printlogo


کد خبر: 2012تاریخ: 1392/12/24 00:00
از هیتلر تا هاینریش بل
هژمونی نازی‌ها در کی‌یف

شروین  طاهری: 81 سال، پنج روز کم! این فاصله زمانی آخرین خیزش فاشیستی در اروپاست با خیزش تاریخی نازی‌ها در آلمانِ میان دو جنگ جهانسوز. اگرچه ماه سپتامبر، سابقه‌ای سیاه در تاریخ معاصر غرب دارد اما به نظر نمی‌رسد تباه‌تر از فوریه باشد.
27 فوریه 1933 بود که ناسیونالیست‌های کارگری NSDAP ژرمن که بعدها نازی نام گرفتند، به سرکردگی آدولف هیتلر، رایشتاگ (پارمان آلمان) را به آتش کشیدند و عملا با اقدام به کودتا دولت رئیس‌جمهور هیندنبرگ را برانداختند.
5 روز مانده به هشتاد و یکمین سالگرد خیزش نازی‌ها، در 22 فوریه 2014 این ناسیونالیست‌های افراطی اوکراین بودند که با تهدید رئیس و نایب‌رئیس رادا (مجلس اوکراین) و همچنین 120نماینده حزب حاکم به مرگ، آن را از اکثریت انداختند و بلافاصله دولت رئیس‌جمهور یانوکوویچ را با شبه‌کودتایی برانداختند.
در فاصله این 2 خیزش فاشیستی، غرب دست روی دست نگذاشته بود بلکه سرمایه‌داران و بانکداران صهیونیست اروپایی و آمریکایی در پشت و جلوی صحنه از هر دو جنبش نژادپرستانه در 2 کشور بحران‌زده، آلمان دهه 1930 و این اوکراین فلاکت‌زده، حمایت مالی و سیاسی و تبلیغاتی ‌کردند. هیتلر بیش از 8 دهه پیش با هلهله دولت‌های محافظه‌کار لندن و پاریس و جمهوریخواهان آمریکایی روی کار آمد. قهرمانی که آمده بود تا ژرمن‌ها و کل اروپای مرکزی را از ورطه درافتادن به آغوش باز کمونیسم شوروی به دامان سرمایه‌داری بازگرداند. اختاپوس مالی جهان غرب، آن ۸ خاندان بانکدار یهودی‌تبار که مافیای ثروت و قدرت را در سراسر جهان سرمایه‌داری آن روز به دست داشتند و هنوز هم دارند، با انگیزه‌ای بزرگ اسپانسرینگ انقلاب فاشیستی هیتلر را برعهده گرفتند. خاستگاه همه آنها‌ آلمان بود، همان صرافی مشهور قرن هفدهمی خاندان روتشیلد.
این ۸ خاندان که هنوز هم ستون فقرات صهیونیسم را تشکیل می‌دهند برای حمایت رایش سوم تقسیم وظیفه کردند. روتشیلدهای لندن و پاریس چراغ سبز نشان دادند و برای سران نازی حساب‌هایی در بانک‌های سوییسی مشهور خود گشودند. شاخه روتشیلد ایتالیا، رهبر فاشیست رم، موسولینی را به آغوش هیتلر هل دادند، راکفلرها و لمان‌ها هم باب همکاری قدرت نوپای اقتصادی ایالات متحده آمریکا را با برلین گشودند و بالاخره واربورگ‌ها که هنوز در فرانکفورت مستقر بودند، رسما واسطه ساخت ماشین جنگی هیتلری شدند که ظرف یک دهه، نیمی از دنیا را به آتش کشید. آنها به وصیت مایر روتشیلد، سرسلسله خاندانی در فرانسه قرن هجدهم عمل می‌کردند که گفته بود «وقتی خیابان‌ها در آتش می‌سوزند، ما داریم (دنیا را) می‌خریم».  هشت دهه بعد، داستان ادامه دارد و حتی قداست‌نمایی افسانه هولوکاست که طبعا ضدقهرمانانش نازی‌ها بوده‌اند، مانع از این نمی‌شود که امروز اتحادیه اروپایی و آمریکا به افتخار رژه قهرمانان «نازی» نازپرورده‌شان در شرقی‌ترین سرحدات غرب هورا بکشند. بانک‌ها، دولت‌ها و بنیادهای حقوق‌بشری برای این فاشیست‌های تازه به دوران آمده در کی‌یف چه خواب‌ها که ندیده‌اند. این بار رهبران جنبش نازی‌ اوکراین، «دیمیترو یاروش» و «اولکساندر سیچ» دست در دست دیگر دوستان ناسیونالیست و زیر سایه بانکدارهای رأس حکومت جدید کی‌یف و البته مادرخوانده الیاگرش، یولیا تیموشنکو قرار است ملتی دیگر را به‌نام سرمایه‌داری و صهیونیسم از دست پوتین و متحدان شرقی‌اش نجات دهند! و البته مثل دفعه قبل، هدف نهایی برپا کردن یک جنگ بزرگ دیگر است. رسانه‌های غربی، این مردان نقابدار فاشیست را درست جلوی چشم مردم جهان، وسط میدان استقلال کی‌یف، از نظرها مخفی کرده‌اند.
 در میدانی که تا همین چند هفته پیش سمبل آزادیخواهی اوکراینی‌ها تصویر می‌شد، امروز هیچ فعال چپ‌گرا یا ضدفاشیست جرأت نطق‌کشیدن ندارد. مردان سیاهپوش چماق و سلاح به‌دست از سه جریان اصلی ناسیونالیست افراطی، حزب اتحاد همه اوکراین (اسووبودا)، کنگره ملی‌گرایان اوکراین و بخش راست (نازی‌های غرب اوکراین) نه‌تنها پایتخت بلکه شهرهای اصلی را قرق کرده‌اند و درست به سبک ارتش هیتلر، مدام رژه می‌روند و سلام فاشیستی می‌دهند. در میدان استقلال به جای سلام و روزبخیر عبارت «اسلاوا اوکراینی» (به افتخار شکوه و عظمت اوکراینی) رد و بدل می‌شود.
با آنکه پارلمان کودتا، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر را معرفی کرده است اما شبه‌نظامیان حاکم بر «میدان» فقط برای یک نفر هورا می‌کشند، «دمیترو یاروش» تروریستی که رهبر شاخه نظامی «بخش راست»، خطرناک‌ترین گروه نازی اوکراین است و سابقه جنگ با روس‌ها در چچن و همکاری مشترک با تروریست‌های القاعده در سوریه و عراق را دارد. اما امروز خانم «مارینا وایس‌باند» عضو کلیدی بنیاد «هاینریش بل» آلمان وقتی از اوضاع کی‌یف گزارش می‌دهد، می‌گوید «نئونازی ها نقش کم‌اهمیتی در اوضاع کی‌یف دارند. در میدان تقریبا اثری از آنها ندیدم».
شاید حق با او باشد، چون نئونازی‌های مزبور همه نقاب بر چهره دارند اما نقاب بزرگ‌تر را وایس‌باند و همکارانش در بنیاد «هاینریش بل» بر چهره نئونازی‌هایی زده‌اند که در اصل از دل کمپین آزادیخواهانه مورد حمایت این بنیاد به قدرت رسیده‌اند. حال آرم «قلاب گرگ» که یادآور «صلیب شکسته» نازی است در و دیوار کی‌یف را پر کرده است اما غربی‌ها کماکان نمی‌خواهند نازی‌ها را ببینند.
«هاینریش بل» بنیادی است که سبزهای آلمان برای اصلاحات سیاسی در قالب شبکه‌ای بین‌المللی به‌راه انداخته‌اند و مثل دیگر خواهرخوانده‌های غربی‌اش شعار دموکراسی، حقوق بشر، حاکمیت بر سرنوشت خود و عدالت را در هر جایی جز اتحادیه اروپایی، آمریکا و انگلیس سر می‌دهند.
این خواهرخوانده‌های حقوق‌بشر دوست با سرمایه‌گذاری کارتل‌های مالی و نفتی خاندان‌های صهیونیست برنامه وسیع «دخالت دموکراتیک» را در بسیاری کشورها دنبال می‌کنند. بخش اعظم سرمایه‌گذاری 5 میلیارد دلاری برای کودتای نازی‌ها و غربگرایان در اوکراین را شرکت‌های نفتی مثل «شورون» و صندوق جهانی پول (به عنوان زیرمجموعه صندوق فدرال آمریکا) تامین کرده‌اند. بنیاد «هاینریش بل» و بنیاد‌های حقوق‌بشری دیگر آلمان مثل بنیادهای دوقلوی «استیفتونگ» و همچنین «رابرت شومان» در جبهه جنگ فاشیستی غرب در اوکراین جزو فعال‌ترین‌ها بوده‌اند چرا که این منطقه حوزه نفوذ سنتی ژرمن‌ها بوده است و تجربه نازیسم را هیچ‌کسی نمی‌توانست به خوبی آلمان‌ها به اوکراینی‌ها منتقل کند. اما در ابعاد بزرگ‌تر آنها صرفا موسساتی اقماری هستند برای بنیاد «ملی تایید دموکراسی» (NED) که یک لابی قدرتمند وابسته به سنای آمریکاست و مهملی برای دخالت نومحافظه‌کاران در امور دیگر کشورها. سناتور جان مک‌کین به نمایندگی از همین بنیاد در متن شورش‌های میدان استقلال کی‌یف حاضر شد. NED نقش رهبری بنیادهای اقماری مشابهی در اروپا و آمریکا دارد. از جمله بنیاد وست‌مینیستر برای دموکراسی(بریتانیا)، بنیاد ژان ژاوره‌(فرانسه)، مرکز بین‌المللی برای حقوق بشر و توسعه دموکراتیک(کانادا)، بنیاد آلفرد موزر(هلند) و... هاینریش بل و استیفتونگ. این دستگاه‌های حقوق‌بشری هستند که در خط مقدم صدور نئولیبرالیسم (خواه با میل ملت‌ها و خواه با زور انقلاب‌های مخملی و کودتا و جنگ) قرار دارند. چرا که دیگر کشورها را با استانداردهای غربی مزورانه و دوگانه خویش می‌سنجند و بدیهی است ملت‌ها و سیستم‌های حکومتی مختلف با هم متفاوتند. این تفاوت‌ها توسط بنیادهای حقوق‌بشری دستاویزی برای دخالت محسوب می‌شوند.
به این ترتیب آنهایی که امروز نازی‌ها را در اوکراین نمی‌بینند، چند صباحی دیگر همین صلیب شکسته‌ها را بهانه‌ای برای لشکرکشی به نام حقوق‌بشر به سرحدات دشمن دیرین‌شان، روسیه قرار خواهند داد.


Page Generated in 0/0064 sec