امیر استکی: دوستی میگفت دولت با انتصابات جدید خود و تغییر برنامهریزان اقتصادیاش گردش به چپ کرده است و در حال بازگشت به اقتصادی با محوریت پررنگتر نقش حمایتی و کنترلی دولت است. اگر چه این گزاره در تحلیل دقیق و معطوف به تحولات بلندمدت خطاست اما در کوتاهمدت به نظر رگههایی از صحت داشته باشد ولی صحیح بودن آن نه در نتیجه، بلکه بیشتر در وجه توصیفی آن است. دولت بالاخره به حرکت درآمده است و خطر مخوف افزایش نارضایتیهای اجتماعی را درک کرده و به معنای واقعی کلمه ترسیده است. حالا زمان پایان دادن به رویاهایی است که از کتابفروشیهای روبهروی دانشگاه تهران برخاستهاند. لیبرالیسم و تصور غلطی که از آن به عنوان یک پروژه ذاتا سیاسی در اذهان قاطبه اصلاحطلبان وجود دارد اکنون برای دولتی که دوام مُلک خود را در خطر دیده است محلی از اعراب ندارد. حالا وقت این است که نه از سر ضرورت پیشرفت کشور، بلکه به تبعیت از قانون بقا، دولت کمی دست و پای خود را بجنباند و از کلان پروژههای هماهنگسازی حاکمیت ایران با هژمونی جهانی و یافتن نقش پیرامونی خود در آن دست شسته و به بقای چارچوبهای اساسی خود بیندیشد. اگرچه ظرفای دولت کماکان در حال تقلا برای از جریان نیفتادن این روند هستند اما میشود به پایان کار آنها خوشبین بود.
دلاری که تا نزدیک 20 هزار تومان رفته بود آن هم در شرایطی که تا شروع مجدد تحریمهای آمریکا زمان زیادی وجود داشت، این بار و در روزهایی که تحریمها شروع شدهاند از مرز روانی 12 هزار تومان پایینتر آمده و سکه هم با کانال 4 میلیونی وداع کرده است. این اتفاق دقیقا زمانی رخ داده است که از بسته حمایتی اروپاییها چیزی بیش از یک محکومیت و اظهار تاسف نسبت به رفتار یکجانبه آمریکا درنیامده است. یعنی دیپلماسی فشل دستگاه دیپلماسی کشور و چنگ زدن مذبوحانهاش به ریسمان الیگارشهای اروپایی آبی برای دولت مستاصل و آچمز مدبران معتدل گرم نکرده است، البته اگر اظهار تاسف اروپاییها را در نظر نگیریم اما جدی گرفتن نقش نظارتی و رگولاتوری خود توسط بانک مرکزی دارد کمکم نتیجه میدهد. این یعنی در نومیدی بسی امید است. صد البته به شرطها و شروطها که مهمترینش جدی گرفتن امکانات کشور، شنیدن صدای منتقدان و خروج از پروپاگاندای اطرافیان و دور ریختن لیبرالهای نوکیش و حذف با ظرافت خودباختههاست.
مشکل نرخ ارز در ایران را 2 چیز رقم زده است؛ اول عدم دسترسی مناسب به ذخایر و داراییهای ارزی کشور و دوم کنترل ضعیف بانک مرکزی بر ریال. تحریمها دسترسی دولت به دلار را سخت و کم میکند اما مدیریت ریال و عرضه آن در اقتصاد کشور چه؟ آیا آن هم به تحریم وابسته است؟ حکمرانی ضعیف و باج دادن به دارندگان ذخایر بزرگ ریال به اسم دفاع از حقوق مردم(!) بزرگترین عاملی است که وضعیت برابری ریال در برابر دلار را به وضع اسفناک چند ماه پیش رساند و روند نزولی این روزها اما معلول جدی گرفته شدن نقش نظارت بر ریال توسط بانک مرکزی است. سپردههای کوتاهمدت با سودهای روزشمار که حربه بانکهای بدحال برای تنظیم نگه داشتن ترازنامههایشان بود همیشه برای هر آن کس که آگاهی کمی از وضعیت اقتصاد و کشور داشت هم حتی بهمثابه یک هیولای وحشتناک که حاکم بر سیلی بنیانکن است، جلوهگر میشد و میشود. دولت روحانی اما هیچگاه نخواست این شرایط بانکها را اصلاح و در زمینه مهار ریالهای سوزان نقش موثری بازی کند که همه و همه هم به دلیل واهی تعهد به ملت برای سرک نکشیدن در حریم خصوصی آنها که به وضوح ژستی عجیب و غیرواقعی بود؛ ژستی که بر اساس آن حسابهای بانکی هم جزئی از حریم خصوصی افراد به حساب میآمد، حریمی که در آن انبارهایی مملو از بمبهای آماده انفجار تلنبار شده بود. معافیت سپردههای کلان از مالیات و سهولت جابهجا کردن مقادیر عظیم ریال بدون هیچ مزاحمتی، ایران را برای دارندگان ذخایر ریال که همان ثروتمندان کشور هستند به بهشتی بیبدیل تبدیل کرده است. کافی است از یک بازار بوی سودی بیشتر از سود سپرده به مشام برسد، به یکباره دارندگان به سمت آن هجوم میبرند و بعد بهمثابه طبقهای از نوکیسگان دهانگشاد به مدد حمایت رسانههای هوچی کشور از سبک زندگیشان، در قامت طلبکار ملک و ملت نیز ظاهر میشوند و همواره از ضرورت گریز از ایران سخن به میان میآورند. دولت لیبرالهای ترجمهای و جوزده نیز در رویای خام جذب میلیاردها دلار سرمایهگذاری خارجی در فردای برجام ماند و ترجیح داد ژست خود را حفظ کند تا سیل بنیانبرافکن بیتدبیری به ریشههای مُلک رسید و تازه آنگاه بود که خطر احساس شد و به یکباره همان چیزی که دوستمان گردش به چپ فهمیده بود به وقوع پیوست. نقاب تزویر لیبرالی به کناری افکنده شد و دولت چنگالهای مشروعش را به دارندگان کلان ریال نشان داد.
تغییرات در سمت مشاور اقتصادی رئیس جمهور و وداع با طرح سالمسازی نقدینگی، مدیریت دستگاههای پوز خارج کشور که بیارزش کردن پول ملی را تسریع میکرد و همچنین رفتن وزیر بیمصرف راه و شهرسازی و سپس شنیده شدن زمزمههای بازگشت طرحهای حمایتی و یارانهای و سفت و سخت شدن نقش نظارتی بانک مرکزی از جمله کارهایی است که دیر و با اکراه توسط دولت انجام شد. اگرچه همین نیز غنیمتی بزرگ برای ملت
-بهمثابه اسرایی در ید این نخبگان شاهوش- است. اگرچه لیبرالهای ترجمهای و جوزده هنوز بهجد بر ایستارهای خود پافشاری میکردند ولی ضرورت سهمگینی که به آن اشاره کردیم دولت را مجبور به حذف تدریجی آنها کرد. کافی است به متن استعفای وزیر سابق راه توجه کنید که چطور تمایل جدید دولت روحانی به مداخله در بازار و افزایش حمایتهای یارانهای را بهمثابه ناسزای خداحافظی به صورت رئیسجمهور میکوبد و بهمثابه پهلوانی پایمرد، بدون آلودن دامن خود به حمایت از اقشار ضعیف و این قبیل اقدامات خلاف لیبرالیسم تخیلی، استعفا میدهد و میرود. صدالبته این قسم پهلوانیها بیش از حد لازم به پنبه وابستهاند.
به هر حال اتفاقات چند روز اخیر نشان داد دولت میتواند در صورت اراده، نقش موثر و قابل قبولی در کشور داشته باشد. اگرچه این به نظر نوشدارویی بعد از مرگ سهراب است اما همانگونه که گفتیم غنیمتی بزرگ است. حداقل اینکه هنوز چیزهای بسیاری ماندهاند که میشود به مصون ماندنشان از گزند ریالهای سوزان خوشبین بود.