printlogo


کد خبر: 202293تاریخ: 1397/9/7 00:00
حسین وارث آدم

باز از خانه خاموش و غم‌زده فاطمه- این خانه کوچکی که از همه تاریخ بزرگ‌تر است- مردی بیرون آمد: خشمگین و مصمم، در هیاتی که گویی بر سر قصرهای قساوت و پایگاه‌های قدرت، آهنگ یورش دارد و گویی قله کوهی است که آتشفشانی بی‌تاب را در دل خود به بند کشیده است و با تندبادی که خداوند بر این قوم عاد فروفرستاده و اکنون به وزیدن آغاز می‌کند! مردی از خانه فاطمه بیرون آمده است. مدینه را می‌نگرد و مسجد پیامبر را و مکه ابراهیم را و کعبه به بند نمرود کشیده را و اسلام را و محمد(ص) را و کاخ سبز دمشق را و گرسنگان و دربندکشیدگان را و... مردی از خانه فاطمه بیرون آمده است. بار رنج همه این مسؤولیت‌ها بر دوش او سنگینی می‌کند. او وارث رنج انسان است؛ تنها وارث آدم، تنها وارث ابراهیم و... تنها وارث محمد(ص) و... مردی تنها! اما نه! دوشادوش او زنی نیز از خانه فاطمه بیرون آمده است. گام به گام او؛ نیمی از بار سنگین رسالت برادر را او بر دوش خود گرفته است. مردی از خانه فاطمه بیرون آمده است تنها و بی‌کس؛ با دست‌های خالی، یک تنه بر روزگار وحشت و ظلمت و آهن یورش برده است. جز مرگ سلاحی ندارد اما او فرزند خانواده‌ای است که «هنر خوب مردن» را در مکتب حیات، خوب آموخته است. در این جهان هیچ‌کس نیست که همچون او بداند که چگونه باید مرد-دانشی که دشمن نیرومند او که بر جهان حکومت می‌راند از آن محروم است- و این چنین مصمم و بی‌تردید به استقبال آمده است. آموزگار بزرگ شهادت اکنون برخاسته است تا به همه آنها که جهاد را تنها در «توانستن» می‌فهمند و به همه آنها که پیروزی بر خصم را تنها در «غلبه»، بیاموزد که شهادت نه یک باختن که یک انتخاب است؛ انتخابی که در آن مجاهد با قربانی کردن خویش در آستانه معبد آزادی و محراب عشق پیروز می‌شود و حسین وارث آدم- که به بنی‌آدم زیستن داد- و وراث پیامبران بزرگ- که به انسان چگونه باید زیست را آموختند- اکنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم «چگونه باید مرد» را بیاموزد! حسین آموخت که مرگ سیاه، سرنوشت شوم مردمان زبونی است که به هر ننگی تن می‌دهند تا زنده بمانند؛ چه، کسانی که گستاخی آن را ندارند که شهادت را انتخاب کنند، مرگ، آنان را انتخاب خواهد کرد.
 


Page Generated in 0/0112 sec