printlogo


کد خبر: 201498تاریخ: 1397/8/21 00:00
بررسی موردی مصادیق بزرگ شدن طبقه متوسط ایرانی
پراید، لیسانس، آپارتمان و فراغت!
امین محبوبی: «طبقه متوسط ایران بزرگ شده است». این عبارت را می‌توان از مشهورترین عبارات آغازین غالب صحبت‌‌‌هایی دانست که با موضوع بررسی وضعیت قشربندی اجتماعی جامعه‌مان ایراد می‌شود. از بررسی نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری تا علت استقبال باشکوه از تشییع جنازه یک خواننده پاپ، همه از یک طبقه متوسط صحبت می‌کنند و کمتر به توضیح آن می‌پردازند که این طبقه متوسط چیست و چگونه در سال‌‌های اخیر بزرگ و بزرگ‌‌‌‌‌‌تر شده است.اما طبقه متوسط چیست و چگونه بزرگ می‌شود؟ این سوال هیچ جواب واحدی ندارد! تعدد شاخص‌ها برای معرفی طبقه متوسط در فضای نظری و کثرت دیدگاه‌‌های حاکم بر سیاست‌گذاران موجب آن شده تا امروزه روز بحث بر سر ماهیت این طبقه کماکان داغ باشد. از سیدکامل تقوی‌نژاد، رئیس‌کل سازمان امور مالیاتی کشور که معتقد به طبقه متوسط بودن 90 درصد جامعه ایران است تا جامعه‌شناسانی که معتقد بر عدم شکل‌‌‌گیری طبقه متوسط در جامعه ایران بوده‌‌اند، همگی بر این پیش‌فرض صحه می‌گذارند که فضای نخبگانی ایران هنوز برای بازشناسی طبقه متوسط به یک اجماع مفهومی نیز دست نیافته است. با تمام این اوصاف اما آنچه غیرقابل کتمان است، وجود این یک طبقه متوسط ایرانی است که محصول دهه‌ها تلاش برای گذار به ایرانی پیشرفته است. در این میان می‌توان به پاره‌ای از شاخص‌ها و مصادیق برای چگونگی بزرگ شدن طبقه متوسط ایرانی پرداخت.

هر ایرانی یک لیسانس!
طبقه متوسط بیش از هرچیز محصولی از نهاد آموزشی هر کشور محسوب می‌شود. تغییر بافت اقتصادی و گذار از جامعه مبتنی بر مهارت‌‌های عمومی (آنچنان که در جامعه روستایی مشهود است) به جامعه‌ای مبتنی بر مهارت‌‌های تخصصی (آنچنان که در جامعه شهری مشهود است) و پیشبرد رویه حاکم بر زندگی روزمره در جهت تخصص‌گرایی و تقسیم کار باعث شکل‌‌‌گیری یک طبقه میانی (متوسط) در بین صاحبان سرمایه و کارگران یدی می‌شود که فعالیت‌شان مبتنی بر تخصص تعریف می‌شود. ورود نهاد علم به شکل امروزی را می‌توان از سال 1313 و با تاسیس دانشگاه تهران متصور شد، هر چند پیش از آن نهادهای آموزشی دیگری در دهه‌‌های پیش تاسیس شده بود اما جامعیت دانشگاه تهران در مقایسه با باقی این نهادها و تبدیل شدن آن به یک ریل‌‌گذاری علمی، ما را بر آن می‌دارد که میان شکل‌‌‌گیری طبقه متوسط ایرانی با تاسیس نهاد علم‌آموزی مدرن نسبتی مستقیم قائل باشیم. تاسیس زنجیره‌ای دانشگاه‌ها در دهه‌‌های 40-20 موجب شد نخستین جرقه‌‌های قدرت‌نمایی طبقه متوسط را در این دهه‌ها شاهد باشیم. شکل‌‌‌گیری موج اول افزایش محصلان دانشگاهی در دهه 50 به طبقه متوسط ایرانی رسمیتی بیش از پیش بخشید و با پیروزی انقلاب اسلامی و افزایش چندباره ظرفیت دانشگاهی کشور در دهه‌‌های 70 و 80 که در نهایت منجر به تحصیل 5/4 میلیون دانشجو شد، امروز می‌توان طبقه متوسط ایرانی را یک طبقه قوام‌یافته دانست، به گونه‌ای که در یک دهه اخیر تحصیل در مقطع آموزش عالی به رویه‌ای عمومی همانند مقطع آموزش‌وپرورش تبدیل شده است.
 

از پیکان تا پراید!
مصرف مازاد بر نیاز و تبدیل شدن کالاهای ثانویه به بخشی ثابت از سبد خرید یک طبقه را از جمله نشانه و شاخص‌‌های شکل‌‌‌گیری یک طبقه متوسط می‌دانند. طبقه متوسط نه آنچنان که متمولان زندگی می‌کنند معیشتی بی‌حدوحصر را تجربه می‌کند و نه همانند طبقات محروم است که به چیزی بیش از رفع نیازهای‌شان نمی‌اندیشند، در واقع در تلاش برای ارتقای موقعیت و میزان مصرف خود است. با همین اوصاف پیکان را نماد و نشانه‌ای از طبقه متوسط ایرانی در دهه 50 می‌دانند که با گذر ایام و توقف خط تولید این اتومبیل به‌عنوان عمومی‌‌‌‌‌ترین خودروی مورد استفاده مردم، این روزها می‌توان پراید و پژو را جلوه‌ای از الگوی مصرفی انبوه طبقه متوسط کشور دانست. «ناصر فکوهی» استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران نیز چندی پیش و در جریان برنامه‌ای با عنوان از پیکان تا پراید، با اعلام وابسته بودن طبقه متوسط ایرانی به درآمد نفت در دهه‌‌های متمادی گفته بود: «اینجا خوشبختی در کار نیست؛ پول نفتی است که وارد می‌شود و توهمی است که دائما در حال افزایش است. سال‌هایی بود که طبقه متوسط به بالا مثل اساتید دانشگاه به اروپا می‌آمدند و از فرانسه یک ماشین پژو می‌خریدند و از فرانسه تا ایران می‌آمدند. آن موقع ماشین‌‌های خارجی یا به این طریق وارد ایران می‌شد که بخش پایین طبقه بالا یا طبق متوسط بودند». مجموعا گسترش استفاده از خودروی شخصی به‌عنوان وسیله‌ای در مالکیت فردی افراد برای حمل‌ونقل را از شاخص‌‌های گسترش طبقه متوسط می‌دانند و ترافیک حاکم بر کلانشهرها که حالا به غالب شهرها سرایت کرده نیز تا حدی گویای غلبه یافتن یک طبقه متوسط بر جامعه ایران است.
 

جعبه‌‌های مسکونی!
تمجید زندگی آپارتمانی به‌عنوان نشانه و رگه‌ای از نفوذ یافتن فرهنگ طبقه متوسطی به زندگی شخصی افراد در دهه 70 و 80 از مهم‌ترین کارویژه‌‌های مطبوعات و رسانه‌‌های جریانی محسوب می‌شد که رشد یکباره و گسترش طبقه متوسط شهری را به‌عنوان ادله‌ای برای افتادن چرخ کشور در ریل‌‌های توسعه اقتصادی می‌دانست. هرچند صرف آپارتمان‌نشینی و تغییر شکل دادن مسکن مردم نمی‌تواند دلیلی قانع‌کننده برای شکل گرفتن طبقه متوسط محسوب شود اما ویژگی‌‌های عرضی زندگی آپارتمانی از قبیل تک‌هسته‌ای شدن خانواده‌ها، جداسازی زندگی افراد همجوار و تقویت حریم خصوصی به جای محیط عمومی در زندگی خانوادگی شهروندان را از مهم‌ترین شاخص‌ها و مصادیق رواج یافتن فرهنگ طبقه متوسط شهری به حساب می‌آورند. برای ایرانی که پس از اصلاحات ارضی شاهد موج انبوه مهاجرت‌‌های روستاییان به کلانشهرها و شکل‌‌‌گیری جریان حاشیه‌نشینی بوده است، ساخت آپارتمان‌‌‌هایی در نقاط شمالی پایتخت در دهه 50 و متعاقب آن در دهه‌‌های بعدی و موج روزافزون آپارتمان‌نشینی به‌عنوان نشانه‌ای از زندگی شهری و گذر کردن از اجتماعات روستایی یکی از مهم‌ترین نمادهای گسترش طبقه متوسط شهری به شمار می‌آید. زندگی آپارتمانی فراتر از همه اینها سبک زندگی کنترل شده و استاندارد شده‌ای را برای ساکنان خود به ارمغان می‌آورد که عمده ارزش‌‌های فرهنگی طبقه متوسط شهری را جلوه‌گر می‌سازد. رواج تفرد در جریان یک زندگی جمعی، محدود کردن جمعیت خانوارها و جدا کردن محیط زندگی از محیط اجتماعی از مهم‌ترین این ارزش‌ها محسوب می‌شود.
 

کار برای فراغت!
مشهور است که در زندگی سنتی‌کار، خانواده، فراغت، شادی، نقش‌آفرینی جمعی و... آنچنان ممزوج یکدیگر بوده‌‌اند که عبارت «اوقات فراغت» در ادبیات مردم جایگاه چندانی نداشته است. مردم فراغت و تفریح را جزئی جدا از زندگی روزمره خود نمی‌دانستند که عمده این مساله معلول حیات جمعی افراد در جریان زندگی خانوادگی‌شان بود. از عمده‌‌‌‌‌ترین شاخصه‌‌های زندگی طبقه متوسط تفکیک میان کار و فراغت به‌عنوان 2 بخش متمایز از زندگی شخصی آنهاست. رواج پیدا کردن محیط‌‌‌هایی برای صرف فراغت و تفریح، تبدیل شدن جنبه گردشگری سفر به مهم‌ترین علت آن، تلاش برای بیشتر کردن زمان تفریح به‌عنوان شاخصی از رفاه بیشتر و... همگی نشانه‌‌‌هایی از بسط یافتن استانداردهای زندگی طبقه متوسط است که در دهه‌‌های اخیر و به شکلی ملموس در جریان زندگی شهرنشینان ایرانی جلوه‌گر شده است. رواج سفرهای ارزان‌قیمت خارج از کشور (از قبیل ترکیه، گرجستان و...)، استقبال از اجرای جمعی موسیقی، تبدیل شدن سینما به محلی دائمی در جریان رفت و آمد شهروندان و... همه به‌عنوان نمادهایی از تعمیم یافتن بایسته‌‌های زندگی طبقه متوسط در جامعه ایرانی به شمار می‌رود. طبقه متوسط ناخودآگاه می‌آموزد برای فراغت یافتن کار کند و از همین جهت می‌توان جدا دانستن کار از زندگی را با واسطه‌ای به نام تلاش برای فراغت بیشتر تحلیل و بررسی کرد.
 


Page Generated in 0/0076 sec