سجاد عابدی: نظم منطقهای خاورمیانه همواره مورد چالش و دگرگونی قرار گرفته است و به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی، ژئوکالچری و ژئواستراتژیکی منطقه، قدرتهای بزرگ و فرامنطقهای به بهانههای مختلف در امور منطقه خاورمیانه دخالت کردهاند. منطقه خاورمیانه یکی از بحرانیترین مناطق دنیا محسوب میشود. نظامیگری و خرید تسلیحات بویژه از سوی کشورهای حاشیه خلیجفارس یکی از اولویتهای برجسته این منطقه است، بنابراین منطقه مذکور در دهههای اخیر همواره درگیر در معمای امنیت بوده است. علاوه بر این، حضور دولتهای خارجی بویژه آمریکا به عنوان قدرت مسلط در نظام بینالملل از دیگر مسائلی است که این منطقه با آن روبهرو است، بنابراین خاورمیانه یکی از بیثباتترین دورههای خود را تجربه میکند، بیثباتیای که بخش اعظم آن محصول فعالیت گروههای تروریستی در منطقه است. در این میان، جنگهای داخلی و خلأ قدرت در منطقه، سیاستهای قدرتهای بزرگ مانند ایالات متحده آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپایی و همچنین رقابت قدرتهای منطقهای مانند ایران و عربستان فضا را برای فعالیت گروههای تروریستی مهیاتر از قبل کرده است. آمریکا استراتژی جنگ نیابتی علیه تشیع و گفتمان انقلاب اسلامی را از طریق بازیگر همسوی خود و محور سازش با غرب در منطقه یعنی عربستانسعودی هدایت میکند. یکی از دلایل اصلی شکلگیری جنگهای نیابتی، بازتولید مولفههای آیینی و ایدئولوژیک وهابیت از واقعیتهای تعارض منطقهای محسوب میشود. بهرهگیری از مفاهیم ایدئولوژیک، زمینه لازم برای شکلگیری منازعات هویتی را به وجود آورده است. هر منازعه هویتی نیازمند نقشیابی بازیگران خویشاوند خواهد بود. در فرآیند منازعات هویتی، عربستان تلاش دارد موقعیت خود را از طریق مولفههای هویتی و بسیج گروههای اجتماعی اعاده کند. به همین دلیل است که در دورانهای مختلف تاریخی، از مفاهیم وهابی، مبتنی بر اندیشههای سلفی و تکفیری بهره گرفته شده است. چنین رویکردی نشان میدهد وهابیت بخشی از واقعیت مربوط به هویت و رقابت ایدئولوژیک عربستان با جهان اسلام محسوب میشود. وهابیت تمام این اعمال گروهی را به منزله بدعت محکوم میکند و تفسیر تحتاللفظی متون مقدس و قرآن و سنت را ارج مینهد. در گفتمان آنها، امت از گناهکارانی تشکیل شده که باید مواخذه شوند و با شمشیر به راه درست بازگردانده شوند. تصویر اهریمنی از جامعه عرب گذشته و حال در نگاه وهابیان، در میل این جنبش به کنترل و تحصیل مشروعیت ریشه دارد. سازماندهی گروههای تکفیری توسط عربستان، زمینههای لازم را برای افراطی شدن سیاست، هویت و امنیت در منطقه به وجود آورده است. نیروهای تکفیری که توسط عربستان سازماندهی شدهاند، نقش محوری خود را در مقابله با اهداف هویتی و ژئوپلیتیکی انقلاب اسلامی ایران قرار دادهاند. به طور کلی، نیروهای هویتی از قابلیت لازم برای تاثیرگذاری بر فرآیندهای رقابت منطقهای و شکل دادن به فضای ژئوپلیتیکی جدید برخوردارند. به هر میزان نیروهای تکفیری از نقش و تحرک منطقهای بیشتری برخوردار شوند، طبیعی است که زمینه برای تحقق برنامههای استراتژیک غرب در فضای جنگ نیابتی و جنگ کمشدت بیشتر میشود.
بنابراین عربستانسعودی تحت تاثیر سیاست راهبردی و اهداف آمریکا در منطقه در پی گسترش جنگهای نیابتی است. قابلیتهای اقتصادی، قدرت نظامی و توانمندیهای راهبردی عربستان نشان میدهد بخش قابل توجهی از توانمندیهای نظامی و نقش امنیتی این کشور انعکاس ضرورتهای جنگ نیابتی و جنگ کمشدت آمریکا در مقابله با قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران است. جنگهای نیابتی بر اساس واقعیتهای هویتی، ژئوپلیتیکی، تاکتیکی و راهبردی انجام میگیرد. هرگونه نقشیابی عربستان در مقابله با جمهوری اسلامی ایران بر اساس واقعیتهای محیطی منطقه و ضرورتهای سیاست بینالملل انجام میگیرد، بنابراین آمریکا به جای درگیری نظامی مستقیم، به منظور دستیابی به اهداف نظامی، سیاسی و اقتصادی خود، از گروههای نیابتی استفاده میکند. در این جنگ آمریکا به منظور نمایش قدرت نظامی فراتر از مرزهای خود از بازیگران دست نشانده یا نایب به شکل عملیات پنهان استفاده میکند.
دولتها به دلیل وجود رقابتها میان خود ترغیب میشوند برای ارتقای جایگاه خود در نظم بینالملل از عوامل مختلف بهرهمند شوند. یکی از ابزارهای مورد توجه دولت آمریکا در تقابل با ایران و محور مقاومت تروریسم است؛ بدون اینکه اشکال جنگ و مداخله نظامی این دولت مشهود باشد، بنابراین آمریکا با هدف مقابله با گفتمان مقاومت، از جنگهای نیابتی با اهدافی مانند فرسایش توان نظامی، سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک ایران و محور مقاومت استفاده میکند. در این مسیر آمریکا از عربستانسعودی به عنوان دولت متحد در خاورمیانه استفاده کرده و گروههای تروریستی را برای فرسایش محور مقاومت سازماندهی و مدیریت میکند. به همین دلیل است که جبهه تحت رهبری عربستان در منطقه اعتقاد دارند ایران، عراق، لبنان و سوریه یک هلال شیعی را تشکیل دادهاند و در راستایی با مقابله با آن از گروههای داعش و القاعده علیه حکومت سوریه استفاده میکنند. مقابله با جمهوری اسلامی ایران را میتوان محور اصلی الگوی کنش امنیتی پادشاهی عربستان در خاورمیانه دانست. بحران روابط جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان از دوم ژانویه 2016 آغاز شد. اقدامات پر شدت عربستان در مقابله با جمهوری اسلامی ایران را نمیتوان صرفا به عنوان واکنشی در برابر اشغال سفارت و کنسولگری خود در ایران دانست؛ هدف عربستان منازعه فراگیر از طریق جنگ کمشدت با ایران است.
در اینجا توصیف حوزههای ژئوکالچری و ژئوپلیتیکی محور مقاومت با نام «هلال شیعی»، دادن آدرسهای غلط به اهل سنت، با هدف افزایش تنشهای فرقهای است و بازیگران متخاصم با برجستهسازی غیریت اهل سنت، به دنبال تغییر میدان و قواعد بازی هستند. محور مقاومت هدف اصلی خود را مقابله با رژیم صهیونیستی اعلام کرده است و بر این اساس، اگر از طریق تحمیل جنگهای ایذایی و فرسایشی به محور مقاومت، هدف مبارزه جابهجا شود، صهیونیستها از تیررس رزمندگان مقاومت دور خواهند شد. به همین دلیل، اجرای راهبرد ایجاد «جنگهای هویتی» از سوی آمریکا، رژیم صهیونیستی و بازیگران متخاصم منطقهای به صورت جدی دنبال شده است. در این راستا باید دستاورد دیگر این راهبرد، ایجاد تردد و در نهایت، شکاف در محور مقاومت بر اساس گرایشهای کاذب هویتی و اولویتبندی غلط ترجیحات هویتی در میان محور مقاومت نیز تحلیل شود، بنابراین گفتمانهای رقیب با پشتوانه آمریکا به جعل واژه «هلال شیعی» با تقابل با «هویت مقاومت» پرداختهاند. جبهه مقاومت از این زمان به بعد، هم از سوی بازیگران مقاومت فرادست بینالمللی در معرض تهدید قرار گرفت و هم گفتمانهای رقیب در عرصههای مختلف هجمههای همهجانبه خود را علیه آن آغاز خواهند کرد. بر این اساس، جنگ فرقهای که مبنا و اساس «پاد گفتمان مقاومت» به شمار میآید، با حمایت نیروهای سیاسی، کشورهای منطقه و کشورهای غربی و از طریق گروههای تکفیری، در تقابل با آنچه «هلال شیعی» نامیده میشود درگرفته است. یکی از حوزههای اصلی ستیزههای هویتی، قومی و مذهبی را میتوان در سوریه مشاهده کرد و سوریه را هم باید کانون رویارویی گفتمان و پاد گفتمان مقاومت بر اساس رهیافتهای مختل ژئوپلیتیکی و ژئوکالچری دانست.
حفظ نفوذ ایران و افزایش قدرت منطقهای آن از عوامل مهم خرید تسلیحات و حساسیت دولتهای منطقهای خاورمیانه است. در این میان عربستان سعودی تلاشهای زیادی را برای تشکیل یک بلوک قدرت خواه در قالب سیاسی و خواه در قالب یک اتحاد نظامی علیه ایران انجام داده است. تلاشهایی که تاکنون با توجه به منافع متکثر و گاه متعارض بازیگران منطقه عقیم مانده است. میتوان چنین استنباط کرد که بنا به 2 دلیل امکان رویارویی نظامی مستقیم میان کشورهای منطقه و ایران بسیار پایین است؛ دلیل اول متاثر از موازنه قدرتی است که در میان قدرتهای رقیب وجود دارد و دلیل دوم فقدان آمادگی لازم بازیگران منطقهای برای شروع جنگ است. این شرایط موجب بالا رفتن هزینههای جنگ برای طرفین شده است. البته این احتمال وجود خواهد داشت که قدرتهای منطقهای برای دست یافتن به اهداف خود یا ضربه زدن به طرف مقابل از تاکتیکهای دیگری مانند جنگ نیابتی یا رویاروییهای محدود استفاده کنند. در نتیجه حضور چندوجهی ایالات متحده آمریکا در منطقه، کنش عربستان سعودی به سوی نظم مطلوب خویش، چرخش عربستان سعودی به سمت رژیم صهیونیستی در جهت ائتلاف ضدایرانی، بازتولید تروریسم، تبدیل شکل جنگها به جنگ هویتی، بحرانسازی بازیگران ضد مقاومت در مناطق تحت نفوذ ایران، خرید بیرویه تسلیحات توسط رقیبان ایران در منطقه و جنگهای نیابتی و کم شدت بر ضد ایران از مهمترین چالشهای پیش روی ایران در نظم غرب خواهد بود.