printlogo


کد خبر: 199902تاریخ: 1397/7/18 00:00
تحصیلات عالیه و فراموش کردن دیگر نقش‌های زن

پس از جنگ دوم جهانی و استقرار نظمی عمومی در جهان، پرسش از اختلاف فاحش سطح رفاه زندگی در میان ملل و کشورهای جهان، ذهن عالمان اجتماعی غرب را به سمت این پاسخ سوق داد که حاکم نشدن تفکر مدرنیته بر ارکان زندگی جوامع سنتی عامل عقب‌ماندگی و به‌وجود آمدن شکاف بزرگ میان جوامع است و تنها راهکار حل این بحران، تجدد زندگی است و از همین دوران بود که مفهوم توسعه (Development) به عنوان راهکاری برای بسط شیوه‌ زندگی غربی در جهان مطرح شد.
توسعه به دنبال حذف مولفه‌های زندگی سنتی و تمام متعلقات آن و بازسازی زندگی جوامع جهان متناسب با نظم مدرن است. یعنی حرکت از سمت سبک زندگی عقب‌مانده به سمت سبک زندگی مترقی که در شأن انسان باشد. این اتفاق نیازمند تدوین شاخص‌هایی کمی و قابل اندازه‌گیری است تا کشورهای به‌اصطلاح جهان سومی که قصد حرکت در این مسیر را دارند، امکان سنجش و ارزیابی حرکت خود به سمت مدرنیزاسیون را داشته باشند. لذا این شاخص‌ها در عرصه‌های مختلف علمی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... بدون در نظر گرفتن ملاحظات و زمینه‌های بومی کشورها، توسط نظریه‌پردازان توسعه تدوین شد. این واقعیت که در اندازه‌گیری این شاخص‌ها، معیار و تراز، وضعیت کنونی کشورهای غربی و مدرن است و کشورهای در حال توسعه باید تا حدممکن خود را به این استانداردها نزدیک‌تر کنند، عملاً به تثبیت هژمونی غرب بر جهان می‌انجامد. یکی از مصادیق منتهی شدن ادبیات توسعه به تثبیت هژمونی غرب بر جهان شاخص باسوادی در جامعه‌ ما، تحصیلات به سبک مدرن و آکادمیک و تقسیم‌بندی سطوح علمی دیپلم تا دکترا و انطباق سایر سطوح علمی با آن است. پدیده‌ «حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر» نیز که اخیرا در جامعه‌ ما در حال گسترش است نشانه‌ همین واقعیت است.  یکی از تبعات چنین وضعیتی در کشور ما، حضور گسترده زنان در عرصه‌ آموزش عالی به شکل امروزی آن است. در سال‌های اخیر، شمار دخترانی که از سد آزمون ورودی دانشگاه‌های دولتی در ایران عبور کرده‌اند، از پسران فزونی گرفته و تقریبا
٥٧ درصد از ظرفیت جدید دانشگاه‌ها را به خود اختصاص داده‌اند. بر اساس آمار وزارت علوم، نسبت دختران در آموزش عالی ایران از حدود ٢٨ درصد در سال ١٣٥٧ به
٤٩ درصد در سال 1381 رسیده است. در این پدیده، نکته حائز اهمیت حضور روزافزون دختران در رشته‌ها و حوزه‌هایی است که در ایران و اکثر کشورهای دنیا بسیار ‌«مردانه‌» محسوب می‌شود. وقتی با نگاهی دقیق و موشکافانه به این پدیده بنگریم، می‌توانیم در تحلیل زمینه‌ها و علل این پدیده، علاوه بر دلایل عینی نظیر رشد شهرنشینی، توسعه، امکانات آموزشی، فراگیر شدن ارتباطات و رسانه‌ها و... ردپای ادبیات توسعه و ترقی‌خواهی زنان را نیز بخوبی مشاهده کنیم.
امروز تحصیل برای دختران تنها جنبه‌ آموزشی و حرفه‌ای نداشته و بیش از هر چیزی معنای سمبلیک و اعتباری کسب مدرک تحصیلی برای آنان اهمیت یافته است. در عصر جدید، دختران برای به دست آوردن «فردیت معتبر» خود و به تبع آن کسب موقعیت بهتر در تعامل با خانواده، دوستان و اطرافیان، برخورداری از آزادی بیشتر در خانواده و امکان مشارکت مؤثر در تصمیم‌گیری‌ها به سمت تحصیلات دانشگاهی و آکادمیک رو می‌آورند. به عبارت بهتر، امروز مهم‌ترین کارکرد تحصیلات برای اغلب دختران و زنان، نه کسب تخصص برای اشتغال است و نه کسب علم و دانش برای تعالی و رشد، بلکه صرفا کنشی معطوف به کسب جایگاه اجتماعی بالاتر در فضای گفتمانی ترقی‌خواهانه‌ جامعه است. این اتفاق نیز مانند سایر تناقضات درونی و ساختاری جامعه‌ مدرن، اگر چه در ظاهر زنان را در یک موقعیت اجتماعی برتری از زنان تحصیل‌نکرده قرار می‌دهد اما وضعیتی را که در نهایت برای آنان رقم می‌زند، برخلاف تصویری است که زنان در تصویر آرمانی‌ در ذهن خود می‌پروراندند. شاهد این مدعا نیز پیامدهایی است که از رهگذر این پدیده‌ مدرن دامنگیر زندگی آنان شده و وضعیت آنان را به جایی می‌رساند که خود را بازنده نهایی میدان تقابل و ترجیح 2 مقوله «فردیت معتبر» و «زندگی اصولی» می‌بینند. زندگی اصولی و دارای قاعده‌ انسان یعنی اینکه فرد در عرصه‌های مختلف زندگی، با سنجش دقیق منطبق بر معیارهای دینی و عقلانی، مسیری را در پیش گیرد که تعالی و رضایتمندی در زندگی را برای او به ارمغان آورد. اینکه چگونه ادبیات توسعه و ترقی با گسیل داشتن زنان به عرصه‌ تحصیلات دانشگاهی بدون قاعده و هدف، منجر به نارضایتی آنان از زندگی‌شان می‌شود، با عوامل زیر قابل تبیین است.
الف- تعویق ازدواج
اگر دوره‌ای از تاریخ را به زنان مدرن معرفی کنیم که در آن دختران تا سن بالایی از حق ازدواج محروم باشند و تعداد بسیاری نیز تا پایان عمر امکان ازدواج نداشته باشند، آنان درباره‌ آن دوره چه قضاوتی خواهند داشت؟ اتفاقی را که تحصیلات زنان با مختصات فوق‌الذکر برای آنان رقم می‌زند، به تعویق افتادن ازدواج برای آنان به دلایلی نظیر سخت‌گیر شدن دختران در معیارهای همسرگزینی، ترجیح ادامه تحصیل بر تأهل و... است که در نهایت منجر به افزایش آمار دختران تحصیلکرده‌ مجرد با سن بالا در جامعه می‌شود. دخترانی که ابتدا با هدف کسب اعتبار و موقعیت بالاتر در خانواده و زندگی آینده و اجتماع به دنبال تحصیل رفته بودند، اکنون خانواده‌ای ندارند که در آن موقعیتی بالا یا پایین داشته باشند!
ب- روابط خارج از چارچوب
اتفاق دیگری که به تبع مقوله «تعویق ازدواج» و تجرد دختران پا به سن گذاشته می‌افتد، گرایش به روابط خارج از چارچوب ازدواج و خانواده و در نهایت اقدام خودآگاه یا ناخودآگاه- داوطلبانه یا از روی ضعف- آنان به رفتارهای جنسی فراخانوادگی و خارج از چارچوب شرع و عرف است (در سراسر جهان روابط خارج از چارچوب-‌متناسب با چارچوب‌های هر جامعه‌- اتفاقی به زیان زنان است).
نتیجه‌گیری
در فضای گفتمانی توسعه که به غلبه ارزش‌های جدید و مدرن بر هنجارها و ارزش‌های سنتی و قدیمی می‌انجامد، تصویر و تعریف از زن سنتی در اذهان جامعه توسط گفتمان روشنفکری و فمینیسم مورد خوانش مجدد قرار گرفته و معیاری برای ارزش‌گذاری‌ها و داوری‌ها شده است. این تصویر بازخوانی شده از زن دارای مؤلفه‌هایی همچون منفعل و سلطه‌پذیر، مصرفی و سربار، جنس دوم، مشقت‌طلب و... است. اما یکی از مهم‌ترین ویژگی‌‌های این تصویر از زن سنتی نزد متفکران فمینیستی این بوده که زنان سنتی افرادی بی‌سواد و بدون اندکی آگاهی و دانش اجتماعی و عمومی و بلکه فهم هستند و در مواجهه با مسائل زندگی هیچ‌گونه مهارت علمی و اطلاعاتی نداشته و فقط به مدد تجربه‌های گذشتگان خود زندگی می‌کنند. زن سنتی در برداشت فمینیستی آن در یک کلام فردی «امل» بوده و از بهره‌ هوشی بشدت پایینی برخوردار است.
وقتی تصویر فوق از زن سنتی مورد داوری و قضاوت قرار می‌گیرد، لاجرم باید تصویر جایگزینی از دنیای زنانه در فضای مدرن ترسیم کرد که متناسب با ارزش‌های انسان ترقی‌خواه مدرن باشد. مدرنیته و به طور خاص جنبش فمینیسم برای تغییر در وضعیت گذشته‌ زنان ناگزیر از دادن وعده‌هایی درباره آینده‌ وضعیت آنان در جامعه جدید بود. وعده‌هایی که قرار است زنان را از دنیای تاریک و مملو از ظلم و ستم به آنها، به دنیایی سرشار از لذت و روشنی رهنمون کنند. برخی از این وعده‌ها عبارت بود از هویت فراجنسیتی، زندگی مرفه، برابری حقوقی و منزلتی و... .
اما شاید مهم‌ترین ویژگی در تصویر جامعه‌ توسعه‌یافته این بوده که زنان علاوه بر کسب جایگاه برابر با مردان و به دلیل برخورداری از حق تحصیل و اشتغال و سایر حقوق اجتماعی خود، به رشد استعدادها و بالندگی و شکوفایی خود نائل خواهند شد. اگر دنیای سنت و فرهنگ مردسالار، زنان را از کسب علم و تحصیل بازداشته است، دنیای مدرن اما این حق طبیعی آنان را بازگردانده و آنان را در مسیر پویایی و تکامل قرار می‌دهد اما واقعیت امروز دنیای مدرن نشانگر این حقیقت است که جنبش فمینیسم اساسا در تشخیص مسائل اولویت‌دار زنان دچار اشتباه فاحش بوده است.


Page Generated in 0/0066 sec