printlogo


کد خبر: 20084تاریخ: 1388/5/20 00:00
توسعه؛ پلی برای کاربردی کردن آموخته‌ها

توسعه، تغییر حال است به احسن‌الحال، دعای تحویل سال، دعای توسعه است. وقتی که می‌خوانیم یا مقلب ‌القلوب ‌والابصار، یا مدبراللیل والنهار یا محول‌الحول والاحوال، حول حالنا الی احسن‌الحال، از او می‌خواهیم ما، خانواده، اداره، سازمانی که در آن کار می‌کنیم، ‌استان، کشور، افکار، دید، بینش و دنیای ما را به بهترین شکل تغییر دهد و به بهترین احوال تبدیل کند. از او می‌‌خواهیم به ما کمک کند تا تغییر کنیم. ما را از لاکی که در آنیم به درآورد و به بهترین موجود ‌مبدلمان کند و در یک کلام،‌ ما را در همه ابعاد «توسعه» دهد. پای‌بست بنای توسعه ما با قافله تغییر و تحولات جامعه جهانی که مدام در تأثیرگذاری و تأثیرپذیری از آنهاییم فاصله داریم. سازمان‌های ما کم‌توان مانده‌اند و در صحنه‌های رقابت ملی و بین‌المللی آسیب‌پذیرند، دیدگاه سیستمی در سازمان‌ها وجود ندارد و تغییرات ضروری و چگونگی انجام آنها ‌به منظور بهبود مستمر کیفیت فعالیت‌های سازمان، هنور امری غریب است. به دلیل فقدان استفاده از نيروي باکیفیت، کاردان، حرفه‌ای در جامعه جهت استقرار،‌ راهبری، اجرا،‌ حفظ و نگهداری سیستم‌های مدیریتی یا پروژه‌ها، بر اساس معیار‌های پیشرفته و پذیرفته شده جهانی برخورد نمی‌شود. باور عمیق به این حقیقت که بزرگ‌ترین سرمایه سازمان‌ها نیروی انسانی آنهاست، در حد معمول روزمره مانده و در عمل، فهمیده نشده است. نه ریشه این مسائل به خوبی شناخته شده و نه ضرورت ارتقای توانمندی و ایجاد شرایط لازم برای پایداری و ماندگاری سازمان‌هایی که کار پروژه‌ای می‌کنند. ‌ابعاد مختلف فقدان نیرو‌های آموزش‌دیده حرفه‌ای اعم از نیرو‌های مدیریتی بالادستی، اجرایی، عملیاتی، ستادی، خدماتی،‌ فنی و پشتیبانی در کشور هنوز نه به وسیله اشاعه‌دهندگان آن لمس و نه توسط منکران آن به نقد کشیده شده و متأسفانه به علل اصلی و راهکار‌های برون‌رفت از این معضلات پرداخته نشده است. در عصر ما مشاغل در سطح جهانی اعم از تولید یا خدمات از هر نوع که باشند، استاندارد شده‌اند و از لحاظ شغلی، حرفه‌ای شده‌اند و دولت‌ها و قوانین آنها هم به‌طور کامل در تمام صحنه‌های اقتصادی ملی و بین‌المللی، از اربابان صنعت و خدمات حمایت کامل می‌کنند. انجام کار حرفه‌ای در عصر حاضر بشدت به داشتن دانش، ابزار، روش، تکنولوژی و مهارت فنی نیاز دارد. ما دانش را داریم، ابزار و تا حدی تکنولوژی را نیز می‌توانیم از خارج بخریم و وارد کنیم، اما مهارت و روش را که به انسان برمی‌گردند نداریم و نمی‌توانیم آن را به سادگی به دست بیاوریم، ولی البته می‌توانیم آن را وارد کنیم، اما اگر ما بنا داشته باشیم که خود کارهای خودمان را بکنیم، یک مسأله داریم و اگر بنا باشد دیگران کارهای ما را انجام دهند،‌ موضوع به کلی متفاوت خواهد بود، یعنی ما با نوعی دیگر از مسائل مواجه هستیم. انجام هر کاری، حتی حرکت از یک نقطه به نقطه‌ای دیگر، یک کار پروژه‌ای است که مستلزم اعمال تغییر است. کار پروژه‌ای، هر چه که باشد نیاز به تشخیص و تبیین آنچه قرار است تغییر کند، دارد. چگونگی انجام تغییرات باید مشخص و به دقت تعریف شود. آنچه باید در عمل صورت پذیرد مربوط به مدیریت استراتژیک است که بر اساس آن باید برنامه حرکت استراتژیک روشن شود. مرحله بعدی مربوط به مدیریت پروژه است که داستانی بسیار وسیع و شنیدنی دارد و در کشور‌های پیشرفته شاید، بزرگ‌ترین بها به آن داده شده است و سومی مربوط می‌شود به مدیریت عملیات که آن هم به نوبه خود دریایی مطلب به آن وصل می‌شود. ما به دلیل نپرداختن به آموزش و تربیت نکردن نیرو‌های حرفه‌ای مورد نیاز در کشور، انجام کارها را، آنقدر در نظرگاه افراد آسان کرده‌ایم تا هر کس بتواند براحتی خود را واجد همه شرایط لازم برای دخالت در اموری کند که هیچ‌ مهارت و تبحری در آن ندارد و اصلا هم به فکر کسب مهارت نیفتد. شناخت خساراتی که از این رهگذر متوجه سرمایه‌های ملی شده و همچنان می‌شود، نیاز به یک بررسی عمیق و جداگانه دارد. متوسط عمر ما بازماندگان مدیران در دولت و بخش خصوصی اعم از تولید یا خدمات و... در کشور حدود 50 سال است، این بدان معنی است که هر کدام از ما به‌طور متوسط 25 سال از عمر خود را صرف آنچه باید می‌کردیم، نکرده‌ایم. ما به جای اغتنام فرصت آن را سوزانده‌ایم. گرفتاری این است در حالی که دنیا بشدت در مسیر ارتقای توانمندی و پایداری سازمان‌های حرفه‌ای و سالم‌سازی محیط‌های کاری و قرار گرفتن در مسیر توسعه پایدار است، ما برای ارتقای توان خود قدمی برنداشته‌ایم. این همان تغییر کیفی بوده که ما باید در نفس خود می‌کردیم تا جامعه ما مستحق رحمت تغییر او شود. پلی برای کاربردی کردن آموخته‌ها بین محیط تحصیل و محیط کار، یک رودخانه فرضی خروشان با یک دره عمیق وجود دارد که گذر از آن به سادگی میسر نیست. کسانی که به هر زحمت از این رودخانه می‌گذرند و چنگشان به شغلی می‌رسد و به اصطلاح جذب محیط کار می‌شوند، هنوز به پایان خط نرسیده‌اند. این افراد به علت وجود تفاوت ماهوی بین محیط تحصیل و محیط کار اعتماد به نفس و شهامت کافی را در مواجهه با مسائل محیط کار ندارند. محیط تحصیل با کتاب و دفتر سر و کار دارد و محیط کار با کاربرد آموخته‌ها و بحث اصلی این است که آموخته‌ها در محیط تحصیل کاربردی نیستند. برای کاربردی کردن آموخته‌ها باید راه و روشی متفاوت انتخاب کرد. مشکل اصلی بشر همیشه انتخاب راه بوده است. در انتخاب راه و روش، بهتر است به تجربه بشر بویژه تجربیات موفق آن احترام بگذاریم و از آنها استفاده کنیم. آنچه کشور‌های توسعه‌یافته کرده‌اند اینکه روی این رودخانه خروشان یا دره فرضی،‌ پلی فرضی زده‌اند که عبور از آن را ساده کنند. ما نام این پل را گذاشته‌ایم «پلی برای کاربردی کردن آموخته‌ها». در کشور ما چنین برنامه‌ریزی و سازمانی وجود ندارد و راه بهتر و کارآمدتری هم تجربه نشده است. احداث این پل، یک راه‌حل موفق جهانی است که نادیده گرفتنش با خردورزی منافات دارد. این یک حلقه ایجاد نشده در زنجیر توسعه کشور است که باید هرچه سریع‌تر ایجاد شود. شناخت و ایجاد درست این حلقه بزرگ‌ترین نقش را در تکمیل زنجیره توسعه کشور ما ایفا خواهد کرد. این حلقه، حلقه اول است. این حلقه همان پای‌بست است که خشت اول باید روی آن بنا شود. اگر این حلقه ایجاد شود، تازه باید به فکر راست گذاشتن خشت اول افتاد. آموختن و آموزش دادن که نخستین مصداق تغییر در «نفس» هستند و موجب تغییر در «قوم» می‌شوند، عمده‌ترین هدف بعثت انبیا بوده و وظیفه آنها هم همین بوده است. پای‌بست بنا، توسعه آموزش است در کشور‌های پیشرفته برای به‌روز کردن اطلاعات و افزایش توانایی‌های فردی حداقل 40 ساعت آموزش جدید در سال را قائل هستند و گذراندن توأم با موفقیت این دوره‌های آموزشی را مبنای ارتقای شغلی آن افراد قرار می‌دهند، اما برای اینکه بدانیم مخاطبان آموزش چه کسانی هستند، ابتدا لازم است به توزیع تراکم جمعیت در کشور‌ها اشاره شود. از لحاظ ترکیبی، تراکم جوامع مورد نظر ما با تقریب اندکی که بیشتر به نحوه ارزیابی متخصصان علوم اجتماعی و اقتصادی مربوط می‌شود و نه اصل موضوع، در یک شکل مقایسه‌ای بین کشور‌های توسعه‌یافته، در حال توسعه و عقب‌افتاده با اندکی کم و زیاد وجود دارد. در حقیقت مخاطبان آموزش همه کسانی هستند که در ترکیب اجتماعی به عنوان عناصر ایجاد‌کننده تراکم جامعه جای می‌گیرند و درصد‌های مناسب آنها در دانه‌بندی اجتماعی موجب «قوام» و کیفیت این دانه‌ها موجب «دوام جامعه» است. ما در کشور خود امکانات و منابع زیادی داریم. مشکل ما این است که نمی‌دانیم چگونه باید از امکانات و منابع استفاده کنیم. مثلا ما منابع مالی زیادی داریم اما چگونگی مصرف آنها را نمی‌دانیم پس باید بیاموزیم چگونه منابع و امکانات را مصرف کنیم. کافی است آنها را بشناسیم و بیاموزیم چگونه هدایت شده از آنها استفاده کنیم. اگر این کار را بکنیم، موفق می‌شویم. اینک در دنیا ثابت شده که آموزش و تربیت انسان حرفه‌ای نیاز اول جوامع و سازمان‌های اجتماعی است و تعریف انسان به عنوان یک موجود اجتماعی فقط در سازمان اجتماعی میسر است. اگر سازمان پیشرفته باشد انسان نیز پیشرفته خواهد بود و برعکس اگر سازمان عقب‌افتاده باشد انسان نیز عقب‌افتاده خواهد بود. سازمان در صورتی پیشرفته محسوب می‌شود که مشخصاتی قابل تعریف و اندازه‌گیری داشته باشد تا با بهره‌جویی از این مشخصات و اندازه‌ها، قابلیت کنترل، ارزیابی، هدایت، مدیریت، بهبود، رشد و توسعه را پیدا کند. معیار سنجش پیشرفته بودن سازمان‌ها و جوامع در روزگار حاضر میزان و درصد حرفه‌ای بودن آن سازمان‌ها و جوامع است. سازمان‌ها و جوامع نمی‌توانند حرفه‌ای باشند مگر اینکه اعضا و جوارح آنها که همان منابع انسانی آنهاست حرفه‌ای شوند و این مهم محقق نمی‌شود مگر اینکه تمام افراد جامعه با سنجشی درست در مراکزی که برای این منظور تأسیس شده‌اند زیرنظر مربیان مجرب، آموزش‌دیده و حرفه‌ای آموزش داده شوند. فقط ایجاد و استقرار یک جامعه حرفه‌ای است که تضمین‌کننده دوام و بقای هر کشور و حرکت آن به سوی آینده‌ای امیدوار‌کننده است. در یک جامعه حرفه‌ای ساختار سازمانی به گونه‌ای است که نه‌تنها هر کار یک متصدی و متولی خواهد داشت بلکه به هر انسان وظیفه و مأموریتی خاص و منطبق با آنچه آموخته است محول خواهد شد. منابع انسانی که با انجام چنین مأموریتی ساخته و پرداخته و تحول سازمان‌ها می‌شوند،‌ بزرگ‌ترین سرمایه‌ها در ساختار تشکیلاتی آنها محسوب می‌شوند. باید در پی جا انداختن این تفکر باشیم که سازمان‌ها در درون خود باید به منظور مراقبت از این سرمایه‌ها نهادی ضروری را تحت عنوان مدیریت توانمند و آموزش‌دیده‌ای به نام مدیریت منابع انسانی به وجود آورند. * پژوهشگر و محقق

Page Generated in 0/0196 sec