 7 ساله بریتانیا و فرانسه بیش از 14 میلیون نفر کشته شدند. در جنگ داخلی روسیه نیز بیش از 9 میلیون نفر و در جنگ‌های مذهبی فرانسه حدود 4 میلیون نفر کشته شدند. در جنگ اول جهانی نیز که بین اتریش و صربستان آغاز شد، بیش از 20 میلیون نفر کشته شدند و در جنگ دوم جهانی که با حمله آلمان به لهستان شروع شد، حدود 85 میلیون نفر کشته شدند. در مجموع جنگ‌ها و قتل‌عام‌‌های اروپایی‌ها بیشتر از آن چیزی است که در این مقاله بگنجد. اینها جنگ‌‌های وحشتناک و کشتارهای خونینی است که در آن شکنجه و قتل به وحشتناک‌ترین طرق ممکن انجام شده است. مثال اینگونه روش‌‌های وحشتناک شانه کردن سر به وسیله شانه آهنین، استفاده از اره برای قطعه‌قطعه کردن بدن انسان، استخوان خرد کردن با ابزارهای فشار، استفاده از سیخ‌‌های سرخ شده در آتش برای شکنجه و کشتن انسان، پاره کردن و از هم دریدن پاهای انسان و شکستن فک انسان و همچنین استفاده از ابزار کندن پستان برای از ریشه در آوردن پستان‌های زنان و تابوت آهنی و صندلی محاکمه در دادگاه تفتیش عقاید که همگی مشتمل بر میخ‌‌های سربرآورده بوده است. هنگامی که اروپایی‌ها با این قساوت و بی‌رحمی از اروپا بیرون آمده و به جهان خارج رسیدند، موجب ویرانی و نابودی هولناکی برای بشریت شدند. به سمت غرب و آمریکا که رفتند، ساکنانش را و آنچه را که روی زمین بود، از بین برده و بدترین ابزارها را به کار بردند که حتی به ذهن هم هرگز خطور نمی‌کند. آنها همچنین صدها پتو را که به آبله، سل، و وبا آلوده بود، به عنوان هدیه به مردم بومی دادند تا بدون کوچک‌ترین تلاش، همه آنها را درو کرده و از بین ببرند و میلیون‌ها بومی را در مدت چند سال کشتند. آنها به هر کسی که سر یک مرد، زن یا کودک را برای‌شان می‌آورد، جایزه مالی می‌دادند و برای جمع‌آوری سرهای انسان‌‌های بومی، تعداد کثیری شکارچی انسان را در سرتاسر قاره آمریکا پراکنده کردند و قتل‌عام هولناکی به راه انداختند. سپس کار را به کندن پوست سر محدود کردند تا حمل آن آسان‌تر باشد و بسیاری از این شکارچیان افتخار می‌کردند که کفش‌‌های‌شان از پوست انسان ساخته شده است. این اعمال توسعه یافت و مراسم سلاخی و مثله کردن انسان‌ها با حضور مقامات ارشد اروپایی برگزار می‌شد. این اشغالگران بیش از 100 میلیون نفر از جمعیت بومی آمریکا را کشتند و در نتیجه جمعیت کامل ساکنان اصلی آمریکا تغییر یافت و اروپایی‌ها، جایگزین آنها شدند. امروز همه کشورهای قاره آمریکا از شمال تا جنوب متعلق به اروپایی‌ها از نژادهای مختلف است. برزیلی‌ها پرتغالی و اسپانیایی و آرژانتینی‌ها اسپانیایی و ایتالیایی هستند و می‌بینیم که اکثریت جمعیت آمریکای جنوبی اسپانیایی و از سایر نژادهای اروپایی هستند. کشورهای اروگوئه، کلمبیا، ونزوئلا و... چنین خصوصیتی دارند. هنگامی که اروپایی‌ها به سمت آفریقا رفتند «برده‌داری» را به تجارت تبدیل کردند و به شکل داد و ستد حیوانات درآوردند. این دولت‌‌های اروپایی بودند که انحصار این تجارت را در دست خود گرفتند و برای آن قوانین منظم وضع کردند. در این دوره سهام شرکت‌‌های خرید و فروش برده پرسودترین بود. پس از آزاد شدن تجارت برده و اجازه یافتن شرکت‌‌های خصوصی برای ورود به این نوع تجارت، این شرکت‌ها تعداد کثیری از آفریقایی‌ها را به کشورهای اروپایی و مستعمرات آنها در سراسر جهان صادر می‌کردند؛ شرکت‌‌های فرانسوی به تنهایی حداقل یکصد هزار آفریقایی را در سال به مناطق تابعه فرانسه در آمریکا می‌فرستادند. علاوه بر این، شرکت‌‌های اسپانیایی، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، پرتغالی و... نیز در همین حد فعالیت می‌کردند و تعداد آفریقایی‌هایی که به آمریکا فرستاده شدند، میلیون‌ها نفر تخمین زده می‌شود. همه این اقدامات کاملا مقبول و پذیرفته شده بود و دولت‌‌های اروپایی برای آن مجوزهای لازم را صادر می‌کردند و مردم با خرید سهام آن در این شرکت‌ها سرمایه‌‌گذاری می‌کردند. آنچه گذشت اعمالی بود که اروپایی‌ها در آمریکا و آفریقا انجام دادند. در آسیا نیز آنها کارهای شگفت‌انگیزی انجام دادند. حکومت‌‌های اروپایی در آسیا به تجارت موادمخدر رو آوردند و بریتانیا نخستین محموله موادمخدر  را در سال 1781م به چین صادر کرد. هنگامی که مشکلات اعتیاد در چین شروع به ظهور کرد، امپراتور چین نخستین حکم ممنوعیت واردات موادمخدر را صادر کرد؛ تا جایی که بریتانیا و فرانسه ناوها و نیروهای نظامی خود را فرستادند تا به زور اسلحه، چین را وادار به گشودن درهایش جهت واردات موادمخدر کنند که موفق شدند. به این ترتیب چین را شکست دادند و به پکن وارد شدند و امپراتور را در سال 1785م به امضای پیمان تیانجین (Treaty Of Tianjin) بین چین و کشورهای اروپایی وادار کردند. در بین امضا‌کنندگان غربی، نمایندگانی از بریتانیا، فرانسه، روسیه و ایالات متحده آمریکا حضور داشتند. در این پیمان، تریاک به‌طور خاص در میان کالاهای مجاز وارداتی قرار گرفت. همچنین در این توافقنامه چین را مجبور کردند که ترویج و گسترش مسیحیت در این کشور را مجاز بشمارد. در نتیجه این پیمان تعداد معتادان به مواد مخدر در کشور چین در سال 1850م به 2 میلیون نفر و در سال 1878م به 120 میلیون نفر رسید. اجرای این پیمان تا سال 1911م ادامه داشت. آنچه گذشت، گزارش کوتاهی از طبیعت بشری بود که ظلم و ستم در بدترین شکل ممکن، در آن ریشه دوانده و مدنیت و تمدن نتوانسته است آن را تغییر دهد. پس عملی که یک انسان نادان و عقب افتاده انجام نمی‌دهد، اروپایی متمدن انجام می‌دهد؛ تا جایی که در تاریخ معاصر شاهد قتل‌عام‌‌های بوسنی بوده‌‌‌‌‌ایم که حدود 300 هزار مسلمان کشته شدند و بیش از 60 هزار زن و دختر خردسال مسلمان مورد تجاوز قرار گرفتند و بیش از یک و نیم میلیون مسلمان مجبور به ترک خانه‌‌های خود شدند. قتل‌عام در بوسنی به مدت 4 سال ادامه یافت. صرب‌ها در این مدت بیش از 800 مسجد را ویران کردند که بنای برخی از آنها به قرن شانزدهم میلادی بازمی‌گشت و کتابخانه تاریخی سارایوو را به آتش کشیدند. صرب‌ها هزاران مسلمان را در اردوگاه‌ها بازداشت کرده و گرسنه نگاه داشتند و شکنجه کردند تا به اسکلت‌‌های متشکل از پوست و استخوان تبدیل شدند. شاید بدترین و وحشیانه‌‌‌‌‌ترین قتل‌عام در شهر سربرینیتسا بود که صرب‌ها آن را به مدت 2 سال محاصره کردند و وقتی با گرسنگی دادن، نتوانستند وارد این شهر شوند، به آنها در برابر تسلیم اسلحه، امان دادند و وقتی که آنها سلاح‌های‌شان را تحویل دادند، عهدشکنی کردند و مردان را از زنان جدا کردند و 12 هزار نفر مرد و کودک پسر را در مکانی جمع کردند و همه را با چاقو و خنجر ذبح و به ددمنشانه‌‌‌‌‌ترین شیوه مثله کردند و نیروهای هلندی مامور به حفاظت این شهر با چشم باز این عمل وحشیانه را تماشا کردند. یکی از زشت‌‌‌‌‌ترین جنایات نژاد اروپایی‌ در سال‌های اخیر شکنجه‌‌های وحشتناکی است که توسط نیروهای ایالات متحده انجام شده است (گفتنی است که 80 درصد از آمریکایی‌ها در اصل انگلیسی، ایرلندی و آلمانی هستند). این رسوایی در سال 2004 افشا شد؛ آنها در زندان ابوغریب مرتکب قتل، تجاوز و توهین‌‌های وحشتناکی شدند. جایی که تجاوز سیستماتیک به زنان و مردان و استفاده از برق و سگ و همه وسایل شکنجه بدون محدودیت انجام شد. نیروهای آمریکایی 13 نوع شکنجه را علیه زندانیان عراقی آزمایش کردند که از سیلی بر چهره و ضرب و جرح شروع می‌شد و به تجاوز جنسی، چندین روز برهنه نگاه داشتن مردان و زنان زندانی و اجبار زندانی‌‌های مرد به پوشیدن لباس زیر زنانه و تحت فشار قرار دادن زندانیان برای مجبور کردن آنها به اعمال جنسی نادر و ضبط ویدئو ختم می‌شد. در ابوغریب همچنین زندانیان برهنه را مجبور می‌کردند که روی همدیگر انباشته شوند. ثمره این جنگ‌های اروپایی در خارج از اروپا این بوده که اروپایی‌ها عملا به «جهان» تبدیل شدند. دلیل این مساله آن است که اروپایی‌ها بیشترین خشکی‌‌های جهان را در اختیار دارند؛ چنانکه آنان بعد از آنکه صاحبان اصلی سرزمین‌های شمالی و جنوبی آمریکا را قتل‌عام کردند، مالک این سرزمین‌ها شدند، همچنان‌که بعد از قتل‌عام بومیان استرالیا، آن سرزمین را نیز تصاحب کردند. انگلیسی‌ها که بر بریتانیا حکومت می‌کنند 16 کشور دیگر را نیز تحت سیطره خود دارند، به‌رغم آنکه به عنوان کشورهای مستقل ثبت شده‌‌اند اما هنوز تحت سلطه پادشاهی بریتانیا قرار دارند و این کشورها را اقالیم ماوراء بحار بریتانیایی می‌گویند که مشهورترین آنها کانادا، استرالیا و جامائیکاست. همان‌گونه که فرانسه نیز دارای سرزمین‌‌های وسیعی در همه قاره‌‌های جهان است و 13 اقلیم را شامل می‌شود که به عنوان اقالیم ماوراء بحار فرانسوی شهرت دارد. بد نیست بدانیم که کشور و ملت کوچکی مانند دانمارک هم مناطقی را در خارج از اروپا دارد که بیش از 10 برابر بزرگ‌تر از خود این کشور است مانند گرینلند (Greenland) و جزایر فائو (FaoIslands). در نتیجه اروپایی‌ها مناطق وسیعی را به تملک خود درآورده‌‌اند که از نیازهای خودشان چندین و چند برابر بزرگ‌ترند و بیشتر این مناطق از غنی‌‌‌‌‌ترین مناطق جهان هستند و به این ترتیب ثروت‌‌های عظیم و پایان‌ناپذیر را در اختیار دارند. آنها با کنترل جهان به رونق بی‌سابقه در سراسر جهان دست یافته‌‌اند و با ایجاد بزرگ‌ترین حزب سیاسی غیرمذهبی در جهان به نام «فراماسونری» هنوز هم برای تکمیل سلطه خود بر جهان تلاش می‌کنند که بسیاری از رهبران و بازرگانان بزرگ و صاحبان رسانه‌‌های عالم در آن عضویت دارند. تمام این رشد و توسعه وحشتناک (اروپایی‌ها در جهان) به  سلب شدن کامل خردهای ما منجر شده، چنانکه هنگامی که به مردم اروپا، آمریکا، آسیا یا استرالیا نگاه می‌کنیم که مثل هم لباس می‌پوشند و مثل هم غذا می‌خورند و بازی‌های‌شان مثل هم است، تصور می‌کنیم که ما نیز باید همان کارهایی را بکنیم که آنها می‌کنند. زیرا این همان چیزی است که تمام جهان انجام می‌دهد و نمی‌دانیم که آنها همان مردمی هستند که در همه قاره‌ها دارای فرهنگ واحدی هستند، پس ذهن‌‌های ما اسیر آنها شده و پشت‌سر آنها ‌حرکت می‌کنیم و از دست خودشان به خودشان پناه می‌بریم. آنها وقتی که با یکدیگر رقابت دارند یا دیدگاه‌‌های آنها بر اساس مسائل خودشان متفاوت باشد، از ما بهره‌برداری و سوءاستفاده می‌کنند و برخی را به کمک این یا آن تحت فشار قرار می‌دهند. از این رو ما نیاز مبرم داریم به اینکه عقول و خردهای‌مان را که نه می‌شنوند و نه می‌بینند جز آنچه آنها می‌بینند و نشان می‌دهند به کار بیندازیم. این همان آزادی‌ای است که ما در این مقاله آن را در نظر داریم. این آزادی هیچ شباهتی به آزادی بر اساس نسل‌کشی و ریشه‌کن کردن و استثمار دیگران ندارد، زیرا ما اتباع دینی هستیم که به انسان کرامت و عزت داده و ارزش او را بالا برده؛ دینی که آزادی برده را عبادت قرار داد و در جنگ‌ها قتل زنان و کودکان را ممنوع و حسن رفتار با اسیران را واجب کرده است: «و غذای خود را با علاقه (و نیاز) به آن و از روی محبت خدا به فقیر و یتیم و اسیر انفاق می‌کنند». (سوره انسان، آیه 8) دینی که پیامبر اعظمش در جنگ به اصحابش فرمود: «بروید به نام خدا و به ذات خدا و بر کیش رسول خدا(ص)، و مردان سالخورده و کودکان و خردسالان و زنان را نکشید و به زنجیر نکشید... احسان کنید و اصلاح نمایید که خداوند احسان‌کنندگان را دوست می‌دارد». اما آیا ما ذهن‌ها و ایده‌های‌مان را از سیطره اروپاییان آزاد کرده‌‌‌‌‌ایم تا بتوانیم پیام خود را که پیام خیر و صلح برای جهان است، انتشار دهیم؟
ترجمه: فرحت حسین‌ مهدوی
*نویسنده و محقق سودانی


Page Generated in 0/0085 sec