printlogo


کد خبر: 200729تاریخ: 1397/8/3 00:00
مجتبی امانی:
دوحه و آنکارا درباره آینده خلافت در جهان اهل سنت همفکر هستند

با شروع رسوایی قتل «جمال خاشقجی» روزنامه‌نگار منتقد سعودی؛ محمد بن سلمان ولیعهد عربستان به مرد تنهای سیاست و قدرت در این کشور تبدیل شده است. اکنون خبرها و گزارش‌های متعددی از پایان دوران سیاسی وی منتشر می‌شود و حتی متحدان این شاهزاده جوان در خاورمیانه و جهان از عملکرد وی انتقاد می‌کنند. در این میان اما ترکیه و در چند روز گذشته آمریکایی‌ها سیاست‌های سختگیرانه‌ای در قبال دولت ریاض و همچنین بن‌سلمان در پیش گرفته‌اند اما چرا آنکارا در این مقیاس بزرگ به پرونده خاشقجی اهمیت می‌دهد؟ آیا آنکارا در تلاش است با پرونده خاشقجی در مسائل دیگر با سعودی تسویه‌حساب کند؟ چرا سیاست‌های واشنگتن در قبال بن‌سلمان یکسان و همسان نیست و هر از گاهی تغییر می‌کند و با چرخش مواجه می‌شود؟ آیا واقعا دولت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا از گزینه جایگزینی بن‌سلمان حمایت می‌کند یا اینکه همچنان بن‌سلمان حافظ منافع دوست‌داشتنی آمریکا در عربستان و خاورمیانه محسوب می‌شود؟ آینده بن‌سلمان در پرونده مبهم خاشقجی به کجا خواهد رسید؟ برای بررسی این موضوعات و چندین پرسش دیگر،  «وطن امروز» با «مجتبی امانی» کارشناس مسائل خاورمیانه گفت‌وگو کرده است که در ادامه می‌خوانید.
***
 دولت ترکیه و رسانه‌های این کشور در 3 هفته گذشته بشدت نسبت به موضوع قتل خاشقجی در ساختمان کنسولگری عربستان در استانبول واکنش نشان داده‌ و ریاض را در وضعیت بسیار خطرناک قرار داده‌اند، چرا آنکارا به این شدت عربستان را تحت فشار قرار می‌دهد؟ آیا فقط موضوع قتل یک روزنامه‌نگار این حساسیت را ایجاد کرده یا دولت ترکیه از این پرونده برای مسائل و موضوعات دیگری استفاده می‌کند؟
برای این مساله ما باید 2 دسته مسائل خرد و کلان را از یکدیگر تفکیک کنیم. در حوزه مسائل خرد، ترکیه در ماه‌های گذشته بشدت تحت فشار آمریکا و حتی برخی کشورهای غربی و همچنین عربستان بوده است. پرونده‌های مختلفی آنکارا را در مقابل این کشورها قرار داد. اکنون ترکیه در تلاش است با تاکید بر این پرونده، فشارهای ناشی از بحران خود در روابط با غرب را کاهش و فشار افکار عمومی و رسانه‌های جهانی را به سمت عربستان تغییر دهد، همچنین آنان از این موضوع برای امتیازگیری از آمریکا در سایر پرونده‌ها، همچون سوریه استفاده می‌کنند اما در یک نگاه کلان‌تر، عربستان و ترکیه 2 رقیب منطقه‌ای یکدیگر هستند. آنان به لحاظ ایدئولوژیک نماد 2 نظام و روایت اسلامی متفاوت هستند. ترکیه نماد خوانش «اخوان‌المسلمینی» از اسلام است و عربستان در آن سوی دیگر این قطب، نماد خوانش «وهابی» و بنیادگراتر از اسلام. این 2 روایت در سال‌های گذشته بشدت هم در مسائل ایدئولوژیک و هم در مسائل استراتژیک در رقابت و حتی در تخاصم با یکدیگر بوده‌اند. اکنون ترکیه در تلاش است از این پرونده برای تضعیف عربستان استفاده کند. به لحاظ تاریخی در جهان اهل سنت ما دارای 2 نوع یا 2 سبک از خلافت بوده‌ایم؛ یکی خلافت به سبک عثمانی و دیگری خلافت به سبک عباسی. دولت ترکیه در سال‌های گذشته مسیر احیای دوباره خلافت عثمانی گام برداشته است و به همین دلیل از سیاست‌های عربستان برای سیطره بر جهان عرب و اسلام خشنود نیست. در طرف مقابل نیز عربستان در تلاش است تا اندازه‌ای در چارچوب خلافت عباسی، سیطره خود را حداقل بر کشورهای عربی افزایش دهد، بنابراین ترکیه اکنون یک فرصت مناسب برای ضربه زدن به عربستان پیدا کرده است. بویژه اینکه در این زمینه قطر نیز بشدت از ترکیه در قبال سعودی حمایت می‌کند. دوحه و آنکارا دیدگاه مشترکی در قبال برخورد با سعودی‌ها در این پرونده دارند و حتی در موضوع آینده خلافت در جهان اهل سنت با همدیگر همفکر هستند.
 به‌خاطر اینکه ترکیه با عربستان در یک تضاد ایدئولوژیک و استراتژیک قرار دارد واکنش و انتقاد مقامات آنکارا در قبال سعودی‌ها قابل توجیه و پذیرش است اما در این میان ما شاهد حملات کوبنده رئیس‌جمهور آمریکا و دولت وی به عربستان هستیم! چرا آمریکایی‌ها اینچنین در مقابل ولیعهد سعودی موضع‌گیری می‌کنند؟
بله! رفتار آمریکا نسبت به سعودی‌ها در چند روز اخیر سوال‌برانگیز است. در همین ارتباط رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کرد: «رفتار ریاض در پرونده قتل جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار منتقد حکومت سعودی «بدترین پنهان‌کاری تاریخ» بوده است. وی با تاکید بر اینکه کشته شدن خاشقجی و اقدامات بعدی برای پنهان کردن این اقدام توسط عربستان سعودی شکستی مفتضحانه بود، اعلام کرد: «معامله بدی کردند؛ هیچ وقت نباید فکرش هم می‌شد. یک نفر حسابی گند زده و بدترین پنهان‌کاری تاریخ را کرده‌اند». این موضع‌گیری کوبنده با اعلام لغو ویزای آمریکا برای 21 مقام سعودی تکمیل شد. مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا گفت: در راستای اقدامات تنبیهی و برای روشن شدن ابعاد پنهان پرونده خاشقجی، ویزای آمریکای 21 مقام سعودی لغو شده است. اما به طور کلی آمریکایی‌ها در 3 هفته گذشته سیاست یکسانی در قبال این پرونده نداشته‌اند. ترامپ خود یک سیاستمدار تاجرمسلک است و بده‌بستان‌های سیاسی وی بیشتر در قالب یک منطق اقتصادی قابل تحلیل و بررسی است. اکنون تیم ترامپ در تلاش است با اینگونه موضع‌گیری و واکنش‌ها سطح بهره‌مندی از طرف سعودی را بالا ببرد. یعنی هزینه حمایت از عربستان را افزایش دهند و این سیگنال را به دولت عربستان انتقال دهند که اگر آمریکا دست از حمایت از آنان بردارد نخواهند توانست این مساله را مدیریت و کنترل کنند، بنابراین به لحاظ مادی باید مطالبات واشنگتن را به طور کامل تامین کنند. در این موضع‌گیری و واکنش جدید آمریکایی‌ها نوعی از دلخوری و دل نگرانی نسبت به مقامات سعودی بویژه ولیعهد این کشور نیز مشاهده می‌شود.  
 آیا واقعا آمریکایی‌ها در تلاش بوده‌اند محمد بن‌سلمان را از قدرت حذف کنند، آیا جایگزین آمریکایی‌ها برای دوران پسا بن‌سلمان مشخص شده یا این مساله همچنان در حد شایعه باقی مانده است؟
آمریکایی‌ها همواره در کشورهای متحد خود در خاورمیانه به دنبال خادمان بهتری بوده‌اند. این مساله درباره عربستان نیز صادق است. قطعا سرویس‌های جاسوسی، امنیتی و اطلاعاتی آمریکایی‌ها در طول سال‌های گذشته روی این مساله کار کرده‌اند و در زمان مناسب نیز این مساله را رسانه‌ای خواهند کرد. هم‌اکنون نیز نام چندین گزینه در این رابطه به گوش می‌رسد «خالد بن سلمان» یکی از گزینه‌هاست. برادر ملک سلمان و همچنین «محمد بن نایف» ولیعهد سابق از گزینه‌های دیگر این پروژه هستند. در دورانی که «حسنی مبارک» در مصر از قدرت ساقط شد، آمریکایی‌ها روی گزینه‌های جایگزین وی کار کردند و بعدها با استقبال از کودتا علیه «محمد مرسی» از روی کار آمدن یک ژنرال نزدیک به خود یعنی «عبدالفتاح السیسی» حمایت کردند. به نظر می‌رسد همین سناریو در آینده در قبال محمد بن‌سلمان تکرار خواهد شد. بویژه اینکه وی در 4 سال گذشته نتوانسته رضایت آمریکایی‌ها را به طور کامل جلب کند و این موضوع آمریکایی‌ها را برای جایگزین وی با یک ولیعهد خادم‌تر تقویت کرده است.
 در این وضعیت، آینده بن‌سلمان را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟ آیا وی براحتی از قدرت کناره‌گیری خواهد کرد؟
بن‌سلمان در حال حاضر و با تشدید و بین‌المللی شدن بحران قتل خاشقجی، گزینه‌های محدودی پیش رو دارد. وی از توان سابق برخوردار نیست و قدرت مانور او کاهش یافته است. علاوه بر این، تمام پروژه‌ها و برنامه‌های کلان بن‌سلمان چه در داخل و چه در سطح منطقه نیز با شکست روبه‌رو شده است، در واقع کارنامه شکست خورده بن‌سلمان، مشروعیت از دست رفته وی را بیش از پیش تشدید می‌کند. در این مرحله بن‌سلمان یا به طور کامل از قدرت کناره‌گیری خواهد کرد و بازیگران داخلی سیاست در عربستان و آمریکایی‌ها وی را برای کناره‌گیری از قدرت مجاب خواهند کرد یا اینکه در قدرت باقی خواهد ماند اما در این حالت وی بشدت تضعیف و به شخصیتی ضعیف و ناتوان در ساختار قدرت سعودی تبدیل می‌شود. اگر چه این احتمال نیز وجود دارد که وی برخلاف این برنامه عمل کند و با تقویت دستگاه‌های سرکوبگر خود برای تثبیت جایگاهش در عربستان تلاش کند که این سناریو نیز چندان با واقعیت منطبق نیست.
 


Page Generated in 0/0049 sec