printlogo


کد خبر: 201226تاریخ: 1397/8/14 00:00
یادگاری‌نویسی بر اثر هنری
شکوفه‌های شبانگاه

رضا شیبانی: نام کتاب «شکوفه‌های شبانگاه» است؛ اثر محمدمهدی عبداللهی. در همان روی جلد در توصیف اثر نوشته شده است: مجموعه «شعر‌ آیینی». و به همین قناعت نشده و باز نوشته‌اند: «با مقدمه اساتید شعر‌ آیینی»... این همه توصیف و توضیح، آیا برای یک کتاب شعر گردآوری شده، اضافی نیست؟... آیا اینکه (اساتید) شعر‌ آیینی بر چیزی مقدمه بنویسند، بر اعتبار کتاب می‌افزاید. بگذریم که اساسا کلمه (اساتید) غلط دستوری است!
ما این روزها بشدت در حال ویران کردن آثار ماندگار با خط خطی و یادگاری نویسی هستیم. همه مظاهر هنرمان مثل دیوارهای مسجد امام در اصفهان است که پر است از جای میخ و جاکلیدی، آن هم به رسم یادگاری. صد البته اگر یک مجموعه شعر خوب هم گردآوری کنیم، باید خط خطی شده‌اش را تحویل جامعه بدهیم.
در واقع «شکوفه‌های شبانگاه» مجموعه‌ای است از شعرهای بالنسبه خوب اما اصرار شاعر به ارائه آن در قالبی نامتعارف و پر از مقدمه و امضا و یادگاری، بسیار از شأن اثر کاسته است. در واقع در فضای توصیه زده شعر امروز، این گمان برای شاعران پیش آمده است که اثرشان نیاز به تایید بیرونی دارد که به هیچ عنوان پسندیده نیست. این شعر است که باید سخن بگوید!
همین رویکرد حاشیه‌نویسی و توضیح‌نویسی بر شعر در تک‌تک اشعار مجموعه نیز ادامه پیدا کرده است. شاعر شأن تک تک اشعارش را با زبانی روزنامه‌ای (و نه بیانی شاعرانه و متناسب با روح یک مجموعه شعر) در آغاز هر شعر نوشته است. این قطعا در ذهن مخاطب به ماهیت شاعرانه برداشت او از اثر لطمه می‌زند و او را از فاز شعری بیرون می‌افکند. به این عناوین نگاهی کنید تا مقصود مرا دریابید:
- در سوگ جان‌باختگان فاجعه خونبار منا 1
- در سوگ جان باختگان فاجعه خونبار منا2
- ادای دینی برای مظلومیت شهید بزرگوار آیت‌الله شیخ باقر النمر و محکومیت آل‌سعود ملعون
و....
چنانکه ملاحظه می‌کنید بار بسیاری از این جملات و گزاره‌ها را می‌توان بر دوش نامگذاری‌های ظریفانه گذاشت. چه لزومی دارد در عنوان‌بندی یک شعر وظیفه خود بدانیم که آل‌سعود را هم لعن کنیم. بله آل‌سعود ملعون است اما قرار نیست در مجالی شاعرانه که باید به نامگذاری و معرفی اثر اختصاص یابد چنین به اطاله کلام بپردازیم و اثر را فدای سخن خارج از چارچوب شعر کنیم. تازه همه این لعن و نفرین‌ها وظیفه و رسالت شعر است و باید در متن شعر به آن پرداخت.
البته چنانکه گفتم شعر این مجموعه به خودی خود، بالنسبه راضی‌کننده است اما شاعر یک گرفتاری عمده دارد. گرفتاری در موضوع! من مخالف شعری نیستم که موضوع ویژه داشته باشد اما مخالفم و سرسختانه نیز مخالفم با شعری که به در و دیوار یک موضوع خاص بخورد و نتواند از منزلگاهی به منزلگاه دیگر برسد. این بلای خانمان‌سوز که جشنواره‌ها و نهاد‌های شعرنشناس به جان شعر و شاعری افکنده‌اند و آن را در حصار مناسبت‌ها و موضوع‌ها افکنده‌اند، جنایت در حق ادبیات است. مگر شهریار شاعر مسلمان انقلابی نبود؟ دیوان سال‌های پایانی عمر او جز برای انقلاب نیست اما کجا مناسبتی و موضوع زده بود؟
نفس اشعار آقای عبداللهی البته برای بار چندم می‌گویم که پر بدک نیست. مثلا رجعت آلاله از شعرهای خوب این مجموعه است:
تجسم سفر عشق بی تو آسان نیست
شبی به سردی شب‌های سرد هجران نیست
تمام خاطره‌ها را به باد خواهم داد
اگر چه همدمی امشب شبیه باران نیست
اما نباید از گفتن این نکته اساسی فروگذار بود که عبداللهی مانند اغلب شاعران معاصر طبعی گرفتار در مضامین تکراری دارد. خاطرات باران، آینه بی‌غبار، زخم خوردن چشم غزل، به تماشا نشستن ستارگان و... همه اینها را آنقدر در شعر معاصر شنیده‌ایم و خوانده‌ایم که دیدن چند بیت از چنین مضامینی کافی است که از خواندن و شنیدن شعری منصرف شویم.
مثلا وقتی شاعر می‌گوید:
غروب ظلمت فرعونیان به سر آمد
هیچ بر ادبیات نیفزوده است و مشغول ارتزاق از گنجینه مضمون‌های قدیمی است. اولین بار کسی ظلم فرعون را به غروب ظلمت تشبیه کرده و هزاران نفر پس از او و علی‌الخصوص در سال‌های اخیر که شعر انقلابی رواج دارد، از این گنجینه استفاده کرده و تا آخرین قطره آب پارچه این مضمون را چکانده‌اند؛ دیگر لطافتی باقی نمانده تا کسی از آن حظی ببرد. چنین است که باید شاعر طرحی نو بزند و سخنی تازه بگوید.
 


Page Generated in 0/0064 sec