printlogo


کد خبر: 199916تاریخ: 1397/7/18 00:00
یادداشتی بر کتاب «آیینه‌کاری سکوت» سروده‌ نیلوفر بختیاری
دنیای زیبای درون

حسنا محمدزاده: همه‌ انسان‌ها بویژه هنرمندان معمولا با 2 جهان مواجه‌اند؛ یکی جهان بیرون و دیگری جهان درون. منظور از جهان درون تصویرهای ذهنی و خاطراتی ا‌ست که شخص در ذهن دارد. برای اثبات چنین جهانی (جهان درون) کافی‌است چشم‌های خود را بسته و به تصاویری فکرکنیم. عده‌ای بر این باورند که جهان درون انعکاس جهان بیرون است و آنچه در بیرون می‌بینیم  به همان شکل و ماهیت در ذهن ما شکل‌ می‌گیرد. در مقابل افرادی هستند که ماهیت دنیای بیرون را متفاوت از چیزی که درون ذهن شکل می‌گیرد به‌حساب می‌آورند. هنرمندی که از طریق درون خود با هستی هم‌صدا می‌شود احساس آرامش و شعف و اقناع می‌کند. سپس دنیای بیرون نیز به مانند دنیای درون زیبا و دلپذیر می‌شود و او می‌تواند اتفاقات خوب را جذب کند و تب و تاب انسانگرایانه‌اش را نیرو ببخشد. در واقع هنرمند باید با مردم بخندد و با آنها بگرید و اگر لازم شد تا کمر در گل‌ولای فرو‌ رود. هنر به ارتباط با دیگران نیازمند است. شاعران با نوشتن شعر متعهد در زندگی مردم وارد می‌شوند. شاعر نباید در برج عاج بنشیند و خود را تافته‌ جدا بافته‌ای بداند از مردمی که با فقر و گرسنگی و هزار و یک مشکل دیگر دست و پنجه نرم می‌کنند.  مجموعه‌ «آیینه‌کاری سکوت» سرود‌ه‌ نیلوفر بختیاری کتابی ا‌ست در 105 صفحه و شامل 3 بخش، دربرگیرنده‌ 33 غزل، ترانه و 13 رباعی که شامل مضامین عاشقانه، اجتماعی، مذهبی و پایداری‌ است. هدف از این نوشتار بررسی جهان درون ذهن شاعر و تحلیل روابط میان ساکنان آنجاست و آنچه محتوای اثر را شکل‌می‌دهد. در واقع عواطف در درون ما موجب رفتاری می‌شوند که در بیرون قابل مشاهده‌اند و می‌توان گفت «خود» انسان مفهومی عینی – ذهنی پیدا می‌کند. «در زندگی چیزی ندارم جز همین عکس/ لبخند محوی در دل فوری‌ترین عکس/ تاریکخانه می‌شود گهگاه دنیا/ تا خوب‌تر ظاهر شوم در قاب این عکس» (ص50) یا «می‌خواست مشهد بیاید نذر شما بوده شاید/ این اسکناس میانِ قرآن مادربزرگم» (ص12). اشتیاق شاعر در پرداختن به مسائل اجتماعی در خلال همه‌ اشعار، حتی آنهایی که رویکرد مذهبی یا عاطفی‌ دارند قابل لمس است، مثلا غزلی که می‌خواهد از بی‌مهری یاران امام حسین و تنها گذاشتن ایشان در روز عاشورا روایت‌کند محتوایش را با بی‌مهری مردم و دنیای امروز پیوند می‌زند: «هزار دسته کبوتر شدیم همراهش/ به نینوا نرسیده کلاغ برگشتیم» (ص68)
برای شاعر«آیینه‌کاری سکوت» مفاهیم ساخته و پرداخته‌شده و از پیش آماده نیست، بلکه شکل‌گیری آن در جریان فعالیت معنادار اجتماعی اتفاق‌می‌افتد و نمی‌توان آن را چیزی جدا از محیط فرهنگی- اجتماعی زندگی او دانست. «با گوشه و کنایه اگر حرف می‌زنید/ من در جواب تکه‌پرانی نمی‌کنم» (ص55) یا «ای معلم کاش یک دم هم تو ما را بشنوی/ خسته‌ام از این همه برپا و برجا، گوش‌کن!» (ص54) می‌توان گفت هر تصویر ذهنی، پیش از آنکه به شکل یک فرآیند روانشناختی در شعر بروز‌کند، ابتدا در دنیایی که شاعر در آن زیسته قابل لمس بوده ‌است و در این میان، مهم توانمندی شاعر است که تا چه اندازه می‌تواند به جدایی جهان عینی و ذهنی خود غلبه کند و آنها را چون حلقه‌های زنجیر به هم متصل نگه‌ دارد. مانند آنچه در این ابیات می‌بینیم:
«از فرط پیری درد مزمن دارد این خانه/ شاید به قدر روح من سن دارد این خانه/ یا دردهای من ندارد هیچ تسکینی/ یا قدرتی ضد مسکن دارد این خانه» (ص71)«دوباره آسمون با مهربونی/ پتو روی سر باغچه کشیده/ به تعداد درختای تو هر باغ/ لباس رایگان برف میده» (ص86)علاوه بر اینها شهری که شاعر در آن زندگی می‌کند نقشی پررنگ و تعیین‌کننده در شکل‌گیری مفاهیم و احساسات او داشته که یکی از نمودهای آن تنهایی ا‌ست. حسی که نه‌تنها در اتاق خالی، بلکه در خیابان‌های شلوغ هم با او همراه است. و حکایت از تنهایی انسان و اجتماع امروز دارد. «چه بگویم؟ سکوت کشدارم / ترجمان زبان تنهایی‌ست» (ص23) «برای ما که تنهاییم، تنها مرگ حق است/ بمیر و زنده‌ شو هر بار را طاقت ‌بیاور» (ص47) «اینک اما چیستم جز بارش سرب و اسید/ شرمسارم من که در تهران به دنیا آمدم...» (ص 18)  آنچه در این مجموعه حائز اهمیت است پیوستگی محتوایی و انسجام اشعار در راستای طولی آن است. معمولا محیط و بستر شکل‌گیری وقایع، ذهن شاعر است به طوری‌که اتفاقات در ذهن او شکل‌گرفته و کنار هم چیده می‌شود و کنش‌های حاصل از آن در دنیای واژه‌ها نمود پیدا‌ می‌کند. و این شاعر است که وظیفه مدیریت مفاهیم و تخیلات و انتقال هر چه بهتر آن را از دنیای درون به دنیای بیرون بر عهده‌‌ دارد. «بعد مرگش قهوه‌خانه رونقی دیگر نداشت/ رفت نقال و سماور نیز در قل‌قل نبود/ جمله‌ طوطی پس از او قلب مرجان را ربود/ حیف، دیگر عاشقی با نام «داش‌آکل» نبود» (ص36) اما گاهی احساس می‌شود بخشی از گفتنی‌ها تنها در ذهن شاعر بوده و به کاغذ منتقل نشده است،‌ از این رو مخاطب دچار سردرگمی می‌شود، گویی فیلمی را از وسط آن شروع به دیدن‌کرده ‌باشد، مثل آنچه در غزل روایی «در نبرد ناگزیر» می‌خوانیم: «در نبرد ناگزیر عشق، او مردانه بود/ دست‌هایش مثل بال سرخ یک پروانه بود/ ‌ای آدم‌ها شنید و زد به امواج خطر/ عاشق نیما - همان ققنوس پر‌افسانه – بود» (ص26) در طول شعر، مخاطب منتظر قهرمانی ا‌ست که او را غافلگیر‌کند یا اگر قرار است قهرمان در پرده‌ای از ابهام باقی‌بماند لااقل حضورش پیام ارزشمندی داشته ‌باشد. اما می‌بینیم که شعر با وجود زیبایی‌های تصویری در نهایت در انتقال پیام چندان موفق‌نیست، هرچند شاعر با آوردن بیت پایانی(دل به آتش زد سیاوش‌وار و خاکستر نشد/ من نمی‌گویم سمندر بود یا پروانه بود) (ص 28) می‌خواهد بگوید که از این نگفتن عمدی دارد. همینطور در غزل «احیا» به نظر می‌رسد پایانبندی شعر از قدرت لازم برای تکمیل محتوا برخوردار ‌نیست، چنانکه احساس می‌شود چینش ابیات در نهایت به گونه‌ای هدفمند نبوده است: «زنده‌ست انگاری، نگاهش کن! نمرده!/ آیینه را همراه آهش کن نمرده!/ اینگونه رو به قبله جسمش را نخوابان/ او را ببوس و روبه‌راهش کن نمرده» (ص75) شعرهای «آیینه‌کاری سکوت» به استثنای موارد جزئی مانند مشدد شدن بعضی حروف به اقتضای وزن، حذف «را» مفعولی، استفاده از کلماتی که تنها برای پرکردن وزن به‌کار رفته‌اند و...، زبانی نسبتا سالم دارند و شاعر در آنها می‌کوشد که گفتنی‌هایش را بی‌تکلف بیان‌کند و گاهی اصطلاحات رایج مردم کوچه و بازار را برای ملموس‌تر شدن شعر، چاشنی آن کند. او به تخیل که مهم‌ترین عنصر در تعیین سطح شاعرانگی اثر محسوب می‌شود توجه ویژه‌ای دارد اما گاهی حاضر می‌شود آن را به نفع محتوا و پیام شعر کمرنگ‌تر جلوه‌ دهد. موسیقی در همه‌ سطوح آن (بیرونی، کناری، درونی) از تنوع خوبی برخوردار ‌است و ذکاوت و هوشمندی شاعر در توجه همزمان به فرم و محتوا و نوآوری در آن با ابزارها و دستاویزهای گوناگون، این مجموعه‌ را از منظر نگارنده به مجموعه‌ای موفق تبدیل کرده ‌است. «آیینه‌کاری سکوت» توسط انتشارات شهرستان‌ادب در بهار 96 منتشر شده‌ است.
 


Page Generated in 0/0059 sec