printlogo


کد خبر: 202216تاریخ: 1397/9/6 00:00
یادداشتی بر مجموعه غزل «موسیقی نواحی جان» سروده‌ قربان ولیئی
وزن‌های عرفانی
احمدرضا رضایی

 فریاد! در پرستش بت‌ها تلف شدیم
کاری بکن، خدای صداها و رنگ‌ها
نمی‌توانم سر شوق آمدن خود را از خوانش کتاب «موسیقی نواحی جان» پنهان کنم. مجموعه‌ای که خوب گزینش شده و توانسته دربردارنده شعرهای خوب قربان ولیئی باشد. مسلما اگر کسی بخواهد به شعر عرفانی این روزگار سرک بکشد لاجرم باید در کنار 4-3 نفر دیگر، قربان ولیئی را جدی بگیرد. همه چیز در اشعار قربان زیبا و ملکوتی است و بسیاری از غزل‌ها از تصاویر بکری برخوردارند. خیال‌انگیزی و تنوع تصاویر توانسته شعر قربان را پرکشش کند. کلمات دقیق چیده شده و بسیاری از ردیف‌ها، از جهت تازگی در ذهن حک می‌شوند. در همین بار اول، چند بیتی از آن را به‌خاطر سپردم که حال خودم هم بود. هر چند ما در اکثر شعرها با سخن واحدی طرفیم که در ظرف‌های رنگارنگ ریخته شده ولی باز همین هنرمندانه گفتن هم انسان را اقناع می‌کند، اگر چه در بعضی ابیات، شاعر نتوانسته مفهوم متعالی فلسفی‌ای را که در ذهن داشته به‌راحتی منتقل کند و این منجر به تزاحم کلمات و اصطلاحات در یک بیت یا مصراع شده است، بدون تصویر خوب و شفافی. حال باید پرسید با وجود تاثیرگذاری و دلپذیر بودن اشعار ولیئی، آیا این‌گونه سرودن، زبان عصر ما است؟ و شعر عرفانی گذشته چه کم دارد که قربان ولیئی باید دوباره بسراید؟ در جواب سوال دوم شاید بتوان گفت عمده اشعار عرفانی مبتنی بر سلوک فردی و کشف در خلوت شاعر است و بی‌اندازه به آسمان وابسته. منتها شعر قربان، انسان زمینی را در زیست غافلانه خود لحظاتی هشیار می‌کند و با برداشت‌های این جهانی او را به ملکوت اشیا و خروش پدیده‌ها می‌رساند به طوری که انسان امروز که سال‌هاست از رویت ملائک و ارتباط با مجردات فاصله گرفته، بتواند حرف شاعر را بفهمد و لااقل تاملی در خویش و جهان کند. سوال اول را این‌گونه پاسخ می‌دهم که ولیئی، هر چند در کار خویش موفق بوده اما بر سبیل امثال سپهری در تبعیت از عرفان شرقی رفته و قلندری موجود در اشعارش از جنس حیرت و شوریدگی نبوده و صرفا از صلح کل و تفاهم با جهان سررشته گرفته و بیشتر مفاهیمی صرفند تا حقیقتی
پر ابهت. عرفان ولیئی بسیار رقیق و نرم است و قابل دسترس و همگانی. خیلی خاص و عمیق نیست. هر چند هر خاصی هم نمی‌تواند عمیق باشد. شاعر نخواسته به ستیز برخیزد و جهان نویی را بنیاد کند، بلکه خواسته تا عمق پدیده‌ها را گوشزد کرده و کناری بایستد تا خلایق به تناسب استعداد، حظی ببرند. شعر او هر چند دلگشا اما به حرکت و خروشی منجر نمی‌شود و چشمه پرطراوت و چمن سبز و دشت فراخی است نه رودی پرتلاطم و خانمان‌برانداز. سر و ته عرفان در این بینش مشخص نیست هر چند از بایزید گرفته تا حاج اسماعیل دولابی در اشعار موجودند. یعنی انتظار می‌رفت که سلوک مشخصی غیر از تماشا، مخاطب را درگیر کند و البته منظورم ذکر اوراد و اذکار در شعر نیست بلکه به طور خاص، ابعاد مختلف نوع تلقی تصوف شیعی از جهان و حرکت بر مبنای آن را مدنظر دارم. تصوف موجود در این کتاب اگر چه گاهی با واژه‌‌های ادبیات ملامتی و قلندری آمیخته ولی نتوانسته از مرتبه یک عرفان آکادمیک
بالاتر برود.


Page Generated in 0/0066 sec