printlogo


کد خبر: 201947تاریخ: 1397/8/29 00:00
نگاهی متفاوت به سریال «حوالی پاییز» به بهانه پایان آن
واکنش های کالباسی
سالهاست که جای خالی موضوعاتی مثل عشق نامتعارف در میان سریال‌های ایرانی به چشم می‌خورد که آقای نمازی این جای خالی را با یک سریال مناسب پر کردند. اگر در ذهنتان سریال‌هایی مثل مسافری از هند، وفا، دلدادگان، پدر و چندین سریال دیگر را مرور می‌کنید معلوم است که خیلی زرنگید و به فیلم‌های عاشقانه هم علاقه داریدهااا!

اما «حوالی پاییز»
داستان سریال حوالی پاییز در مورد یک جاسوسه عربستانی است که در خانه دوست ایرانی‌اش مهمان است و به‌خاطر گروگان گرفته شدن برادر و پدرش اقدام به جاسوسی می‌کند.


شخصیت‌های برجسته داستان:
مهران: پسر کوچک خانواده و از آن پسرهایی که نصف شخصیتش در حال انقراض است و نصف دیگرش را باید با مصرف قرص تهوع تماشا کرد و ما جهت رعایت حال مخاطب، ابعاد شخصیتی‌اش را باز نمی‌کنیم. مهران در اولین برخوردش با بچه‌های اطلاعات که وسط سکانس‌های عاشقانه‌اش با ساره پیدایشان شده، به داخل ماشین هدایت می‌شود تا به اداره اطلاعات برده شود. واکنش مهران به این حضور ماموران، در حد واکنش یک کالباس به نان ساندویچ است و بعد هم که می‌فهمد ساره قصد جاسوسی داشته مشکل زیادی با گذشته ساره ندارد و جاج‌اش نمی‌کند. با ساره ازدواج می‌کند و دو روز بعد هم بچه‌دار می‌شوند و دو روز بعد هم مهران به حج می‌رود و دو روز بعد هم در منا دچار حادثه می‌شود و کارگردان موفق می‌شود فیلم را تا زمان فاجعه منا برساند.
مادر مهران‌: زنی کاملا پخته که با رفتارهایش مادرهای ایرانی را به زانو درآورده است و می‌خواهد بگوید حتی اگر عروس اهل عربستان هم باشد و حتی اگر قبلا ازدواج هم کرده باشد و حتی بچه‌دار هم نشود، او را همچنان روی چشمش می‌گذارد. طبق تحقیقات دانشمندان چنین همزیستی هولناکی فعلا در هیچ جانداری مشاهده نشده است. وی از این مادرهاست که هر طور شده به جور شدن بساط عروسی پسرش، و افراد عذب محله کمک می‌کند. بعلاوه؛ خانه‌اش هم محل زندگی سه خانواده است، با اینکه مخاطب فقط یک حیاط و یکی، دو اتاق بیشتر نمی‌بیند.

سامان، پسربزرگ خانواده: اگر کوزت مرد بود، میشد همین نقشی که می‌بینید!

شیوا: تنها دختر خانواده که محور حضورش، بررسی آسیب‌های فضای مجازی است و به همین دلیل توسط یک پسر تهدید می‌شود که اگر باج ندهد عکس‌هایش را منتشر خواهد کرد. برخورد شیوا با این پسر در کوچه و در نهایت آرامش صورت می‌گیرد و جالب اینجاست که پشت درخت کوچه با هم دیدار می‌کنند و همان درخت برای پنهان کردن این دو نفر کافی است و برادرهایش هم فقط کمی مشکوک می‌شوند و اتفاق خاصی هم رخ نمی‌دهد. با پخش این سریال، دخترهای جوان از ترس این‌جور حاشیه‌ها، جلوی دوربین گوشی خودشان را پرده کشیده‌اند.

ماموران اطلاعات: مهمترین و بیشترین زحمت کارگردان در نشان دادن چهره واقعی ماموران اطلاعات کشور است که باید به ایشان خسته نباشید ویژه گفت. چند مامور اطلاعاتی با یک ماشین مشکی رنگ در خیابان در حال تردد هستند. وقتی یکی از ایشان پیاده می‌شود، مخاطب با دیدن مامور به این چاقی به فکر فرو‌ می‌رود که آیا کسی که ریگی را دستگیر کرد یا امنیت کشور را نگه داشته است هم، انقدر شکم داشته یا نه؟! بقیه تصاویر این شخصیت‌ها شامل مخفی شدن در زیر صندلی ماشین و زدن عینک دودی و تعقیب و گریز و بردن مهران و ساره به اداره است که آدم را یاد کبری یازده می‏اندازد!
در نهایت باید بگوییم همیشه در سریال‌های ایرانی بعد از کلی عشق و عاشقی به موضوعات مهم می‌رسیم و این نشان می‌دهد گرفتن مجوز برای تولید سریال خیلی هم کار سختی نیست و باز هم باید از کارگردان این سریال تشکر کرد که توانسته عمق فاجعه را با این سرعت و قدرت نشان دهد.


Page Generated in 0/0049 sec