printlogo


کد خبر: 200078تاریخ: 1397/7/21 00:00
حکومتی که نمی‌شناسیم!

محسن اسلام‌زاده: «هزارتوی سعودی» کتاب بسیار مفیدی است که البته نقدهایی هم به آن وارد است. از آنجا که از اوضاع جامعه سعودی و داخل کشور عربستان اخبار خیلی کمی بیرون می‌آید و حتی خبرگزاری‌های بزرگ دنیا هم آنجا کم‌کار هستند، دیدن یک کتاب درباره شرایط داخلی عربستان می‌تواند بسیار جذاب به نظر برسد. این کتاب که حاصل تحقیقات یک پژوهشگر آمریکایی است، می‌تواند بسیار مفید و قابل استفاده باشد. اگرچه «هزارتوی سعودی» زمستان ۹۶ توسط نشر اسم ترجمه و چاپ شده اما این کتاب سال ۲۰۱۲ نوشته و منتشر شده است. سال ۲۰۱۲ پادشاه سابق عربستان زنده بود و پادشاه کنونی نقش ولیعهد را داشت. در این 5-4 سال نیز در عربستان تحولات فراوانی اتفاق افتاده است. ضعف در تاخیر ترجمه آثار مهم اینجا عیان می‌شود. با همه اینها و با توجه به اینکه نشر اسم همت کرده و در سال‌های گذشته کتاب‌های خوبی چاپ کرده، باید مورد تقدیر قرار بگیرد. کتاب البته همچنان کتاب مهمی است، چرا که خیلی از ساختارها و اصول اساسی از سال 2012 تاکنون، با تغییر خاصی مواجه نبوده و جامعه عربستان در واقع همان جامعه است. همچنین اتفاق‌هایی که در آن سال‌ها رخ داده، امروز با به قدرت رسیدن چهره‌ای مانند بن‌سلمان بسیار قابل فهم‌تر است. شاهد این مدعا اعتراضات گسترده‌تر سعودی‌ها و دستگیری‌ها و بگیر و ببندهای سلمان و پسرش است.
یکی از نکات جالب این کتاب این است که نویسنده کتاب و محقق یک خانم است و خودش هم تاکید می‌کند جنسیت او در جمع‌آوری اطلاعات و رفت و آمد با خانواده‌های سعودی از زنان و مردان، کار را برایش راحت‌تر کرده است.
نقطه ضعف «هزارتوی سعودی» تحلیل‌های گاه و بی‌گاه جامعه و حاکمان سعودی در یک‌سوم ابتدای کتاب است و هر گاه از این نگاه فاصله گرفته و مشاهدات و تجربیاتش را بدون واسطه و قضاوت روایت کرده، مخاطب را به قلب جامعه سعودی می‌برد؛ از زندگی یک هفته‌ای با زنی معتقد در خانه‌ای کوچک تا شرایط اروپایی در منطقه نفتی آرامکو؛ از هم‌صحبتی با شیوخ تندروی وهابی تا رفاقت با شاهزاده‌های تجددخواه و غربگرا.
البته او یک آمریکایی است و یک «تحلیل آمریکایی» از شرایط و تحولات و جامعه عربستان ارائه کرده است. نگاه او به مسائل مختلف از جمله دین اسلام، فرهنگ و باقی چیزها، نگاه یک آمریکایی است و خواننده ایرانی که این کتاب 388 صفحه‌ای را می‌خواند، باید این را بداند.
آشنایی ما با فضای عمومی عربستان و پیدا کردن ‌شناختی از کلیت جامعه‌ای که تحت حاکمیت رژیم سعودی قرار گرفته، از نتایج اولیه مطالعه این کتاب است. یکی از نکات خلأ در این کتاب که جای سوال نیز دارد، عدم پرداختن نویسنده به تحولات مربوط به شیعیان و شرق عربستان است. قابل تامل است که با وجود لابی‌ها و سفارش‌های آمریکایی، او امکان حضور در شرق عربستان و نوشتن پیرامون شیعیان پرتعداد در این منطقه را نیافته است و صحبت از شیعیان کمرنگ است.
نکته قابل توجه درباره این کتاب این است که حتی در بخشی که مربوط به اطلاعاتی پیرامون شاهزاده‌های سعودی است، هیچ اسمی از بن‌سلمان برده نشده است. یعنی تا سال 2012 هیچ اسمی از محمد بن‌سلمان نیست و هیچ جا برای نویسنده نام و مسؤولیت او سوال‌برانگیز نشده و جلب توجه نکرده است.
نویسنده در این کتاب اشاره می‌کند در این سال‌ها چگونه تقابل میان تجددخواهان و علمای خشک‌مذهب وهابی، حکومت عربستان را با چالش‌هایی مواجه و به چه سمتی حرکت کرده است. در این کتاب تاکید می‌شود شبکه‌های اجتماعی و رشد روزافزون دستیابی به اطلاعات از سراسر دنیا چه تاثیراتی را بر جامعه عربستان داشته و همین تاثیرات موجب سرخوردگی نسل جوان عربستانی شده و آتشی زیر خاکستر برای حلقه بسته شاهزاده‌هاست. شاید برخی باج‌هایی که پادشاه سعودی پس از شروع بیداری اسلامی به مردم این کشور داد مثلا ساخت هزاران باب مسکن و قول اصلاحات نشان از ترس حاکمان سعودی از بشکه باروت اعتراضات اجتماعی باشد. یکی از نکات مهم و درس‌آموز برای ما و مسؤولان فرهنگی کشورمان که از مطالعه این کتاب درمی‌یابیم، این است که آمریکایی‌ها برای انتشار روایت‌های خود از کشورهای مختلف دنیا تلاش زیادی انجام می‌دهند. آنها خبرنگاران، محققان و فیلمسازها را می‌فرستند تا پایان‌نامه‌ها، کتاب‌ها و مستندهایی شبیه «هزارتوی سعودی» را تولید و آنها را به دنیا عرضه کنند. به عنوان مثال امکانی که برای خانم «کارن الیوت هاوس» فراهم شده و دیدار و مصاحبه از صدر تا ذیل سعودی، قطعا نتیجه حمایت دولت آمریکاست. حالا نه درباره عربستان، ما درباره کشورهایی که دست‌مان برای ارتباط با آنها باز است، چقدر برای بیان روایت‌های رسمی خودمان تلاش کرده‌ایم؟ در سوریه که الان این امکان وجود دارد، در تونس و لیبی و بوسنی زمانی این امکان وجود داشت و حتی درباره کشورهایی که مشکل کمتری برای حضور در آنها داریم مانند افغانستان و عراق و لبنان، چه اندازه تلاش کرده‌ایم کارهای به روز و تازه‌ای که اتفاقا رفرنس هم قرار بگیرند، تولید کنیم؟ در مدت 5 ساله جنگ یمن جایگاه رسانه‌ای ما کجاست؟
برای جامعه‌ای که ادعای تمدن‌سازی دارد، این یک اصل اساسی است که بتواند روایت خودش را از کشورها و جوامع مختلف ارائه دهد!
 


Page Generated in 0/0066 sec