printlogo


کد خبر: 199898تاریخ: 1397/7/18 00:00
مدرنیته و اختلال جنسیتی زنان

مقدمه
در قرون 15 و 16 میلادی که کلیسا بر اروپا حاکم بود، گسترش علم و عقلانیت از یک‌سو و بروز فساد و بی‌کفایتی در تدبیر جامعه از سوی کلیسا از طرف دیگر، باعث شد اعتماد بشر به دین و مذهب کم‌کم رنگ باخته و منجر به کنار رفتن دین از عرصه مدیریت و تدبیر جامعه شود و پس از آن رابطه هر فرد با خدا به صورت شخصی و در حیطه روابط فردی تعریف شود. به‌تبع شکل گرفتن این فضای گفتمانی در غرب، خود به خود سایر ارزش‌ها متناسب با تفسیر فرد از دنیای پیرامون خود تعریف شده است و هر آنچه با این تفسیر هماهنگی نداشته باشد، خارج از دایره ارزش‌ها قرار می‌گیرد. این روند باعث به‌وجود آمدن تمدنی جدید که تحت عنوان «مدرنیته» صورت‌‌‌بندی می‌شود، شده و سبک زندگی خاص خود را ایجاد کرده است. در این تمدن جدید شاهد تحولات اساسی و سریع در سبک زندگی زنان- که در مقایسه با مردان بسیار عمیق‌‌‌‌‌‌تر است- هستیم که این تحولات سریع برخی پیامدها را نیز برای آنان به همراه داشته است. به طور کلی تمدن جدید و مدرن و به طور خاص سبک زندگی زنان در عصر مدرن دارای مولفه‌ها و ویژگی‌‌‌هایی است که برخی از مهم‌ترین آنها عبارتند از:
الف- فردگرایی و لذت شخصی
شاید بتوان مهم‌ترین عنصر معرف سبک زندگی مدرن را «فردگرایی» دانست. اگر در گذشته، مصلحت اجتماعی پررنگ بوده و منفعت‌های فردی در دامان آن پیگیری می‌شد، هم‌اکنون شادکامی فردی مناسبات و فرآیندهای اجتماعی را تعیین می‌کند. اگر در گذشته، زن با فرزندانش ارزش می‌یافت و دل‌بستگی اصلی‌اش به خانه و خانواده بود، تحرک اجتماعی را برای خود مهم نمی‌شمرد، خویش را پیرو تصمیمات شوهر می‌دانست، الگوی تمایز نقش‌ها را می‌پذیرفت و خواسته‌های اقتصادی کمتری داشت، هم‌اکنون با تحصیلات و کار هویت‌نمایی می‌کند، ارزش‌های اجتماعی و تحرک اجتماعی برای وی جایگاهی برتر و مهم‌تر از خانه و خانواده می‌یابد، استانداردهای بدن و تناسب اندام را مهم دانسته و کمتر از گذشته پیرو تصمیمات مرد است.
ب- گسترش ارزش‌‌های فمینیستی
از دیگر مولفه‌‌های وضعیت مدرن و بویژه دنیای جدید زنان، رواج دیدگاه‌ها و نظام ارزشی فمینیستی در حوزه مسائل آنان است. رویکرد فمینیستی به حقوق و وظایف زنان در جامعه و خانواده که قائل به انقیاد زنان در چنبره نظام مردسالاری بوده و حضور اجتماعی زنان را تنها راه استیفای حقوق تضییع شده خود می‌داند، باعث تغییر رویکرد زنان به هویت پیشین و مناسبات زندگی گذشته خود شده و نقش‌‌های جنسیتی را در نگاه آنان پست و بی‌ارزش کرده است.
ج- امپراتوری رسانه‌ها
معرف دیگر وضعیت مدرن، امپراتوری رسانه‌ها در این عصر است. دنیای مدرن را به دلیل گسترش و غلبه سلطه رسانه بر زندگی انسان، عصر رسانه‌ها می‌دانند. در سبک زندگی مدرن رسانه‌ها بیشترین و موثرترین سهم را در الگودهی و ارائه شیوه‌‌های زیستن در میان سایر منابع دارند.
د- زوال خانواده
ویژگی دیگر مدرنیته و سبک زندگی جدید در غرب کمرنگ شدن و زوال نهاد خانواده در جامعه است. در جامعه جدید خانواده دیگر آن کارکردهای پیشین را در عرصه‌‌های مختلف نداشته و نزد انسان مدرن جایگاه و اهمیت خود را از دست داده است. امر تربیت که توسط رسانه و نظام آموزش مدرن از خانواده سلب شده است، روابط آزاد جنسی و بی‌بندوباری نیز کارکرد تنظیم رفتار جنسی را تحت‌الشعاع خود قرار داده و به همین ترتیب هر یک از کارکردها و مولفه‌‌های مهم خانواده به نوعی در سبک زندگی جدید از بین رفته یا کمرنگ شده‌‌‌است.
م- گسترش تکنولوژی‌‌های خانگی
یکی دیگر از مولفه‌‌های سبک زندگی زنان در دنیای مدرن گسترش تکنولوژی‌‌های خانگی و تسریع و آسان‌‌سازی کار خانه توسط آنهاست. ورود تکنولوژی‌‌‌هایی نظیر ماشین لباسشویی و ظرفشویی، ماکروویو، پلوپز، جاروبرقی و... موجب شده عملا تمام فعالیت‌‌های زمانبر خانگی در کوتاه‌‌‌‌‌ترین زمان ممکن انجام شود و در نتیجه زنان اوقات فراغت بیشتری به دست آورده‌اند و در پی آن ضرورت کمتری برای ماندن در خانه احساس می‌کنند.
ن- اشتغال بیرون از خانه
معرف دیگر سبک زندگی زنان در عصر مدرن، اشتغال زنان و حضور مشهود آنها در ساختار اقتصادی و اجتماعی جامعه است. زنان در شیوه جدید زیستن خویش، نقش پیشین خود را کنار گذاشته و در پی بازتعریف هویت اجتماعی خویش در قالب و الگویی جدید برآمده‌‌‌اند.
اختلال جنسیتی پیامد زیست‌ مدرن
پیامد مهم سبک زندگی جدید که اشتغال بیرون از خانه زنان یکی از مولفه‌‌های مهم آن است، بروز اختلال در هویت جنسیتی افراد و بویژه از بین بردن هویت زنانه است. الگوی سنتی نقش زن و مرد که عبارت از مرد/ نان‌آور و زن/ خانه‌دار بود در دنیای مدرن و تحت تاثیر اقتضائات اقتصادی و فرهنگی دچار تحول و دگرگونی شده و امروز شاهد الگوی دیگری از نقش افراد در جامعه هستیم. در دنیای امروز با فراگیر شدن ارزش‌‌های نظام سرمایه‌داری توسط امپراتوری رسانه‌ای غرب، تاثیر و نفوذ هنجارهای نظام سنتی دیگر کمرنگ شده و زنان که تا قبل از آن نقش خانه‌داری را برای خود پذیرفته بودند، دیگر حاضر نیستند به آن اکتفا کرده و هویت خود را در جای دیگری جست‌وجو می‌کنند. این هویت همان چیزی است که نظام سرمایه‌داری با القای ارزشمندی دخالت مستقیم در تولید ثروت و فعالیت اقتصادی، آن را در بازار کار و ایفای نقش‌‌های مردانه دوشادوش آنان ایجاد کرده است.
اختلال در هویت زنانه در ابعاد زیر شکل گرفته است:
1- افزایش سن ازدواج دختران
یکی از ابعاد بروز اختلال در هویت اصیل زنانه که از پیامدهای گرایش زنان به اشتغال است، افزایش سن ازدواج دختران و سختگیر شدن آنان در انتخاب مورد ازدواج است. دختران با احراز فرصت‌‌های شغلی، موقعیت‌‌های اجتماعی تازه‌ای می‌یابند و شرایط سخت‌تری برای ازدواج خود در‌ نظر می‌گیرند. یک زن شاغل تمایل چندانی ندارد که با فردی جویای کار یا با شخصی با موقعیت شغلی پایین‌تر ازدواج کند. از سوی دیگر، دغدغه حمایت اقتصادی، خود یکی از انگیزه‌‌های تمایل به ازدواج است که در زنان دارای مشاغل ثابت و حمایت‌‌های تعیین شده ایام بازنشستگی کمتر دیده می‌شود، بنابراین احتمال بیشتری وجود دارد که دختران شاغل به سن تجرد قطعی برسند.
2- فشار مضاعف و کاهش شادابی زنان
از دیگر ابعاد بروز اختلال در هویت زنانه، فشار مضاعف بر زنان شاغل و خانه‌دار است که باعث از بین رفتن یا کاهش شادابی زنان برای حضور در کنار خانواده می‌شود. خانه‌داری در زمره فعالیت‌‌های سخت و دشوار است اما تفاوت آن با مشاغل رسمی این است که در خانه فشار برای انجام دادن کار وجود دارد ولی سرعت کار بنا بر میل شخصی تنظیم می‌‌شود. این ویژگی کار خانگی با روحیات زنانه همخوانی تام دارد اما تقاضای بازار کار با تقاضای‌ خانه بسیار متفاوت است. «ایفای همزمان نقش‌‌‌های خانگی و اجتماعی، هم به ‌‌دلیل ناهمخوانی بسیاری از مشاغل اجتماعی با ویژگی‌های زن و هم به‌‌دلیل فشار ناشی از جمع این دو فعالیت، زنان را آسیب‌پذیر‌ می‌کند».(1)
3- بی‌میلی به فعالیت‌‌های خانگی و تغییر در ساختار نقش‌‌های خانگی
تغییر ساختار عمودی به ساختاری که در آن مدیریت تقسیم شده باشد از پیامد‌های اشتغال زنان و ابعاد بروز اختلال در هویت اصیل زنانه به شمار می‌رود. معادله تغییر به این صورت است که در آغاز زنان متمایلند با حفظ نقش‌‌‌های خانگی، اشتغال مدرن را نیز تجربه کنند. پس از روبه‌رو شدن با تعارض نقش‌‌‌های خانگی و اجتماعی و تحمل فشار دو‌چندان، به این واقعیت پی می‌‌برند که نباید از خودشان انتظار «ابرزن» داشته باشند و به‌‌دلیل ارزشمندی اشتغال و کم‌ارزش ‌شدن نقش‌‌‌های خانگی ترجیح می‌دهند با حفظ موقعیت شغلی، فعالیت خانگی را با همسران خود تقسیم کنند.(2)
4- تأثیر بر فرزند‌خواهی
یکی دیگر از ابعاد بروز اختلال در هویت زنانه، تاثیر بر فرزندخواهی زنان و بی‌میل شدن آنان به این تمایل فطری در درون خود است. نخستین موضوع در‌‌خور تأمل، تأثیر اشتغال زنان بر کاهش تعداد فرزندان در خانواده و پیامد‌های بی‌‌فرزندی یا کم‌فرزندی بر حیات فردی و مناسبات خانوادگی است. با گسترش اشتغال زنان، هم فاصله میان ازدواج و فرزند‌آوری افزایش می‌یابد و هم از تمایل به فرزند‌آوری کاسته می‌شود. اگر بپذیریم که در طبیعت زن تمایل به مادری نهفته است، ارضا نشدن این نیاز طبیعی می‌تواند آثاری بر روحیات وی بر جا گذارد.
***
پی‌نوشت
1- زعفرانچی، لیلا. (1389). اشتغال زنان. قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان
2- زیبایی‌نژاد، محمدرضا. (1389). اشتغال زنان؛ عوامل، پیامدها و رویکردها (از نگاه مدیریت اجتماعی). قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان.


Page Generated in 0/0065 sec