printlogo


کد خبر: 201201تاریخ: 1397/8/13 00:00
گزینه‌ای برای اختتامیه شورای پنجم

صادق فرامرزی: دومینوی انتخاب شهردار جدید برای تهران با رسیدن به گزینه پرحرف و حدیث «عباس آخوندی»، وزیر مستعفی و ناکام راه‌وشهرسازی دولت یازدهم و دوازدهم به مرحله‌ای حساس و صدالبته خطرناک‌تر از گذشته رسیده است. در شرایطی که تهران بیش از هر زمان دیگری به ثبات و آرامش مدیریتی برای عبور از دوران مدیریت چندماهه شهرداران نیازمند است، مواضع و مصاحبه‌های تعدادی از اعضای شورای شهر تهران مؤید آن است که در میان اسامی مطرح‌شده، نام عصبانی‌ترین وزیر دولت روحانی دارای بیشترین حد از مقبولیت و اجماع است. در این میان محمد سالاری، عضو شورای شهر تهران پیرامون وضعیت شهردار آینده اعلام کرد: «هر یک از اعضای شورای شهر می‌توانستند 5 نفر را به عنوان گزینه شهرداری معرفی کنند که در این میان  تعداد اعضایی که آقای آخوندی را انتخاب کردند، بیشتر بوده است». زهرا صدراعظم نوری، دیگر عضو این شورا نیز با بیان اینکه «به نظر من آخوندی می‌تواند یک گزینه مناسب برای شهرداری تهران باشد»، فرضیه قطعی بودن گزینه عباس آخوندی برای شهرداری تهران را تبدیل به یقین کرد.
عباس آخوندی گزینه‌ای مناسب برای شهرداری تهران نیست. این گزاره را می‌توان با نیم‌نگاهی کوتاه بر روند مدیریتی او در 5 سال گذشته استنتاج کرد. نگاه مدیریتی آخوندی که جلوه‌ای تمام‌عیار از نگاه مدیریتی قوه مجریه نیز محسوب می‌شود، نگاهی معطوف به آزادسازی بی حد و حصر همه امور به نفع «بازار» و دل بستن به سفته غیرنقدی است که روزی از جانب دست نامرئی بازار وصول می‌گردد. آخوندی اساسا نهادهای اجرایی را به جای آنکه وسیله‌ای در جهت حل مشکلات عمومی بپندارد به عنوان جاده صاف‌کنی برای هموار شدن راه یک الیگارشی اقتصادی می‌داند؛ ولخرجی ناکام وی در عرصه ناوگان هوایی و بی‌اعتنایی‌اش نسبت به مطالبه عمومی مسکن به عنوان نمونه‌ای روشن از این مساله قابل مشاهده است. آخوندی علاوه بر ویژگی‌های شخصیتی از قبیل پرخاشگری، طلبکاری دائمی، هجو کردن منتقدان و... در عرصه مدیریتی نمادی تمام‌عیار از یک مدیریت اشرافی با پس‌زمینه فکری نئولیبرالیسم کاریکاتوری است که در صورت به دست گرفتن مدیریت شهری پایتخت قطعا رویه‌ای غیر از رویه مدیریتی 3 دهه اخیر خود نخواهد داشت. تهران تحت مدیریت آخوندی به جای آنکه دائم با افتتاح پروژه‌های جدید در جهت خدمت‌رسانی مواجه شود باید منتظر واگذاری‌های پیاپی بخش‌های عمومی از قبیل بزرگراه‌ها، پارک‌ها و... به یک بخش خصوصی نزدیک به جریان سیاسی شهردار تهران باشد، تهرانی که مدل توسعه آنها بر مبنای گران‌سازی شهر در جهت تبدیل‌شدن به مزیتی مکانی برای ثروتمندان را ببیند، هیچ‌گاه خدمت‌رسانی و افزایش رفاه عمومی را به عنوان عاملی به نفع همه شهروندان نمی‌بیند؛ مجموعا تهرانی که شیوه مدیریتی مشابه با وزارت راه‌وشهرسازی را تجربه کند، نمی‌تواند تهرانی برای همه ساکنان خود باشد، چرا که با استناد به نامه استعفای وزیر سابق این وزارتخانه راه توسعه از مسیری جز مکتب فکری وی عبور نخواهد کرد.
با تمام این ملاحظات، علت اصلی اجماع بر آخوندی از جانب اعضای شورای شهر چیست؟ شورایی که در فاصله زمانی یک سال و 2 ماه مدیریت شهری تهران را به 4 نفر سپرده است با چه نگاهی می‌خواهد برای پنجمین بار دست به چنین قمار شکست خورده‌ای بزند؟ آیا مطرح کردن آخوندی بر سر زبان‌ها برای به مرگ گرفتن و به تب راضی کردن مردمی است که از مدیریت فعلی و به عبارت بهتر بی مدیریتی تهران خسته شده‌اند؟ آیا می‌توان انتخاب آخوندی را به منزله انتقام سیاسی شورای پنجم بابت عدم همراهی با دور زدن قانون و مستثنا شدن افشانی دانست؟
حقیقت امر آن است که جواب عمده این سوالات در نسبت با یکدیگر مشخص می‌شود، به عبارت دیگر تا نگاهی جامع به مجموعه تصمیمات شورای پنجم نداشته باشیم نمی‌توانیم ماهیت این تصمیم‌گیری را شناسایی کنیم.
شورای اصلاح‌طلب پنجم از بدو تشکیل خود مسیری مبتنی بر اصالت «خبرسازی» به جای «پاسخگویی» را در پیش گرفته است؛ عرصه خدمت‌رسانی و پروژه‌های شهری در یک‌سال گذشته با اقدامات پرسروصدا و کم‌اهمیتی همچون تغییر نام خیابان‌ها، توئیت‌های سیاسی اعضا و... به شکلی عجیب به حاشیه مباحث شهری رانده شده است. بیجا نیست که حتی انتخاب گزینه‌های از پیش شکست خورده‌ای همانند «محمدعلی نجفی» را نیز بر همین مبنا مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم. بر این مبنا در شرایط فعلی انتخاب شهرداری برخلاف رویه شکست خورده شهرداران پیشین نه‌تنها حرکت در مسیری خلاف مسیر فعلی است، بلکه اعترافی به اشتباه بودن راه طی شده یک‌سال اخیر است که برای حیثیت سیاسی شورا پسندیده نیست.
مطلق بودن ترکیب شورای پنجم از جناح سیاسی اصلاح‌طلب و نبود رابطه‌ای میان انتخاب آنها با نظارت استصوابی شورای نگهبان باعث شده عمده‌ترین پاسخ این جریان به ناکارآمدی مدیریتی‌اش در افکارعمومی رنگ ببازد. به عبارت دیگر شور یا بی‌نمک بودن‌ آش شهرداری تهران بی‌واسطه به آشپز آن بازخواهد گشت و همین مساله باعث آن می‌شود تا حجم عمده‌ای از تلاش شورای پنجم برای انتخاب شهردارهایش معطوف به درگیر کردن باقی نهادها با شخص شهردار برای پیدا کردن جانشینی به جای شورای نگهبان برای فرار از پاسخگویی باشد. تلاش‌های عمده برای سیاسی جلوه دادن استعفای نجفی و حتی در نهایت رای منفی و سپس مثبت دادن به استعفای وی و تفسیر آن به قدردانی(!) از زحمات شهردار مستعفی همه گواهی بر صدق این فرضیه محسوب می‌شود. بر این مبنا پیش کشیدن گزینه‌ای که حاشیه‌آفرینی سیاسی‌اش بر روند اجرایی مدیریت وی می‌چربد، می‌تواند ظرفیت درگیرسازی شهرداری تهران با سایر نهادها و سپس ارتباط دادن ضعف مدیریتی به دخالت باقی نهادها را برای فرار از پاسخگویی فراهم کند.
سرنوشت گره خورده مدیریت شهری تهران با مصالح سیاسی اعضای شورای پنجم در عین آنکه یادآور فرجام تلخ شورای اول شهر تهران است، نمونه‌ای کامل از یک «لجاجت سیاسی» برای ماهیگیری از رودخانه گل‌آلودی است که در خیابان بهشت جاری شده است. به زبان ساده انتخاب گزینه‌ای همانند آخوندی برای شهرداری تهران جلوه‌ای تمام‌عیار از شکست عامدانه برای غیرقابل دسترس دانستن پیروزی است.


Page Generated in 0/0077 sec