مستاجر: در زمان انتخابات عزیز است و بعد از آن شریف. خانه به دوش. اگر اعتراض دارد باید تخلیه کند و به سرپناه های شهرداری برود. کرایه پرداز.
صاحبخانه: ملکه عذاب مستاجر. همیشه یک جوان دم بخت دارد که میخواهد سر و سامانش دهد. به همین دلیل عذر مستاجر را میخواهد. اگر مستاجر میخواهد بماند باید حقوق عقب افتادن ازدواج یک جوان را بدهد. برای اینکه مستاجر را دم حجله بکشد یک خانهای با سقف نم زده و شلنگ سوراخ و دوش شکسته به او قالب میکند.
اجاره: با قیمت دلار بالا می رود ولی با هیچ چیزی پایین نمی آید. هردمبیل. وسیله ای برای رای آوردن در انتخابات. متناسب با قرض های صاحبخانه و خانواده اش تعیین می شود.
خانه: چهاردیواری، اجباری. هر جایی که بشود کپه مرگ را گذاشت. محلی برای چرت زدن. هر یک سانتیمترش هَوار تومان می ارزد. هرچه متراژش کوچکتر، با صفاتر و کمخرجتر. آرزوی نایاب جوانان در آینده.
مسکن مهر: افتخار افتتاح نکردنش به آخوندی رسید. سقفی برای زندگی بی منت صاحبخانه. مقاوم در برابر زلزله بدون فتوشاپ. مسکنی که به او بی مهری شد.
مصالح ساختمانی: قیمتش در دولت تدبیر و امید سر به فلک کشید. ماده اولیه خانه. در نبودش باید به چادر نشینی رو آورد.