printlogo


کد خبر: 202452تاریخ: 1397/9/10 00:00
پرونده‌ای به بهانه هفتادو پنجمین سالگرد کنفرانس سران کشورهای اشغال‌کننده ایران در تهران
علیه تهران

محمدرضا کردلو: از ابتدای سال 1943 ارتش آلمان بی‌آنکه توان پیشین در پیشروی در روسیه را داشته باشد، با شکست‌های قابل توجهی روبه‌رو می‌شود. استالین که روز به روز نسبت به پیروزی امیدوارتر شده است، پیشنهاد نشستی در تهران برای حل و فصل مناقشات و اشتراک تلاش‌ها برای پایان دادن جنگ را می‌دهد. پیشنهاد ژوزف استالین درباره ضرورت برگزاری کنفرانس تهران به سرعت با موافقت روزولت و چرچیل مواجه می‌شود. نخست‌وزیر بریتانیا و رئیس‌جمهور آمریکا که در چنین روزهایی در نوامبر 1943 در قاهره حضور یافته و دیداری محرمانه با «شیانک کاى چک» رئیس‌جمهورى وقت چین صورت داده بودند، هتل «منیاهاوس» قاهره را که در کنار اهرام مصر قرار دارد به مقصد تهران ترک می‌کنند و با کشتی عازم ایران می‌شوند. متفقین دولت ایران را در جریان این مذاکرات قرار نمی‌دهند. علی سهیلی تنها کسی است که در روز ورود متفقین در جریان قرار می‌گیرد. 25 نوامبر1943/ 3 آذر 1322 استالین به تهران می‌آید. روز بعد نیز چرچیل و روزولت به تهران می‌آیند و به خاطر دوری سفارت آمریکا از سفارتخانه‌های شوروی و انگلیس، جلسات در محل سفارت شوروی تشکیل می‌شود. در جریان حضور سران متفقین در تهران، تنها استالین است که به دیدار شاه می‌رود. در جزئیات دیدار استالین با محمدرضا پهلوی، از قول محمد ساعد، وزیر وقت امور خارجه آمده است: «با اتومبیل به دربار رفته و به کاخ مرمر هدایت شدم. معلوم شد ژنرال استالین به اتفاق مولوتف، وزیر خارجه و ماکسیموف، کاردار سفارت شوروی بدون اطلاع قبلی به وسیله یک دسته اسکورت مسلح روسی! برای دیدار اعلیحضرت وارد کاخ شده‌اند. استالین در وسط و اعلیحضرت در طرف راست و من در طرف چپ قرار داشتم و مولوتف با ماکسیموف روبه‌روی ما نشسته بودند». در خاطرات فردوست درباره این اسکورت روسی آمده است: «سفارت شوروی تاکید کرده بود که هنگام ورود استالین به کاخ مرمر، گارد شاه باید برچیده شود و گارد ویژه استالین مستقر شود. شاه نیز این درخواست را پذیرفت».
ساعد در گفت‌وگویی که در سال 37 درباره کنفرانس تهران صورت داده، تاکید می‌کند: «ملاقات استالین با شاهنشاه ایران حسن اثر زیادی داشت و عدم ملاقات ایدن و چرچیل و همچنین نماینده مخصوص آمریکا با سهیلی و من، ما را به طور کلی گله‌مند کرد و مخصوصاً در ضیافت شب قبل که از طرف دولت انگلستان در سفارت شوروی برپا شده بود و در آن ضیافت که تمام همراهان سران دول بزرگ حضور داشتند و مراسم تقدیم شمشیر استالینگراد از طرف پادشاه انگلستان به ملت شوروی انجام شد از مقامات دولت ایران دعوت نکرده بودند!»
محرمانه بودن دیدارهای سران متفقین، بی‌اطلاعی ایرانی‌ها و در واقع بی‌محلی روزولت و چرچیل به شأن و شخصیت حکومت ایران، نگرانی‌ها درباره مساله تمامیت ارضی ایران در دوران پس از جنگ را بیشتر کرده بود. به همین منظور سهیلی، نخست‌وزیر و ساعد وزیر وقت خارجه گفت‌وگوهایی را با مولوتف و ایدن، وزیران خارجه شوروی و انگلستان و ژنرال پاتریک هرلی مشاور مخصوص روزولت ترتیب داده و در نهم آذر یادداشتی درباره تلاش‌هایی که در دوره جنگ و به نفع متفقین از سوی ایران، صورت گرفته(اعم از در اختیار قرار دادن راه‌آهن، نفت و غذا) به سران 3 کشور دادند.
در بخشی از این یادداشت آمده است: «با امتحانی که ایران در این مدت از همکاری صمیمانه و تشریک مساعی خالصانه خود در تمام شؤون و مراحل نشان داده و برای تامین پیروزی متفقین مافوق قدرت و توانایی خود و با تحمل مشکلات اقتصادی بی‌شمار بذل مساعی نموده و با اعلان جنگ به آلمان اعتماد و اطمینان کامل متفقین را جلب نموده، انتظار دارد که متفقین در تحویل رشته‌های حیاتی امور مملکتی که فعلا در دست آنهاست و واگذاری امنیت کشور به قوای نظامی و انتظامی خود ایران و تامین جمیع وسایل این کار اهتمام خاص معمول دارند تا بدین نحو اعتماد و اطمینان موجوده صورت عمل به خود گیرد».
اعلامیه تهران، کمی از این یادداشت متاثر می‌شود. این اعلامیه که در روز پایانی کنفرانس تهران (اول دسامبر 1943) به امضای روزولت، چرچیل و استالین می‌رسد، با اذعان به در اختیار گرفتن منابع بی‌شمار ایرانی در خدمت جنگ (در حالی که ایران بی‌طرفی خود را اعلام کرده است) تاکید می‌کند: دولت‌های کشورهای متحد آمریکا، شوروی و انگلستان کمک‌هایی را که ایران در تعقیب جنگ علیه دشمن مشترک و مخصوصا در قسمت تسهیل وسایل حمل‌ونقل مهمات از ممالک ماورای بحار به اتحاد جماهیر شوروی به عمل آورده تصدیق دارند. 3 دولت نامبرده تصدیق دارند که این جنگ مشکلات اقتصادی خاصی برای ایران فراهم آورده و موافقت دارند که با در نظر گرفتن احتیاجات سنگینی که عملیات جنگی جهانی بر آنها تحمیل می‌کند و کمی وسایل حمل‌ونقل در دنیا و همچنین کمی مواد خام و سایر حوایج کشوری، کمک‌های اقتصادی خود را تا حد امکان به دولت ایران ادامه بدهند». در این اعلامیه همچنین بر حفظ استقلال و حاکمیت و تمامیت ارضی ایران طبق اصول منشور آتلانتیک تاکید می‌شود.
تجزیه آلمان بعد از جنگ یکی دیگر از پیشنهادات کنفرانس تهران است که توسط روزولت مطرح می‌شود. همچنین بر اساس اسناد محرمانه‌ای که سال‌ها بعد از بایگانی خارج می‌شود، استالین در این کنفرانس موضوع منابع نفتی ایران و کشورهای ساحلی خلیج‌فارس را نیز مطرح کرده و خواستار توافقی درباره تقسیم این منابع در آینده می‌شود که با مخالفت چرچیل مواجه می‌شود. طبیعی است که چرچیل از اهمیت منابع نفتی و منافع شرکت نفت ایران و انگلیس که در سال‌های بعد نقش مهمی ایفا خواهد کرد باخبر است. او بعدها در خاطرات خود پیرامون اهمیت نفت ایران در مقطع جنگ می‌نویسد: در تاریخ 22 ژوئیه وزیر خارجه (سرآنتونی ایدن) نظر خود را در این باره به شرح زیر برای من فرستاد: امروز صبح درباره فشار به ایران من مطالعات بیشتری پیدا کردم. هر چه بیشتر راجع به امکان اجرای این مسأله مطالعه می‌کنم آشکار‌تر می‌گردد که همه چیز مربوط به توانایی ما در تمرکز دادن قوای کافی در عراق است تا بدان وسیله قادر به حفظ معادن نفت ایران باشیم. بسیار خطرناک به نظر می‌رسد قبل از اینکه از لحاظ نظامی ما توانایی چنین کاری را داشته باشیم حتی به فشار اقتصادی هم مبادرت نماییم، زیرا شاه کاملاً متوجه ارزش معادن نفت برای ما هست و اگر ملاحظه کند که ستیزی با ما در بین هست محتمل است که قدم اول را او بردارد، گزارش‌هایی که ظاهراً مورد اعتماد باشد، به ما رسیده که ایرانیان در مرزهای روسیه و عراق و در ناحیه معادن نفت تمرکز نیرو داده‌اند. امیدوارم بأسرع اوقات مساعی لازمه به کار برده شود که قوای ما در عراق تقویت یابد. اگر ما بتوانیم چنین کاری را قبل از آنکه روس‌ها در جنوب دچار شکست سختی شوند انجام دهیم امید آن هست که بتوانیم اراده خود را بدون اعمال قوه به ایرانیان تحمیل نماییم. ولی نباید اقدامات دیپلماسی ما از تجمع نیروی نظامی ما سبقت گیرد و الا نتیجه آن بسی وخیم خواهد بود. عامل دیگری هم در کار است که لزوم افزایش نیرو را در عراق ایجاب می‌نماید. اگر روسیه دچار شکست شود ما باید حاضر باشیم که معادن نفت ایران را خودمان اشغال نماییم، زیرا در چنین صورتی فشار آلمان‌ها به ایرانیان برای اخراج ما قابل تحمل نخواهد بود.» (از کتاب خاطرات جنگ سر وینستون چرچیل- جلد سوم صفحه 423) یکی از نکات قابل تامل درباره کنفرانس تهران این بود که به‌رغم پایبندی سران متفقین به قول و قرارهای خود درباره سایر مناطق درگیر جنگ، چندان پایبندی به تعهدات امضا شده راجع به ایران اتفاق نیفتاد. در واقع دولت وقت ایران توان نقد کردن حداقل خواسته‌هایی را که در کنفرانس تهران مطرح شده بود، نداشت. پافشاری انگلیس و شوروی بر کسب امتیازات نفتی از دولت ایران و بویژه اقدام روس‌ها در منوط کردن خروج نیرو‌های‌شان از ایران به اخذ امتیاز نفتی دریای خزر، نقض آشکار حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران بود. علاوه بر این، حتی در زمان امضای اعلامیه تهران توسط استالین، متفقین حتی در روستاهای کشور حضور داشتند و شهرهای شمالی ایران در اشغال ارتش سرخ بود. قابل تامل‌تر آنکه وقتی اعتبارنامه سیدجعفر پیشه‌وری، نماینده حزب توده در نخستین روزهای کار مجلس چهاردهم رد شد، وی و قاضی محمد به عنوان رهبران 2 حزب دموکرات آذربایجان و کردستان با کمک نظامی روس‌ها در 2 استان یاد شده، اعلام خود‌مختاری کردند. عدم پایبندی به اعلامیه تهران از سوی آمریکا و انگلیس نیز به دلیل ناتوانی و بی‌کفایتی حکومت پهلوی، دردآور است. 3 ماه پس از امضای بیانیه تهران در اسفندماه ۱۳۲۲ دو هیات انگلیسی و آمریکایی از جانب شرکت‌های نفتی شوکونی- واکیوم و سینکلر آمریکایی و شرکت رویال داچ شل انگلیسی- هلندی به تهران آمدند و هر دو تقاضای امتیاز نفت در نواحی جنوب شرقی ایران را کردند. مذاکرات و حتی حضور نمایندگان مزبور در تهران محرمانه نگاه داشته شده بود و جز چند نفر از مقامات بلندپایه دولت کسی از مذاکرات ساعد، نخست‌وزیر با آنان اطلاعی نداشت. خروج انگلیسی‌ها و نیروهای‌شان از شهرهای جنوبی ایران منوط به حضور چهره‌هایی چون سید ضیاء طباطبایی، عامل کودتای 1299، در انتخابات مجلس شده بود. این انتخابات که با تقلب گسترده و دخالت دربار همراه شده بود، چهره‌های هوادار انگلستان چون طباطبایی را وارد مجلس کرد. انتخابات دوره چهاردهم همزمان با حکومت نظامی انجام شد.
محمد مصدق که نماینده اول تهران بود، از سوی شاه با پیشنهاد نخست‌وزیری روبه‌رو شد ولی آن را مشروط به اصلاح نظام انتخاباتی کرد که توسط شاه پذیرفته نشد. مصدق با اعتبارنامه سیدضیاء مخالفت کرد ولی نمایندگان اعتبارنامه او را تصویب کردند و این سیاستمدار نزدیک به بریتانیا توانست طیف مهمی از خواسته‌های انگلستان را در این دوره از مجلس برآورده کند.
 

ضیافت شام و عدم دعوت از ایرانی‌ها
خیلی خوش گذشت!
چرچیل در بخشی از خاطراتش از شب سوم حضورشان در تهران می‌نویسد: «تا آن روز، شام و ناهار ما همیشه در سفارت کبرای شوروی صرف می‌شد. آن شب من دعوت کردم که شام سوم را در سفارت انگلستان صرف کنند. این دعوت مرا قاعدتا نمی‌توانستند رد کنند، زیرا اولا در فهرست الفبایی نام انگلستان بر آمریکا و شوروی مقدم بود، ثانیا از‌‌ همان لحاظ الفبایی نام من قبل از روزولت و استالین می‌آمد و ثانیا سن من 5-4 سال از روزولت و استالین زیاد‌تر بود. یک امتیاز دیگر هم داشتم که من عمدا از آن صحبتی نکردم و آن این بود که کشور من از نخستین‌ روز جنگ وارد مبارزه بود در صورتی که شوروی و آمریکا بعدا وارد جنگ شده بودند. به تمام این دلایل یک دلیل مهم دیگر اضافه می‌شد که بیش از همه مؤثر افتاد و آن این بود که آن روز، روز تولد من بود. سفارت ما با عجله مشغول تهیه شامی شد که قریب 40 نفر در آن شرکت داشتند. چند ساعت قبل از شروع ضیافت، پلیس سیاسی شوروی (N. K. V. D) 2 پا را در یک کفش کرد که باید محل سفارت انگلیس را به دقت بازرسی کند و وقتی ما پذیرفتیم، عده بی‌شماری کارآگاه و پلیس مخفی و سیاسی به باغ و ساختمان سفارت انگلیس ریخته و سراسر عمارت و باغ از زیر و بالای درخت‌ها و پشت یکایک در‌ها و زیر بالش‌ها، فرش‌ها، مبل‌ها و... را تفتیش کردند، بعد هم 50 پلیس سراپا مسلح شوروی، هر کدام کنار یک در و یک پنجره مسلسل به دست ایستادند. اندکی بعد نفرات نگهبان آمریکایی نیز وارد شدند اما وقتی این وضع را دیدند، دیگر دست به تفتیش و مراقبت نزدند. شب‌نشینی ما بسیار خوش گذشت. استالین که علاوه بر 50 پلیس مسلح، اسکورت مفصلی همراه داشت، از هر شب خوشحال‌تر و خونگرم‌تر جلوه کرد. روزولت هم مثل همیشه می‌خندید و با همه گرم می‌گرفت و از سراپایش حسن نیت و خونگرمی پیدا بود. هیچ وقت خاطره آن شب را فراموش نمی‌کنم، زیرا سر میز رئیس‌جمهور بزرگ آمریکا در طرف راست و رئیس مقتدر روسیه در طرف چپ من بودند. ما سه نفر روی هم صاحب بزرگ‌ترین نیروی دریایی دنیا و سه ربع نیروی هوایی دنیا و ارتش زمینی مرکب از ۲۰ میلیون نفر بودیم که در گیر و دار بزرگ‌ترین و مخوف‌ترین جنگ تاریخ بشر بودند. سر میز شام به کرات جام‌های پر از مشروب قوی را به سلامتی همدیگر بر سر کشیدیم. مولوتف و مارشال از جمله کسانی بودند که نطق کوتاهی کردند. پس از شام به اتاق مجاور رفتیم، در آنجا استالین مدتی با سارا و راندلف، دختر و پسر من که نتوانسته بودند سر میز شام حضور یابند، صحبت کرد و گرم گرفت. وقتی بالاخره به اتاق‌های خود رفتیم و خوابیدیم، ساعت اندکی از 2 بعد از نیمه شب گذشته بود. این یکی از خسته‌کننده‌ترین اما مطبوع‌ترین ضیافت‌های تولد من بود».


Page Generated in 0/0067 sec