علیرضا رضوانی: به نمایش کشیدن تاریخ، در عالم تصویر و انتقال بخشی از مفاهیم تاریخی توسط هنر، کاری است پراهمیت و در صورت تحقق اتفاقی است ماندگار. یکی از بخشهای ناشنیده تاریخ ما که تا پیش از «شب دهم» کمترین اتفاقی برای اشاره به آن در جریان فرهنگ و هنر رخ نداده بود، مواجهه رضاخان با دستجات عزاداری و پدیدهای به نام «تعزیه» است. «تعزیه» یکی از پرطرفدارترین نمایشهای ایرانی است که طی سالیان متمادی از وسعت و حجم مخاطبان آن کاسته نشده است. ارجاعی که در «شب دهم» به ماجرای تعزیه و مقابله حکومت «رضاخان» با آن شده است، بخشی از واقعیتهای تاریخ معاصر است. «شب دهم» البته نقطه عطفی هم برای بازمعرفی تعزیه در فضای عمومی بود! تعزیه در این فیلم در ابتدا بهانهای برای روایت داستان تصور میشود اما در ادامه به مرور به متن میآید و بیشتر از قبل دیده میشود، تا آنکه کار به جایی میرسد که در قسمت آخر، خود بازیگران تعزیه امام حسین را اجرا می کنند و عزاداری زنان نقش اصلی فیلم در سکانس پایانی در ذهنها ماندگار میشود. شب دهم در عین حال که روایتگر یک عاشقانه کمنظیر است، دین خود را به تاریخ نیز ادا میکند و بخشهای ناگفتهای از تاریخ را چنانچه مقبول خاطر مخاطب افتد، به تصویر میکشد. بخشهایی که معرف ماجرای اختناق و سرکوب و استبداد دوره رضاخان است.
یکی از جدیترین مخالفان برگزاری نمایش تعزیه و البته مراسم عزای اباعبدالله، در تاریخ معاصر ایران، رضاخان است. او که در ابتدا و پیش از رسیدن به سلطنت مواجهههایی عوامفریبانه با مسأله عزاداری داشت، با گذشت سالهای کوتاهی از سلطنت به مقابله با این آیین پرداخت. رضاخان پس از مدت کوتاهی از به دست گرفتن حکومت، به مخالفت با عزاداری پرداخت. حاکم اصفهان برای اینکه بتواند منویات همایونی را اجرا کند تقاضای «جواز شدت عمل» میکند. در سندی از اسناد وزارت دربار این نامهنگاریها آمده است. در یکی از این اسناد و در فرمان وزارت دربار درباره اجرای قانون اتحاد لباس و جلوگیری از دستجات عزاداری در مورخه 7/10/1309 آمده است: «برای اجرای کامل قانون... حکومت جلیله اصفهان پیشنهاد نمودهاند هرگاه به رفق و مدارا و اندرز و نصیحت پیشرفت ننمود، تدابیر شدیده اتخاذ شود. مراتب به عرض خاکپای مبارک همایونی ارواحنافداه رسیده و مورد تصویب واقع گردید». حاکم اصفهان، چند روز بعد در نامهای به تیمورتاش (وزیر دربار) مینویسد: «بنده با مراجعه به روحیات ایرانی هیچ تردید ندارم که در این مملکت سعادت را باید عنفاً و جبراً تحمیل این مردم کرد و همین که پای زور به میان آمد، همه تسلیم خواهند شد ولی با سفارشاتی که پی در پی به بنده فرمودهاید تا دستور جدی به بنده مرحمت نفرمایید مطابق وظیفه که دارم مبادرت به خشونت نخواهم کرد. اما راجع به سینهزن و دستجات تعزیه و این افتضاحی که در تمام ایران نظیر ندارد، این هم معطوف است به قسمت اول، یعنی بدون جبر و زور ممکن نیست از این کار جلوگیری شود». مطابق گزارش یکی از سیاحان از مراسم محرم در سال 1311 شمسی، رضاخان اقدامات اولیه برای مخالفت خود با عزاداری را اینگونه آغاز کرد: «روزهای تعطیل را از 4 روز [4 روز آخر دهه اول محرم] به 3 روز تقلیل داده و از کارهای فرعی و قدیمی مرسوم در دستهها جلوگیری شده است. محدودیتهای شهربانی در نقاط مختلف کشور برحسب آنکه مردمش متجدد یا متعصب باشند متفاوت است. هدف کلی آن است که به جای اقدامات حاد و فوری روشهای سنتی را گام به گام تعدیل کنند تا فرمانداران فرصت یابند با رعایت احتیاط، همیشه درصدی از حمایت مردم را جلب کنند... برخی تصور میکنند و بعضی امیدوارند رسم دسته راه انداختن کمکم به طور کلی از بین برود. رضاخان 3 سال بعد در پاسخ به نامه ستاد ارتش در 23/12/1314 درباره چگونگی برخورد با مراسم ایام محرم در مساجد و تکایا دستور داد: «البته بایستی روضهخوانی کنند و ممانعت نمیشود ولی روضهخوانی بایستی در مساجد و تکایا باشد آن هم مرتب و به قاعده و در روی نیمکتها مستمعین بنشینند و آقایان محدثین متخصص خوب قابل روضهخوانی کنند. سینهزنی و این قبیل کارهای سابق به کلی ممنوع است». رضاخان پیش از آنکه به محدودیت و ممنوعیت عزاداریها بپردازد، به مبتذل کردن و آلوده کردن آن مبادرت میورزید. مثلا گفتهاند که در برخی احکام او آمده: «در صورت حضور خانمها در مجالس روضهخوانی، زن و مرد با هم روی صندلی و نیمکت نشسته استماع روضه نمایند». بر اساس بخشنامه محرمانه وزارت داخله در 28 اسفند 1314، در ایام سوگواری محرم و صفر راه انداختن دستهها ممنوع شد. جو خفقان به سمت و سویی رفت که روضههای خانگی، مراسمات حوزههای علمیه و از همه عجیبتر، ذکر مصائب حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در مجالس ترحیم هم ممنوع اعلام شد». پیرو فرمانهای بعدی که پشت سر هم میرسیدند، از بستن دستمال یا روسری برای شرکت در مجالس روضه جلوگیری به عمل آمد تا اینکه در سال 1316 شمسی، طی اطلاعیه محرمانه وزارت داخله، به طور کلی روضهخوانی ممنوع شد. در این اعلامیه، هدف از ممنوعیت روضهخوانی، «خارج کردن مردم از خرافات و آشنا نمودن مردم به تمدن امروز» به عنوان «وظیفه اساسی دولت در مسائل داخلی» دانسته شده بود. به دنبال این حکم، عمال رضاخان دست به کار شدند. برای نمونه، حاکم یزد در اعلامی به شهربانی این شهر نوشت: «منسوخ نمودن روضهخوانی حتی در خانهها از وظایف اولیه بوده و مخصوصا مامورین دولت وظیفهدار هستند که موهومات را از سر مردم خارج و آنها را به اجرای تمدن امروزه آشنا سازند». این ممنوعیت گاهی دردسرساز هم میشد. مثلا مردم- که خیلیهایشان حتی از این بخشنامهها و اعلامیهها خبری نداشتند- در مجالس ترحیم درگذشتگان خود، ذکر مصیبتی هم از مصائب سیدالشهدا علیهالسلام میکردند. این وضعیت، کار را برای عمال رضاخان دشوار کرده بود. برای همین برخی از این کارگزاران در پی سامان دادن به اوضاع برآمدند. برای نمونه استاندار خراسان در 14 بهمن 1318، به نخستوزیر نوشت: چون مدتی است ذکر مصیبت اکیدا ممنوع گردیده و ممکن است به استناد این ماده در بعضی نقاط ندانسته مبادرت به ذکر مصیبت کنند، بنابراین و نظر به اصلاحاتی که از 1314 به این طرف در وضعیت اجتماعی کشور حاصل شده، به نظر بنده سزاوار است که به طور کلی در مقررات مجالس ترحیم تجدیدنظری به عمل آمده و مخصوصا ماده مربوط به ذکر مصیبت حذف و عندالاقتضاء اجازه داده شود، مختصر ذکری از پیشینه و خدمات متوفی گفته شود». سختگیری و خفقان رضاخانی، تا خروج و تبعید
او ادامه داشت.